طحان نظیف سخنگوی شورای نگهبان به مناسبت چهارم خرداد:
سربازان وطن، مردانه جنگیدند و وجبی از خاک وطن، کم نشد
رکنا سیاسی: جنگ تازه شروع شده بود و هدف اصلی موشکهای صدام، دزفول بود. آبان ماه سال ۶۰ بود و هنوز یکسالی بیشتر از شروع جنگ نگذشته بود که خانه پدری نیز با یکی از آن موشکها ویران شد؛ مثل خیلی از خانههای دیگر دزفولیها.
چند تا از همسایههایمان شهید شدند اما به اهل خانه ما که در زیر زمین پناه گرفته بودند، آسیبی نرسید. پدر و مادرم مجبور شدند به جای دیگری بروند تا دوباره خانه را بسازند. چند ماه بعد از آن ویرانی، من بهدنیا آمدم. اینها را بعدها پدر و مادرم برایم تعریف کردند.
خانه ویران شده را ندیدم اما صدای آژیرها و موشکهایی که تا پایان ادامه داشت را به خوبی در خاطر دارم. هنگام بازی و حتی نیمههای شب، همیشه ترس موشکباران در وجودت بود. کودکان یتیم، شهر ویران، درختهای واژگون، ارابههای آهنی سوخته، چشمهای گریان تصویرهای به جا مانده آن روزهاست. اما دزفول ایستاد. سربازان فداکار وطن، مردانه جنگیدند. خونها ریخته شد و سینهها از گلوله شکافت اما وجبی از خاک خوزستان و بهتر بگویم وجبی از خاک وطن، کم نشد.
آن روزها گذشت. ایران آباد شد. صدام رفت. پیکر شهیدان به وطن بازگشت. درختان دزفول دوباره ایستادند. خانهها تازه شد. صدای آژیر قرمز تمام شد. لبخند بر لبان مردم دزفول نشست. کودکان به کوچههای بازی آمدند. مدرسهها گشوده شد و معلمها پای تخته سیاه برگشتند. این بار جوانان به میدان آمدند. تربیتیافتگان تهرانی مقدم؛ از نسل چمران و همت. موشکهایی ساختند که شد حافظ شهرها، خانهها و کوچهها، کودکان و زنان. باور کردند میتوانیم روی پای خود بایستیم. از دشمن نترسیم. پرندههای وحشی او را از صدها کیلومتر دورتر رصد کنیم؛ آنگونه که او نفهمد. خیالش را نمیکرد پیشرفتهترین جنگندهها و موشکهایش دیگر در امان نباشد.
در پنجم شهریور 1398 که با برخی از اعضای شورای نگهبان از نمایشگاه دستاوردهای صنعت دفاعی و به طور خاص «باور 373» بازدید کردیم، حس غرور عجیبی به من دست داد. ایمان و اراده جوانانی که دشمن را به زانو در آوردهاند، دیدم. فهمیدم چرا رهبر عزیزمان میگوید جنگ نمیشود.
تا چنین مردان پولادینی در کشورمان داریم، چه کسی جرأت نگاه چپ به این خاک دارد؟ باور 373، باور به توان جوانان این مرز و بوم و باور به توان ایرانی است. باور به توانستنی است که نتیجه خواستنهاست؛ بله ما توانستیم چون خواستیم چون اراده کردیم. ای کاش در همه عرصهها چنین ارادهها و خواستنها و در نتیجه آن، توانستنهایی وجود داشت تا شیرینی آن کام مردمان این سرزمین را بیش از پیش شیرین نماید.
به عنوان یک جوان ایرانی، احساس غرور کردم چرا که کشورم را در مرزهای علمی و فنی دنیا دیدم و مطمئنتر شدم. به نوبه خود از تلاشهای خالصانه و صادقانه این عزیزان تشکر میکنم و برایشان آرزوی توفیقات روزافزون.
ارسال نظر