اسرائیل در اداره همین یک تکه زمینی هم که گرفته مانده و می بینید چه وضعیتی دارد

پس از شهادت سید حسن نصرالله وزیر امور خارجه کشورمان طی دو هفته گذشته دور نخست سفرهای منطقه ای خود را با سفر به بیروت و سپس دمشق آغاز کرد. همچنین عراقچی اواسط مهرماه نیز به ریاض و دوحه سفر کرد، وی سپس به بغداد رفت و پس از پایان گفتگوها در عراق راهی مسقط شد و با مقامات عمان از جمله وزیر امور خارجه و وزیر مکتب سلطانی عمان دیدار کرد.

از آنجایی که عمان همواره الگویی از رابطه صادقانه و احترام متقابل با ایران بوده و این کشوردر همه ادوار پس از انقلاب میانجی شناخته شده بین ایران و آمریکا بوده است تصور اذهان عمومی و رسانه ها بر این بود که شاید ایشان با نیت ارسال پیام برای آمریکا به این کشور سفر کرده که وزیر امور خارجه اذعان کرد سفر فعلی به مسقط در ارتباط با مسائل منطقه است و رایزنی نسبت به آنچه که در منطقه می گذرد است و در این سفر پیامی برای آمریکا نداریم. عراقچی افزود: البته ما آمادگی کامل برای هروضعیت و سناریویی داریم ولی مسلما خواهان افزایش تنش و جنگ نیستیم. در این موضوع با دوستان مان در عمان اشتراک نظر داریم، بجث هایی که من با همتای خودم در عمان داشتم بسیار مفید و سازنده بود. عراقچی همچنین با رئیس هیت مذاکره کننده یمن هم  در مسقط دیدار کرد.

ظاهرا دیپلماسی منطقه ای عراقچی ادامه خواهد داشت و طبق اخبار واصله وی بنای سفر به مصر را نیز دارد. اینکه این سفرها با چه رویکردی صورت گرفته سوالی بود که از نصرالله تاجیک دیپلمات بازنشسته و سفیر پیشین ایران در اردن پرسیدیم.

مشروح این گفتگو را بخوانید:

سفرهای اخیر وزیر امور خارجه به سوریه، لبنان، قطر، عربستان، عراق و عمان با چه رویکردی صورت گرفته است؟

جنابعالی سوال را به گونه ای پرسیدید که کارشناسان و تحلیل گران که این سفرها را از بیرون نگاه میکنند نمی توانند توصیف دقیقی داشته باشند که با چه رویکردی این سفرها انجام شده است. این را باید مسئولین سیاست خارجی و وزارت امور خارجه پاسخ دهند و حتی خود آقای وزیر تبیین کند که با چه رویکردی این سفر ها را انجام داده است.

اتفاقا اینکار بسیارخوبی است و امیدوارم این سوال شما منجر به این شود که دستگاه ها رویکرد خودشان را درمسائل مختلف تبیین بکنند و بگویند کارها را با چه رویکردی و سیاستی و برای کدام اهداف انجام می دهند، یکی از خوبی های اینکار این است که هر کسی از ظن خودش یار صاحب عزا نشود! چرا که اگر اینها ها گفته نشود هر کسی یک برداشتی دارد و این خیلی خوب نیست. در حالی که اگراین موارد شفاف گفته شود اینطور نخواهد بود. برای همین است که در کشورهای پیشرفته اسناد و گزارش های سبز و سفید دارند و درآن تبیین می کنندکه چرا اینکار را انجام می دهند و هدفشان از آن اقدام چیست.

خوبی اینکار این است که یک مقدار کار بررسی و تجزیه و تحلیل ناظرین را سبک می کند و باعث می شود از این حالت کلی گویی خارج شویم. وقتی رویکرد آقای وزیر خارجه راخودشان و یا وزارت امور خارجه اعلام بکند آنوقت کاملا می توان ارزیابی دقیق داشت واین سفر ها را در مقام مقایسه قرار داد. این امری است که هم به شفافیت کمک خواهد کرد و هم تجزیه و تحلیلها کمی میشود و قابل مقایسه و فهم و درک بهتر. پس در درجه اول خود مقامات و سازمانهای مسئول اگر سیاست، رویکرد و اهداف مورد نظرشان را تبیین کنند کارشناسان یا رسانه ها بعنوان ناظرین سیاست خارجی می توانند از بازخورد طرفهای مقابل که در رسانه ها و مطبوعاتشان منعکس میشود تجزیه تحلیل کنند که آیا سیاست و رویکرد انتخاب شده درست بوده و کار کرده است یا خیر؟ مثبت بوده و جواب داده است یا خیر؟ این امری است که هر تحلیل گری که مطالب را دنیال می کند قاعدتا باید بتواند انجام دهد. از سوئی بر اساس داده ها تمام روابط ایران با آن کشور را روی نمودار می گذارد و از طرف دیگر روند تحولات را بر اساس یک ابزار تکنیکی استفاده می کند تا ببیند ظرف سال های گذشته چه روندی داشته  و با تحلیل خود می گوید این کارهایی که انجام شده مثبت بوده یا نه؟

نصرالله تاجیک دیپلمات بازنشسته و سفیر پیشین ایران در اردن

اوضاع منطقه خوب نیست. بعضی ها فکر میکنند آمریکا چشمش را بر اقدامات اسرائیل بسته است! خیر آمریکا با چشم باز و برای تضعیف موقعیت ایران در منطقه دست اسرائیل را برای هر جنایتی در غزه و لبنان باز گذاشته و این نیاز به یک دیپلماسی فعال و بارگیری و اجماع سازی دارد. طبیعی است قدم اول دیپلماسی نشست و برخاست با ذینفعان منطقه ای و خارج منطقه است تا مخاطرات وضعیت کنونی و تبعات آن برای منطقه و جامعه بین المللی و صلح و امنیت جهانی شکافته شود. پس ضرورت صلح جهانی و دور کردن منطقه و جهان از جنگ ایجاب میکند کشورهای مختلف و موثر را که هر یک مشکلات و دغدغه ها و اولویتهای خاص خود را دارند در درجه اول از تبعات وضع کنونی مطلع و در درجه بعدی از هم فکری و پیدا کردن راهکار و تقسیم کار برای استفاده از اثرات سینرژیک و هم افزائی کشورها بهره برداری کرد. گفتگوهای سازنده و بدون مجامله ای که سبب شود قدرتهای موثر به کنترل اوضاع و کاهش و محدود کردن سطح تنش ترغیب شوند.

مشخصا دلیل سفر به عربستان را تشریح فرمایید.

معمولا" در طراحی اقدامات سیاسی و از جمله در سیاست خارجی و فعالیتهای دیپلماتیک سعی میشود علاوه بر زبان بدن با زبان تقدم و تاخر هم صحبت کرد. این سفرها در سه دور انجام شده است. دور اول به لبنان و سوریه که بیشتر حمایتی و برای حقیقت یابی و بررسی اوضاع لبنان از نزدیک بود. در دور دوم که بیشتر برای رایزنی و تبادل نظر و آگاه ساختن کشورها از نقطه نظرات ایران در مورد سطح و نوع تنش به عربستان و قطر بود و دور سوم هم به عراق و عمان. اما انتخاب عربستان بعنوان شروع این دور از سفرها خود دارای پیامی است. اما از انعکاس رسانه ای و مطبوعاتی سفر به عربستان اینچنین بر می آید که هدف سفربیشتر برای کنترل تنش و سطح نزاع و درگیری که منجر به یک جنگ تمام عیار نشود انجام گرفته است. به نظرم این خوب است ولی کافی نیست!

درست است که کلا کار دیپلماتیک و اتخاذ روش های دیپلماسی نسبت به روش های جنگ و غیره روش های کم هزینه تری هستند و طبیعی است که هر عقل سالمی به دنبال این است که اهداف خود را با روش های دیپلماتیک به دست بیاورد. اما این کار دیپلماتیک نیاز به استراتژی صحیح دارد که بتوان از درون آن یک سیاست، تاکتیک و گفتمان موثر و کارآ استخراج کرد. چنانچه این فرضیه درست باشد درحقیقت ایران به دنبال کشاندن عربستان به بازی است که از ابزارها و اهرمهایش برای تاثیر گذاری روی اوضاع منطقه و کاهش تنشها استفاده کند اما از این مرحله به بعد باید بررسی کنیم که آیا عربستان مایل به آمدن به صحنه است یا خیر؟ به نظر نمی اید سعودیها علاقه ای به مداخله داشته باشند!

من فکر می کنم عربستان راه خودش را انتخاب کرده و علاقه مند نیست که به این مسائل بپردازد، اعراب بطور عام و خصوصا سعودی ها بطور خاص در تشریفات خوب هستند و مشکلی ندارند ولی اینکه به یک کار اجرایی و تصمیم سازی در سطح بالا بیانجامد و همه آن را همراهی کنند فکر می کنم سعودی ها آمادگی ورود به چنین مقاصدی را ندارند. چون تصمیم شان این است که از منظر اقتصادی کشور خود را بسازند. با این رویکرد من علیرغم اینکه قبول دارم کار دیپلماتیک دیر جواب می دهد ولی اینکه وزارت امور خارجه چه استراتژی داشه باشد مهم است. اینکه ما فقط یک سفر کنیم خیلی ارزش افزوده نیست (البته منظور من این نیست که آقای وزیر یا وزارت خارجه چنین قصدی دارد) منظور کلی بنده این است که باید آن زیر ساخت های اجرای آن استراتژی هم فراهم باشد.

شاید ما دلمان بخواهد به کشوری سفر کنیم و یک چنین دستاوردهایی داشته باشیم ولی از ان طرف هم باید در نظر داشته باشم که طرف مقابل ما هم حق دارد به اولویت های خودش بپردازد. این مباحث نیاز به یک مقدمه علمی رفع تعارض دارد که باید آن را در سیاست خارجی بیاوریم و کاری کنیم که بواسطه آن بتوانیم بر اراده طرف مقابل تاثیر بگذاریم. البته ممکن است نتوانیم این تاثیر گذاری را انجم دهیم ولی حداقل می توانیم طرف مقابل را آماده کنیم که این پیشنهاد ایران در مقایسه با مشترکات و اتفاقاتی که در منطقه می افتد آن را در اولویت های خود قرار دهد که حتی اگر آن را صد درصد هم قبول ندارد حداقل روی آن مطالعه بکند. اینها کار دراز مدت می خواهد، نمی شود امروز بگوییم من مثلا درمنطقه بچرخم و یارگیری کنم، خُب این به این صورت عمل نمی کند.

به نظر شما آیا بواسطه تنش های اخیرمنطقه دیپلماسی فعال شده  یا اینکه واقعا یک سیاست منطقه ای است؟

 اتفاقا پاسخ این سئوال به همان تدوین استراتژی این سفرها بر میگردد. البته توجه داریم دولت جدید ایران در یک شرایط اضطراری شکل گرفت و همزمان با تنشهای فراوان منطقه ای و بین المللی روبرو شد. و این موقعیت و تاثیر آن بر طراحی های وزارت امور خارجه قابل فهم و درک است. اگر استراتژی این باشد که نوع جدیدی از تعامل با کشورهای منطقه آغاز گردد یک سیاستی باید اجرا شود و اگر فقط قصد داریم شبح جنگ را از سر منطقه برطرف کنیم سیاست دیگری باید بکار گرفته شود. به نظر من حالت دوم است و همین تنش ها موجب این رایزنی ها شده که البته حدس میزنم بعید است جواب بدهد! یعنی ما بالاخره برای اینکه نه یارگیری کنیم ولی حداقل این نکاتی که می گوییم در دستور کار کشور مقابل ما باشد یا آن را مطالعه کند، نیاز به حداقل هائی از تفاهم روی موضوعات خاص داریم. ولی بنده از خروجی اخبار اخیر استنباط می کنم که همان حالت دوم است که در حد خود خوب است و نمی توانیم این دیدار ها را نفی کنیم ولی اینکه ما فکر کنیم این سفر ما می تواند شق القمر کند درست نیست چرا که الان کشورهای منطقه ظرفیت تحول در روابط منطقه ای را ندارند.

طی روزهای آتی گویا آقای عراقچی بنای سفر به مصر را دارند، ارزیابی شما از این سفر چیست؟

کلا اینجور سفرها استفاده از ابزار دیپلماتیک است، چون این کشورها کشورهایی نیستند که جلوی اسرائیل بخواهند بایستند، چه لبنان و عریستان و هر جای دیگر. بیشتر این است که از ابزار دیپلماتیک استفاده شود که شدت تنش به نوعی کنترل شود. من خبری از سفر ایشان به مصر نشنیده ام. اما مصر کشوری است که میتواند در کاهش التهاب منطقه ای دخیل باشد و در افزایش سطح تنش منافعی ندارد و آسیب نیز میبیند. کلا در این سفرها ایران به دنبال یارگیری و هم افزائی بود. که باید با رایزنی با کشورهای موثر خارج منطقه و سازمانهای بین المللی و مثلا" گزارش به دبیرکل سازمان ملل و یا طرح این فعالیت دیپلماتیک در شورای امنیت تکمیل شود.  

نظرتان در مورد صحبت های اخیر وزیر دارایی اسرائیل در خصوص "از نیل تا فرات" و گسترش اسرائیل و تقارن آن با این سفرها چیست؟

این مقوله از نیل تا فرات همیشه مطرح بوده  ولی اسرائیل الان در اداره همین یک تیکه زمینی هم که گرفته مانده و می بینید چه وضعیتی دارد. به عقیده من این صحبت ها یک مقدار جنگ روانی است و تلاش برای ایجاد ترس در دل مسلمانان است وگرنه با این وضعیت و آسیب پذیری اسرائیل و با این خیزش عمومی که در دنیا به وجود آمده می توان گفت آرزویی بیش نیست و در بدترین حالت هم خزعبلاتی است که تندروهای اسرئیل مطرح می کنند تا نیروهای هوادار را در کف خیابان نگه دارند!

منبع:خبرآنلاین