حکومت پهلوی به روایت ارتشبد حسین فردوست

به گزارش رکنا سیاسی، روزنامه اعتماد در ادامه نوشت: «دوست قدیمی محمدرضا در پاسخ به این پرسش که چه زمانی از اصلاح نظام سلطنتی قطع امید کردی، می‌گفت: من از سال ۱۳۴۷، بعد از مشاهده بی‌تفاوتی شاه نسبت به فساد مالی طبقه حاکم «از او مأیوس شدم، چون نه تنها خود او به این مسائل توجه نداشت، فرح هم اضافه شد و فساد را دو برابر کرد. از زمان نخست‌وزیری هویدا دربار به اوایل قاجار و قبل از آن رجعت داده شد. همه ‌چیز مملکت را در اختیار یک نفر قرار دادند. وزیران و اطرافیان هویدا می‌چاپیدند و بقیه هر چه می‌ماند (غیر از ارتش) متعلق به علم، وزیر دربار بود. محمدرضا و فرح نیز شریک بودند. ارتش را نیز در اختیار آمریکایی‌ها قرار داد تا بچاپند و مسلما در سفارشات توفانیان، محمدرضا بی‌نصیب نمی‌توانست باشد و در همان خارج به حسابش ریخته می‌شد. علت این که پس از انقلاب توفانیان را از زندان فراری دادند، این بود که اکثر مقامات آمریکایی که حالا هم در مسند قدرت هستند، در این چپاول سهم داشتند. مرا راه ندادند برای این که نمی‌خواستم در کارهای کثیف سهیم باشم، والا من که کمتر از متقی (رییس دانشگاه شیراز و سپس معاون دربار) نبودم.

هویدا و علم توانستند سیستم حکومت سعودی را در ایران برقرار کنند. نمایندگان مجلس همه از چاکران آزمایش‌شده بودند. شاید شاه عربستان یک مجلس مشورتی داشته باشد یا حکام کویت و امیرنشین‌های خلیج فارس هم یک مجلس مشورتی دارند، لااقل مشاورینی دارند. محمدرضا مشاور هم نداشت. مجلس ایران بود و نبودش یکی بود. همه ‌چیز محمدرضا و فرح بودند و نعمت‌رسان از خوان بیت‌المال هویدا و علم بودند.»

فردوست می‌گفت اگر محمدرضاشاه چند سال دیگر در قدرت باقی می‌ماند «ادعای پیغمبری می‌کرد» و بعد می‌افزود: «آنها که در شروع انقلاب اعدام شدند، در مقایسه با اینها که میلیاردها بلند کردند و بردند و زندگی مرفهی در آمریکا و اروپا دارند، یک‌صدم گناه اینها را مرتکب نشده بودند. خود می‌توانید مقایسه کند. حال چقدر وقیح هستند اینها و رضا و فرح و اشرف که هنوز هم ادعا دارند. اگر هیچ فردی هیچ چیز را نمی‌داند، خودشان که می‌دانند چه کرده‌اند! عجیب است که وقاحت هم حدی ندارد، برای اشرف که از اول نداشته. حال باز از من می‌پرسید که چرا محمدرضا و فرح را دوست نداشتی و چرا از انقلاب خوشحال شدی! ... من بد او را نمی‌خواستم. پس از یأس، باز هم تا روزی که میسر بود، یعنی تا دولت شریف‌امامی که سازمان‌ها هنوز امکان فعالیت داشتند، وظایف خود را به بهترین وجه انجام دادم.»

می‌گفت من همیشه محمدرضا را دوست داشتم: «بعد از رفتن او هم نه مریضی او را می‌خواستم و نه دربه‌دری او را. اما او بود که تصور می‌کرد ملت باید مدیون او باشد؛ آن ‌هم زمانی که این ملت را در بدترین شرایط قرار داد. من علاقه داشتم با پولی که دارد، زندگی خوب و تفریحاتی برای خود و خانواده‌اش فراهم آورد، پول هم که زیاد داشت. من دلم این را می‌خواست ولی در خارج شروع کرد به مصاحبه‌های روزانه و حتی تلویزیونی و خاطرات نوشتن که حتما کم هم نباید باشد و همه‌ جا خود را بزرگ‌ترین خدمتگزار ملت معرفی می‌کرد و عواقب وخیمی برای کشور بعد از خود پیش‌بینی می‌کرد، مانند: تجزیه ایران و جنگ داخلی. عیب سلطنت همین است که وقتی طولانی شد، چنین بیماری‌ ایجاد می‌کند.»»

منبع: ایسنا