آیت الله فاضل لنکرانی: به نحوی با مردم صحبت نکنید که مردم از دین نفرت پیدا کنند

به گزارش رکنا، رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) گفت: «در فضای مجازی ملاحظه کردید فردی با عصا به یک زنی می‌زند که حجابت را رعایت کن، این وجه شرعی ندارد، با زبان خشن حق حرف زدن نداری، اگر او یک معصیتی می‌کند گناه عصا زدن یا تندگویی تو بدتر از معصیت او می باشد».

متن درس اخلاق آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی  در جمع اساتید و طلاب حوزه علمیه قم به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً وَدَاعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُنِیراً وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً کَبِیراً وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلاً»

در این آیه شریفه سوره مبارکه احزاب که از جمله آیات کثیرالقرائه است خدای تبارک و تعالی عناوینی برای نبی اکرم 6 ذکر می‌کند که هر یک از این عناوین معلول یک جهتی در انسان است، خداوند می‌فرماید «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا* وَدَاعِیا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِیرًا» بااین رسالت که به تو عنایت کردیم پنج عنوان شاهد، مبشِّر، نذیر، داعی الی الله و سراج منیر پیدا می‌کنی. یعنی این پنج عنوان معلول رسالت است.

این آیه بنا بر نقل امیرالمؤمنین 7 و نیز به قرینه «وَدَعْ أَذَاهُمْ» در مکه نازل شده و مربوط به آغاز بعثت پیامبر است که حضرت در مقابل شکنجه و آزار و اذیت مسلمین توسط کفار فقط مأمور به صبر و دعوت بودند اما بعدها که مأمور به هجرت شدند حکم جهاد در مدینه صادر شد، در دوران 13 ساله بعثت پیامبر در مکه حضرت مجاز به مقاتله با کفار نبودند.

اینکه افرادی ایراد می‌گیرند در دین خشونت خیلی زیاد است و می‌گویند چرا در قرآن آیات جهاد این‌قدر زیاد است؟ و متأسفانه بعضی از خودی‌ها هم این حرف را می‌زنند، یک علتش آن است که نمی‌دانند و جاهل هستند به اینکه پبامبر 13 سال تمام فقط شاهد و مبشر و نذیر و دعوت کننده به سوی خدا بوده است و بعد از آنکه به مدینه مهاجرت فرمودند حکم جهاد مطرح شد.

از این آیه چند نکته استفاده‌ می شود، یکی اینکه تعلیق حکم بر صفت می‌رساند که رسالت موضوع برای این عناوین است، مثل اینکه خدا می‌ فرماید ما توبه را می‌ پذیریم زیرا «‌إن الله غفارٌ» عنوان غفار این اثر را دارد. در این آیه نیز رسالت موضوعیت برای شاهد بودن دارد. در تفاسیر هم شاهد را معنا می‌کنند به اینکه پیامبر شاهد بر اعمال مردم در روز قیامت است «وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِیدًا» 41 سوره نساء‌. روز قیامت پیامبر را به عنوان شاهد می‌ آورند یا «لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَیکُونَ الرَّسُولُ عَلَیکُمْ شَهِیدًاً»، آیه143 سوره بقره‌. ائمه شاهد بر مردم هستند و رسول شاهد بر ائمه.

سؤال این است آیا ما باید کلمه‌ شاهد را در قرآن فقط به همین معنای شهادت در روز قیامت بیان کنیم؟ بگوئیم رسول خدا که ناظر بر اعمال مردم در دنیاست، آن را می‌ بیند و متحمل می‌ شود تا در روز قیامت شهادت به آن ‌دهد. این که امری مسلم و با آیات متعددی از قرآن روشن و ثابت است، اما می‌ شود این استفاده را هم کرد که رسول و رسولان، یعنی کسانی که استمرار خط رسالت را بر دوش دارند باید در دنیا هم اعمال مردم را رصد کنند، البته نه اعمال خصوصی بلکه اعمال اجتماعی‌ را، آنها باید شاهد باشند که در جامعه چه می‌گذرد. بله مواردی از آیات را باید منحصر به تحمل شهادت نمود، نظیر «وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِیدًا» که مسلم مراد شهادت در روز قیامت است اما این آیه سوره احزاب را نمی‌شود منحصر به قیامت کرد و می‌توان گفت یکی از تکالیف پیامبر این است که در همین دنیا ناظر بر اعمال مردم باشد، مراقب باشد مردم واجباتشان را انجام می‌دهند یا نه؟ محرمات را ترک می‌کنند یا نه؟ امام جامعه و حاکم مسلمین باید شاهد بر همه امور، حتی در مسائل معاملی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی مردم و جامعه باشد. چنین استفاده‌ای از این آیه بعید نیست. وقتی خدا به پیامبر می‌فرماید «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً» یعنی ما تو را در همین دنیا شاهد قرار داده ایم، به حسب آنچه در علم اصول خوانده‌ایم این کلام ظهور در فعلیت دارد یعنی پیامبر الآن شاهد است نه اینکه اکنون تحمل شهادت می‌کند.

بله در آیات دیگر مسئله تحمل شهادت مطرح است، اما در این آیه شریفه اگر بخواهد فنی‌ بیان شود باید بگوییم تحمل شهادت نیاز به قرینه دارد، چون خداوند با ذکر عناوین دیگر در صدد بیان این است که الآن باید شاهد باشی و نظارت کنی و مبشر و منذر و دعوت کننده باشی، حالا به چه طریقی؟ آن هم یک بحث مفصل و مهم دیگر است که ما از آیه 89 سوره نحل «وَنَزَّلْنَا عَلَیکَ الْکِتَابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیءٍ» استفاده‌ کرده‌ایم که یک راه ناظربودن پیامبر خود قرآن است.

به هر حال پیامبر باید شاهد باشد، به مردم بشارت و امید بدهد و آنها را امیدوار به آینده کند‌، نذیر نسبت به جهنم و عذاب الهی و عقبه‌هایی که در قیامت وجود دارد هم باشد. باید مردم را از مُردن به بعد، حتی از آثار وضعی گناه در همین دنیا انذار کند، اینها که می‌گویند چیزی به نام جهنم نداریم یا فقط حرف از رحمانیّت خدا می‌زنند حرف‌هایشان برخلاف صریح آیات قرآن است.

آن گاه می‌فرماید « وَ دَاعِیا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ» وقتی به مقام رسالت رسید باید به اذن حق دعوت به خدا کند، اینجا چند سؤال مطرح می‌شود: اولاً مگر دعوت به سوی خدا نیاز به اذن خدا دارد؟ می گوییم کلمه بإذنه یعنی بأمره، خدا امر کرده که مردم را به سوی او دعوت کنی، اگر اذن را به معنای امر بگیریم معنای آیه قابل قبول می شود، اگر هم بخواهیم معنای ظاهری اذن را حفظ کنیم یعنی برای دعوت باید یک امر خاص وجود داشته باشد، یعنی هر کسی نمی‌تواند مردم را به خدا دعوت کند، افراد خاصی صلاحیت دعوت به سوی خدا را دارند.

اینک می‌خواهم این عناوین را به یک نحو محدود تطبیق به وظائف و رسالت روحانیت و طلبه‌ها دهم.

چون رسالت و مسئولیت تبلیغ دین و تبشیر و تنذیر مردم بر عهده روحانیت است پس شاهد هم باید باشد، شاهد به همین معنایی که بیان شد و با لغت هم کاملاً سازگاری دارد و تحمل و اداء آن در روز قیامت یکی از مصادیق آن است. روحانیت باید نظاره‌گر امور و افعال مردم، مسئولین دولت و نظام باشد. گاهی در برابر موضع‌گیری روحانیت در قبال مفاسد اجتماعی و رواج بی‌حجابی در جامعه‌، شنیده می‌شود عده‌ای می‌گویند شما چه کاره هستید؟ سؤال ما این است که اگر پیامبر بود آیا دخالت نمی‌کرد؟ گاهی می‌گویند ما در تاریخ سراغ نداریم در زمان رسول اکرم یا امیرالمؤمنین به کسی که حجاب نداشته یا بدحجاب بوده تذکری داده باشند؟! اولاً مگر همه تاریخ برای ما نقل شده؟ خیلی از قضایا هست که نقل نشده، ثانیاً ما که نمی‌توانیم محکمات قرآن را رها کرده و سراغ تاریخ برویم! قرآن در آیه 13سوره مبارکه شوری می‌فرماید ما انبیاء را فرستادیم برای اقامه دین، «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیکَ وَمَا وَصَّینَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ» دین باید در جامعه و بین مردم اقامه شود، بعد از نزول آیه حجاب «یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ» روایت دارد که «خرجن النساء من البیوت»، زن‌ها از خانه‌هایشان به این شکل خارج می شدند که مقداری از صورتشان پیدا بود و با یک پارچه مشکی کاملاً خود را می‌پوشاندند.

مگر می‌شود از چنین حکم صریحی تخلف شود و پیامبر یا امیرالمؤمنین که با امور خیلی کمتر از این برخورد می‌کردند واکنشی به آن نشان ندهند؟‌ مگر همه تاریخ برای ما نقل شده؟ مگر وضع زنان آن زمان مثل حالا بوده که اینقدر وسیع بیرون از خانه در کوچه و خیابان بیایند؟ زمان ما هنوز اذان صبح نشده زن‌ها بیرون از خانه هستند تا اواخر شب، اما آن زمان اصلاً مرسوم نبوده که زن‌ها اینچنین از خانه بیرون آیند، به ندرت بیرون می‌ آمدند.

طلبه باید شاهد باشد ولو اینکه شاهد بودن او مرتبه‌ی نازله‌‌ای از نظارت پیامبر است، روحانیت باید مراقبت کند که کجا دین در معرض خطر قرار می‌گیرد؟ کجا می‌خواهند با دین مقابله کنند؟ کجا وچه شبهه‌ای القاء می‌شود؟ من همین روزها به مناسبت شهادت مرحوم شهید آیت الله مطهری این مطلب را گفتم، در بررسی زندگی ایشان به این نتیجه می‌رسیم که آنچه ایشان را مطهری کرد این بود که او رصد می‌کرد کجا حرفی خلاف دین زده می‌شود با آن مقابله می‌کرد، کتاب می‌نوشت، ‌منبر می‌رفت، بحث می‌کرد، ما هم باید همین‌طور باشیم، گاهی به بعضی‌ دوستان می‌گویم ما تا به حال چند جا از اسلام دفاع کرده‌ایم؟ ‌چند‌جا حرف زدیم و شبهاتی را حل کرده و در مقابل انحرافات ایستاده ایم؟ اینها باید باشد. باید هم شاهد و ناظر باشیم هم مبشّر و منذر، همان‌طور که باید مردم را امیدوار به رحمت خدا، به بهشت خدا، به ثواب و عطاء خدا نمود در کنارش منذر نیز باید باشیم، اینکه بالای منبر فقط آیات رحمت خوانده شود و بعد هم بگویند جهنم امری تخیلی است و اگر حرفی از آن زده شده برای آن است که یک مقداری در هدایت بشر تأثیرگذار باشد، به هیچ‌وجه درست نیست‌. جهنم و بهشت صددر صد واقعیت دارد و واقع خواهد شد «‌أن الجنه والنار حقٌّ‌».

رسالت دیگر روحانیت «دَاعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ» است. ما باید دعوت به سوی خدا و دعوت به امر او کنیم و این یک عنوان و مقام الهی است‌، چه توفیقی از این بالاتر که انسان دعوت به سوی خدا کند، بعید نیست مراد از باذنه همان اذن تکوینی و توفیق الهی باشد نه اذن تشریعی‌، هرچند ممکن است اذن تشریعی باشد. ولی بالأخره کسی که می‌خواهد دعوت به سوی خدا کند تا توفیق نداشته باشد نمی‌تواند. فکر نکنیم هر کسی می تواند بگوید من می‌خواهم داعی إلی الله باشم، در زیارتنامه‌های ائمه روی این جمله تأکید شده که شهادت می‌دهیم شما دعوت به سوی خدا کردید، ائمه ما همه داعی الی الله بودند، بزرگان دین داعی الی الله بوده و هستند، ما هم در حدّ خود باید تلاش کنیم داعی به خدا باشیم.

در نهایت می‌فرماید «وَسِرَاجاً مُنِیراً‌» همان‌گونه که پیامبر باید برای امت چراغ منیر باشد و اضاعه و نورافشانی کند، یک طلبه هم باید با عمل و گفتارش، با نگاه و برخوردهایش سراج منیر باشد تا دیگران از او درس بگیرند. سپس می‌فرماید «‌وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً کَبِیراً» به مؤمنینی که تبعیت از امر خدا می‌کنند بشارت ده که خداوند برای آنها فضل بزرگی در نظر دارد، این تعبیر خیلی عجیب است. فضل عطاء من غیر استحقاق است، یعنی بخشش و عطایی به انسان شود که استحقاق نداشته باشد‌.

لازم به ذکر است در شأن نزول این ایه آمده که وقتی نازل شد رسول اکرم 6 امیرالمؤمنین7 و معاذ را خواستند و آنها را به سمت یمن فرستاده و فرمودند «اذهبا فبشرا و لا تنفّرا و یسّرا و لا تعسّرا فإنه قد انزل علیّ یا ایها النبی إنا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً»

این دستور جزء ضروری برای تبلیغ دین است که انسان به نحوی با مردم صحبت نکند که مردم از دین نفرت پیدا کنند، یک حکم شرعی و مسئله فقهی می‌تواند به دو گونه بیان شود، یک‌‌جور که مخاطب را نگران و مأیوس کند به‌طوری‌ که بگوید این چه دینی است؟‌ بیان دیگر آن‌گونه باشد که او را امیدوار ‌سازد.

در تبلیغ دین از احکام و غیر احکام باید این عبارت «یسّرا و لا تعسّرا و بشرا و لا تنفرا …،‌» سرلوحه کار ما باشد خصوصاً آنکه در زمانه ما مشکلات فراوان است و یک مشکل همین مسئله بی‌حجابی است، اگر در برخورد با یک بی‌حجاب تعبیر لامذهب یا بی‌دین یا تعبیرات زشت به کار رود مسلماً تنفر پیدا می‌کند، باید با آنها به نحو صحیح برخورد شود. این روزها بحمدالله در صدا‌و‌سیما می‌بینم خانم‌هایی که تذکراتشان خیلی محترمانه است.

البته در اینکه این مسئله ریشه سیاسی پیدا کرده جای خودش را دارد و برخورد مناسب خود را می‌خواهد ولی در فضای مجازی ملاحظه کردید فردی با عصا به یک زنی می‌زند که حجابت را رعایت کن، این وجه شرعی ندارد، امر به معروف و نهی از منکر حتّی در زبان هم باید با قول و کلام نرم و لیّن باشد و این تصریح دستور قرآن است، با زبان خشن حق حرف زدن نداری، اگر او یک معصیتی می‌کند تو هم معصیت می‌کنی که با عصا می‌زنی، بلکه گناه عصا زدن یا تندگویی تو بدتر از معصیت او می باشد. این دستورات باید به‌خوبی مورد توجه قرار گیرد.

جماران