خاورمیانه در آتش / راه حل اولویت دیپلماسی بر میدان است!

سیدهاشم اورعی، استاد دانشگاه صنعتی شریف در شرق نوشت: ‌سه سال پیش وقتی جو بایدن کار خود را در کاخ سفید آغاز کرد، سیاست دولت آمریکا در برابر ایران از مناقشه به مذاکره تغییر کرد و امید می‌رفت که دو کشور به توافقاتی دست یابند. در این مسیر، ایالات متحده با هدف جلب ‌نظر جمهوری اسلامی از فشار خود در تحریم نفت ایران در بازار بین‌المللی کاست؛ به‌گونه‌ای که در اکتبر سال گذشته میلادی، صادرات نفت ایران به بیش از 8/1 میلیون بشکه در روز افزایش یافت که بیشترین مقدار از سال 2019 میلادی بود. به نظر می‌رسید دو کشور قبول کرده‌اند که با هم کنار آمده و به توافق نانوشته‌ای دست یافته‌اند.

اما پس از حمله هفتم اکتبر حماس شرایط عوض شد. با وجود اعلام مکرر مقامات ایران در عدم اطلاع از حمله غافلگیرانه حماس، بسیاری سعی کردند پای ایران را به میدان بکشند. با آغاز حمله موشکی حوثی‌ها به کشتی‌های تجاری در دریای سرخ، موضوع حمایت ایران از آنها دوباره مطرح شد و جو بایدن تصمیم گرفت ضمن پرهیز از بالا‌بردن سطح تنش، بر فشار تحریم علیه ایران بیفزاید و ظاهرا صادرات نفت ایران در اولین ماه سال جاری میلادی کاهش یافته است.

مخلص کلام اینکه پس از حمله حماس، آتش‌بازی در منطقه آغاز شد و گروه‌های مختلف مورد حمایت ایران، 160 بار به مواضع آمریکا با موشک و پهپاد حمله کرده‌اند که بیشترشان به هدف اصابت نکرده یا ساقط شده‌ است. بالاخره در هشتم بهمن یکی از آنها به هدف خورد و به کشته‌شدن سه سرباز آمریکایی انجامید. این حمله که در خاک اردن و در 20‌کیلومتری مرز این کشور با سوریه به وقوع پیوست، اولین حمله هوایی مرگبار به نیروی زمینی آمریکا از جنگ کره بوده و جو بایدن را وادار کرد که سیاست خود در مواجهه با ایران را تغییر دهد.

با بالا رفتن سطح تنش در منطقه همه می‌دانستند که دیر یا زود این اتفاق خواهد افتاد و سرانجام به کشته‌شدن سربازان آمریکایی خواهد انجامید. در پی آن، فشار سیاسی بر جو بایدن برای اقدام تلافی‌جویانه به‌شدت افزایش یافته است. لیندسی گراهام، سناتور رادیکال سنای آمریکا، اعلام کرد که حرف‌های بایدن در ایران گوش شنوایی ندارد و تنها راه، وارد‌کردن ضربات سخت به ایران است. به قول جان رین، دیپلمات پیشین بریتانیا در خاورمیانه، بایدن در باتلاق گرفتار شده و مجبور است حملات گروه‌های مقاومت اسلامی مورد حمایت جمهوری اسلامی را باور کند.

هم‌اکنون رئیس‌جمهور82‌ساله ایالات متحده در شرایطی سخت قرار گرفته است. رضایت رأی‌دهندگان آمریکایی به کمترین میزان در دوره ریاست‌جمهوری وی تنزل کرده و با توجه به انتخابات پیش‌رو چنانچه اقدامی در‌خور صورت نگیرد، سیاست‌مداران جمهوری‌خواه و در رأس آنان دونالد ترامپ حداکثر استفاده را برده و ناتوانی وی در حمایت از جان سربازان آمریکایی را به رخ خواهند کشید. 

به این ترتیب رئیس‌جمهور آمریکا به ناچار سیاست مماشات با ایران را کنار گذاشته و در آخرین اظهارنظر اعلام کرد تصمیم خود را درباره اقدامات تلافی‌جویانه گرفته است. در چند روز اخیر رسانه‌های راست‌گرای آمریکا نیز کشته‌شدن سربازان این کشور را به‌صورت گسترده بازتاب داده و افکار عمومی را برای حمله تلافی‌جویانه آماده کرده‌اند. ولی حمله مستقیم نیروهای آمریکایی به خاک ایران بسیار بعید است و برخی خبرگزاری‌ها اعلام کرده‌اند که دولت بایدن از طریق دیپلماتیک به ایران اعلام کرده که مایل به گسترش درگیری نیست، ولی مجبور است به اقدامات تلافی‌جویانه دست بزند و ایران پاسخ داده که حمله مستقیم خط قرمز است.

خلاصه اینکه روز موعود فرا رسیده و ایران و آمریکا پس از سال‌ها شاخ و شانه کشیدن بالاخره شاخ‌به‌شاخ شده‌اند. در شرایط حساس فعلی دولت ایران بر سر دو‌راهی تاریخی قرار گرفته است. راه اول این است که به سیاست خصمانه در مقابل ایالات متحده و حمایت از نیروهای نیابتی خود در منطقه ادامه دهد و پس از اقدام تلافی‌جویانه آمریکا به تلافی آن مواضع آمریکا در منطقه مورد تهاجم قرار گیرد و این روند ادامه یابد تا بالاخره به رویارویی تمام‌عیار بینجامد. سناریویی که مورد علاقه شدید اسرائیل و بسیاری از کشورهای منطقه است که از ضعیف‌‌‌شدن ایران استقبال می‌کنند. روسیه نیز خواهان چنین شرایطی است؛ چون در بازی شطرنج بین‌المللی با فدا‌کردن یک سرباز جبهه جدیدی برای حریف گشوده است. ناگفته پیداست که استراتژی مقابله مستقیم همواره مدنظر نظامیان بوده و نیازی به خلاقیت دیپلماتیک ندارد.

اما راه دومی هم وجود دارد و آن اولویت دیپلماسی بر میدان است. راهی که بر این گفته وینستون چرچیل استوار است که در دنیای سیاست، نه دوست دائمی وجود دارد و نه دشمن دائمی و همه تصمیمات باید در راستای منافع ملی گرفته ‌شود. چند هفته پیش نخست‌وزیر ویتنام در مجمع جهانی اقتصاد در داووس در سخنرانی خود گفت کشورش تاریخ سختی را با آمریکا تجربه کرده، ولی در دهه 90 میلادی، هیئت حاکمه این کشور منافع ملی و رفاه مردم را بر تسویه‌حساب تاریخی ترجیح داد و در پی این سیاست خردمندانه، در مسیر توسعه و رفاه قرار گرفت.

چنانچه قرار باشد این مسیر انتخاب شود، باید نظام حکمرانی به این باور برسد که موشک و پهپاد برای استفاده‌نکردن است تا در سایه آن کشور به توسعه اقتصادی دست یابد. نکته مثبت اینکه می‌توان ادعا کرد جمهوری اسلامی در حال حاضر نسبتا دست بالا را دارد. جو بایدن سالخورده از نظر سیاسی ضعیف است و با توجه به انتخابات پیش‌رو، جرئت گرفتن تصمیمات سخت و جسورانه را ندارد و بیشتر به دنبال راه فرار است. حیف است در چنین شرایطی، این اصل مسلم دیپلماسی را که در مذاکرات همیشه باید یک راه فرار برای طرف مقابل باز گذاشت، کنار گذاشته و از این موقعیت استفاده نکرد.

تاریخ معاصر ایران نشان می‌دهد کشور در شرایط بسیار بدتر موفق شده گلیم خود را از آب بیرون بکشد. در سال 1320 نیروهای ارتش سرخ شمال ایران را اشغال کرده و به دنبال جدا‌کردن بخش‌های شمال و شمال غربی کشور بودند. در نهایت سیاست‌مداری کار‌کشته به پا خاست و موفق شد با هنر دیپلماسی، استالین را راضی به عقب‌نشینی ارتش شوروی از خاک ایران کرده و تمامیت ارضی کشور را حفظ کند. امروز شرایط ایران خیلی بهتر از آن دوران است.

کلام آخر اینکه دستگاه دیپلماسی کشور باید این واقعیت را باور کند که نهادهای شرط‌‌‌‌بندی در آخرین اطلاعات ارائه‌شده شانس ترامپ برای برنده‌شدن در انتخابات نوامبر را 55 درصد و احتمال پیروزی بایدن را 35 درصد اعلام کرده‌اند. چنانچه طراحان سیاست خارجی کشور قادر نباشند شرایط فعلی را به فرصت تبدیل کرده و راه مصالحه را پیش گیرند، باید کابوس زمامداری زوج ترامپ و نتانیاهو را در ذهن خود تجسم کنند که چنانچه به واقعیت تبدیل شود، دیگر جایی برای مذاکره باقی نمانده و فرصت طلایی دیگری از دست خواهد رفت.