رابطه ایران و آمریکا به چه کسی نیاز دارد؟
رکنا سیاسی: عضدی با اشاره به قدرت لابی اسرائیل در آمریکا، میگوید: در جریان مذاکرات هسته ای، ایران و آمریکا با حصول توافق نشان دادند که میتوانند اختلاف را حل کنند، اما باز لابی اسرائیلی موفق شد برجام را هم به تجربهای شکست خورده تبدیل کند. در برخی دورهها هم در ایران و هم در آمریکا تلاشهایی برای بهبود روابط صورت گرفته، اما دوام نداشته است.
به گزارش رکنا به نقل از جماران، در مجموعه برنامههایی که در چند هفته اخیر از سوی وزیر خارجه پیش از دریافت رای اعتماد از مجلس شورای اسلامی منتشر شد و در اختیار عموم قرار گرفت اشاره به ضرورت کمک جدی سیاسی خارجی به بهبود وضعیت اقتصادی کشور و مذاکرات هدفمند و در بازه زمانی مشخص برای رفع تحریم در کنار تلاش برای خنثی سازی آن مورد اشاره و تاکید قرار گرفته است.
عبارت مدیریت تخاصم که در ادبیات وزیر خارجه توجه بسیاری را به خود جلب کرد سابقه نسبتا طولانی در نظرات کارشناسان و دیپلماتهای مختلف ایرانی نسبت به نحوه برخورد با واشنگتن دارد.
تفاوت اصلی بین مدیریت تخاصم و رفع تخاصم در نحوه برخورد با درگیریها و هدف نهایی آنها نهفته است:
۱. مدیریت تخاصم (Conflict Management) به معنای فرآیند کنترل و هدایت تخاصمها به شیوهای سازنده است؛ بدون آنکه لزوماً به پایان کامل یا رفع قطعی آنها منجر شود. در مدیریت تخاصم، هدف این است که تخاصم را در سطح قابل قبولی نگه داشت، از تشدید آن جلوگیری کرد و از آن برای بهبود روابط یا ایجاد تغییرات مثبت استفاده کرد. گاهی اوقات تخاصم به طور کامل حل نمیشود، اما بهصورت مؤثری کنترل میشود تا آسیبهای ناشی از آن به حداقل برسد و شرایطی برای همکاری و ارتباط بهتر ایجاد شود.
۲. رفع تخاصم (Conflict Resolution) به معنای حل و فصل نهایی و کامل یک تخاصم است. در این رویکرد، هدف اصلی پایان دادن به اختلافات و تخاصم بهگونهای است که هیچ گونه مشکل یا ناراحتی باقی نماند. این فرآیند شامل پیدا کردن یک راهحل قطعی و دائمی است که نیازها و نگرانیهای هر دو طرف را برطرف کند و تخاصم را به طور کامل از بین ببرد.
به زبان ساده میتوان گفت که مدیریت تخاصم بیشتر بر کنترل و کاهش آثار منفی تخاصم تمرکز دارد و ممکن است به نتیجه قطعی ختم نشود. این فرآیند به جلوگیری از افزایش درگیری و استفاده از آن برای اهداف مثبت توجه دارد. رفع تخاصم بر حل قطعی تخاصم و پایان دادن به آن تأکید دارد، به گونهای که هیچ اختلافی باقی نماند و دو طرف به یک توافق کامل برسند.
با سینا عضدی، کارشناس امور سیاستخارجی ایران و استاد کالج الیوت در دانشگاه جورج واشنگتن درباره تفاوت این دو رویکرد و دلیل آنکه جمهوری اسلامی ایران در این دوره زمانی سیاست مدیریت تخاصم و نه رفع آن را انتخاب کرده است، گفتگو کردیم.
سفر تاریخی نیکسون به چین تلاشی برای رفع تخاصم بود
عضدی در توضیح تفاوت سیاستهای مدیریت و رفع تخاصم با اشاره به اینکه در رفع تخاصم، شما رابطه خصومت و دشمنی با کشور دیگری را در چارچوب یک فرایند زمانی کنار میگذارید به مورد ایالات متحده و چین اشاره کرده و میگوید: تا پیش از سفر ۱۹۷۲ نیکسون رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا به جمهوری خلق چین رابطه میان دو کشور خصومت آمیز بود به گونهای که ایالات متحده این کشور را به رسمیت هم نمیشناخت. این سفر گامی مهم در عادی سازی رسمی روابط بین دو کشور بود و نخستین باری بود که یک رئیس جمهور آمریکا از جمهوری خلق چین دیدن میکرد و این بازدید به ۲۵ سال جدایی بین دو طرف خاتمه داد. در سایه این سفر دو طرف فرآیندی را برای رفع تخاصم آغاز کردند که در نتیجه آن چند سال بعد از این تاریخ، آمریکا دولت جمهوری خلق چین را به رسمیت شناخت.
در مدیریت تخاصم هدف اصلا رفع تخاصم نیست
عضدی در تبیین سیاست مدیریت تخاصم میگوید: در این سناریو دو کشوری که رابطه خصومت آمیز با هم دارند تلاش میکنند از افزایش تنش جلوگیری و تنش را در حد مدیریت شده نگاه دارند. در این سیاست، هدف نهایی از میان رفتن خصومت نیست، بلکه هدف مدیریت آن در حد و اندازهای است که از کنترل خارج نشده و به درگیری مستقیم منتهی نشود. برهمین اساس دو طرف سعی میکنند اهداف و نیتهای خود را برای دیگری شفاف سازی کنند تا طرف دیگر به دلیل سوء برداشت دچار اشتباه محاسباتی به گونهای که مدیریت تنش از کنترل خارج شود، نگردد.
عراقچی به محدودیتهای رابطه تهران – واشنگتن آگاه است
سینا عضدی در تحلیل سخنان وزیر خارجه جدید جمهوری اسلامی ایران مبنی بر ضرورت مدیریت تخاصم میان تهران و واشنگتن میگوید: عباس عراقچی به این واقعیت آگاهی دارد که رفع تخاصم میان ایران و امریکا در شرایط فعلی ممکن نیست و یا بسیار سخت است، بنابراین بهترین گزینه دوم این است که مدیریت تنش صورت بگیرد. مدیریت تنش در این بازه زمانی ممکن است شامل همکاریهای مقطعی هم بشود، اما هدف اصلی این نیست که روابط بهبود پیدا کند بلکه هدف جلوگیری از بدتر شدن اوضاع است.
کودتای ۲۸ مرداد و حمله به سفارتخانه آمریکا تاثیر ماندگاری بر روابط دو کشور داشت
استاد کالج الیوت در دانشگاه جورج واشنگتن در پاسخ به این پرسش که چه عواملی مانع از اتخاذ سیاست رفع تخاصم میان دو کشور میشود؟ با اشاره به اینکه دو نقطه عطف در تاریخ رابطه ایران و امریکا وجود دارد، گفت: این دو نقطه کودتای ۲۸ مرداد و داستان حمله به سفارت امریکا و گروگان گیری است. ماجرای کودتا ۲۸ مرداد در ایران منجر به تغییر و حتی تخریب وجه آمریکا شد. در آن زمان شاید بسیاری در ایران به آمریکا به چشم قدرتی قابل اتکا در مقابل روسیه و انگلیس نگاه میکردند که با دخالت امریکا در ماجرای کودتا این نگاه تخریب شد. داستان حمله به سفارتخانه ایالات متحده در ایران پس از انقلاب اسلامی هم وجه ایران را در آمریکا تغییر داد و این تصور را در افکار عمومی و ساختار سیاسی آمریکا ایجاد کرد که ایران، کشوری است که به عرف بین الملل احترام نمیگذارد و قوانین بین الملل را زیر پا میگذارد. در سالهای پس از انقلاب اسلامی در سایه دولتهای متفاوت در ایران و ایالات متحده در دورههای ریاست جمهوری رونالد ریگان، جورج بوش پدر، بیل کلینتون و باراک اوباما فرصتهایی برای بهبود روابط وجود داشت، اما همواره برخی عوامل داخلی و خارجی مانع از این روند شدند.
عوامل داخلی و خارجی، رفع تخاصم از رابطه ایران و آمریکا را غیرممکن ساخته اند
سینا عضدی با اشاره به اینکه بهبود رابطه ایران و آمریکا دشمنانی داشته و دارد که آغاز این روند را در راستای منافع خود نمیدانند، گفت: هم در داخل ایالات متحده و هم در داخل ایران چنین عواملی فعال هستند. جدا از آن در خارج از این کشورها نیز بازیگرانی، چون عربستان سعودی و اسرائیل تلاش کرده و میکنند که رابطه تهران و واشنگتن را نه تنها در مسیر بهبود قرار نگیرد بلکه تخریب بیشتری را هم تجربه کند. در چنین شرایطی که بهبود روابط ایران و آمریکا امکان پذیر نیست برای جلوگیری از درگیری بهترین گزینه مدیریت تخاصم و تنش است تا درگیری نظامی میان دو کشور رخ ندهد.
تغییر سطح رابطه ایران و آمریکا به رئیس جمهوری جمهوری خواه نیاز دارد
این کارشناس روابط بین الملل با اشاره به اینکه اتخاذ سیاست رفع تخاصم در ایالات متحده، فضای سیاسی و رئیس جمهوری متفاوت میطلبد، گفت: یکی از مهمترین چالشها این است که در آمریکا هر رئیس جمهوری که به دنبال امتیاز دادن به ایران باشد مورد حمله و انتقاد قرار میگیرد و متهم میشود که خود را ضعیف نشان داده و آمریکا را تسلیم کرده یا منافع اسرائیل را زیر پا گذاشته است. در دوره باراک اوباما که مذاکره با ایران در جریان بود، او متهم به یهودی ستیزی و زیرپا گذاشتن منافع اسرائیل شد. تنها راه ممکن برای رفع تخاصم میان دو کشور روی کار آمدن رئیس جمهوری در آمریکا است که با بینش سیاسی متفاوت و قدرت در اختیار بتواند وضعیت فعلی در رابطه دو کشور را از مرحله فعلی به مرحله جدیدی منتقل کند. یک رئیس جمهور دموکرات چنین توانایی ندارد، اما یک رئیس جمهور جمهوری خواه میتواند و این قدرت را خواهد داشت که سناتورهای تندرو در قبال ایران را ساکت کرده و تغییری اساسی و بی سابقه در رابطه ایران و امریکا ایجاد کند.
اسرائیل، مهمترین فاکتور تاثیرگذار بر رابطه ایران و آمریکا است
سینا عضدی با اشاره به اینکه فاکتور اسرائیل و رابطه ایران و اسرائیل در تنش میان تهران و واشنگتن بسیار تاثیرگذار است، میگوید: در حوزه سیاست خارجی مهمترین مسأله میان ایران و آمریکا، نوع و جنس دشمنی جمهوری اسلامی با اسرائیل است. قطعا مسأله فلسطین یک مسأله مهم حقوق بشری است، اما شاید بتوان مواضع کشور را در قبال آن به گونهای تنظیم کرد که ضرر و زیانی را متوجه منافع ملی ایران نکند. در منطقه غرب آسیا و در میان کشورهای اسلامی، کشورهای بسیاری هستند که اسرائیل را به رسمیت نمیشناسند و روابط دیپلماتیک با آن هم ندارند، اما این مخالفت را به گونهای تنظیم کردند که منافع ملی آنها هم آسیب نمیبیند.
تلاشها برای تنش زدایی از رابطه ایران و آمریکا تداوم نداشتند
عضدی با اشاره به قدرت لابی اسرائیل در آمریکا، میگوید: در جریان مذاکرات هسته ای، ایران و آمریکا با حصول توافق نشان دادند که میتوانند اختلاف را حل کنند، اما باز لابی اسرائیلی موفق شد برجام را هم به تجربهای شکست خورده تبدیل کند. در برخی دورهها هم در ایران و هم در آمریکا تلاشهایی برای بهبود روابط صورت گرفته، اما دوام نداشته است. به عنوان نمونه در دوره ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی حرکتهایی مانند تبادل دانشگاهیان و یا ورزشکاران صورت گرفت، اما با بدشانسی به سد تحولات پس از حمله یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ برخورد کرد. در دورههای زمانی بسیاری هم وقتی که یک کشور آماده رفع تخاصم بود فضای سیاسی در کشور طرف مقابل مهیا نبود.
رابطه ایران و آمریکا به یک نیکسون نیاز دارد
این استاد دانشگاه در پاسخ به این پرسش که آیا میتوان نقشه راهی برای قرار گرفتن دو کشور در مسیر رفع خصومت در نظر داشت، میگوید: در آمریکا اصطلاحی وجود دارد که میگوید «فقط نیکسون به چین میرود»، این بدان معنا است که نیکسون ویژگیهایی داشت که مأموریت او را موفقیت آمیز کرد. او ضدکمونیست بود و به همین دلیل زمانی که به چین سفر کرد مورد شماتت و این انتقاد قرار نگرفت که با این سفرها نسبت به کمونیستها ضعف نشان داده و یا امتیاز خاصی به آنها داده است.
وی یادآور شد: دومین نکته این بود که او بر روی یک تکه کاغذ مطالبههای آمریکا از چین و خواستههای پکن از واشنگتن را یادداشت میکند. این مدل رفتاری میتواند برای بهبود رابطه ایران و آمریکا هم الگو قرار بگیرد. ابتدا به ساکن به رئیس جمهوری احتمالا جمهوری خواه نیاز است که بتواند ضرورت بهبود رابطه ایران و آمریکا را به اصطلاح به افکار عمومی و ساختار سیاسی داخل امریکا بفروشد (آن را توجیه و تبیین کند). به عنوان نمونه در انتخابات پیش رو شاید در صورت پیروزی کامالا هریس، نامزد دموکراتها توافقهای موردی و مقطعی مثلا درباره برنامه هستهای ایران صورت بگیرد و ما شاهد مدیریت تخاصم باشیم، اما رفع تخاصم در سایه دولت او ممکن نخواهد بود.
عضدی در پایان گفت: شانس یک رئیس جمهور جمهوری خواه برای بهبود روابط میان دو کشور بیشتر خواهد بود. در داخل ایران نیز باید دولتی سرکار باشد که ایده اصلی او رفع تخاصم باشد. فعلا باید دید که آیا پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات ایالات متحده، راس نظام در جمهوری اسلامی مجوز مذاکره مجدد میان ایران و آمریکا را خواهد داد یا خیر.
ارسال نظر