«هرمز» رنجور، روایتی از استان هرمزگان؛
بازارهای قشم بدون مشتری است / دوگانگی حاکمیتی مردم را دچار مشکل کرده است!
رکنا اقتصادی: «ساحلی سرخ در دریای آبی؛ بهلحاظ رنگ شبیه مریخ است. رنگ سرخ در همه قسمتهای جزیره به چشم میخورد و به نمادی از جزیره تبدیل شده. خاک اخرایی مایل به قرمز در این جزیره و سواحل آنکه بومیان آن را «گِلک» مینامند، هر مسافری را مجذوب خود میکند. آن را کلید خلیج فارس مینامند، اما من آن را «هرمز رنجور» میخوانم.
جزیرهای که انگار در این نقطه از جغرافیا محصور شده و کسی او را نمیبیند. خاکش را میفروشند؛ اما تو بخوان به یغما رفتن میراثی بزرگ. گویا اینجا کسی به فکر زنان و مردان هرمز نیست...»
در جنوب چه خبر است؟
پس از گذشت نزدیک به دو ساعت هواپیما به زمین نشست؛ «ظهر جمعه 28مهرماه» در یک هوای شرجی که گرمایش را از همان سالن تحویل چمدانها میشد، احساس کرد، به آفتاب تیز جنوبیترین نقطه کشور سلام کردم. پس از استقبال گرم آقای خواجهای مدیر روابط عمومی دادگستری هرمزگان که برخیمان تازه با او آشنا شده بودیم، در هتل مستقر و پس از یک استراحت کوتاه، عصر همان روز به همراه تور رسانهای قوه قضاییه سری به شهر بندرعباس زدیم. خیلی قبلترها نامش را «بندر کامارااو» یا «کامبارائو»، یعنی بندر خرچنگ گذاشته بودند. نام متداول بعدی او «گمبرون» یا «گامبرون» بوده که با لشکرکشی شاه عباس بزرگ و بیرون راندن پرتغالیها از ایران، نامش به بندرعباس تغییر یافته است. شهری با فاصله۱۲۸۷ کیلومتری از تهران.
این شهر یکی از مهمترین مراکز استراتژیک و تجاری ایران در جوار خلیج فارس و دریای عمان است. بارانداز شهید رجایی، اسکله عظیمی است که بخش وسیعی از مبادله کالاهای تجاری بین ایران و دیگر کشورها از طریق آن انجام میشود.
بازدید از برخی پروژهها از جمله «ساخت بوستانهای ساوانا، زیباشهر، صدف و کوهستان و پل معلق پارک پنجه علی» جزو اولین برنامه کاریمان بود. آنطور که «مهدی نوبانی» شهردار بندرعباس به ما توضیح داد: منابع مالی این پروژهها از طریق شرکتهای بدهکار به شهرداری بندرعباس که عمدتا «نفتی، پتروشیمی و فولادی» بودند، تامین شده است. به گفته «مجتبی قهرمانی» رییس دادگستری استان هرمزگان، با ورود دستگاه قضا در 5/1سال گذشته ۴ هزار میلیارد تومان از محل عوارض ارزش افزوده مالیات به شهرداریها پرداخت شده که همین امر تحول بزرگی در عدالت اجتماعی رقم زده است. اما اقتصاد و تجارت در این شهر تجاری چگونه است؟
دوگانگی در جزیره!
سیام مهرماه، با کشتی راهی جزیره زیبای قشم شدیم. منطقهای تجاری که دوگانگی حاکمیتی در آن باعث تضییع حقوق مردم شده. در این منطقه آزاد از هر اداره، نهاد و سازمانی، دو اداره و نهاد وجود دارد که باعث دوگانگی و تعارض میشود. فعالان اقتصادی و مردم اینجا سردرگم و بلاتکلیفند؛ چون با یک استعلام واحد و دو نتیجه متفاوت مواجه میشوند.
مدیران این منطقه میگویند: «اگر این دوگانگی توسط دولت حل شود تعارضها برطرف خواهد شد و مردم میدانند برای حل مشکلشان کدام اداره پاسخگو است و باید از چه سازمانی پیگیری کنند.» چالش دیگر این منطقه تجاری، «تصرف سواحل جزیره» از سوی برخی اشخاص است. حال اما با ورود دادستانی این سواحل آزاد شدهاند.
در حاشیه بازدید خبرنگاران از سواحل آزاد شده، «امید مهدویمجد»، دادستان قشم، از آزادسازی مساحتی حدود ٣۴ ونیم کیلومتر از سواحل این جزیره از سال ١۴٠٠ تاکنون خبر داد. به گفته او، محدودیتهای ساحلی ایجاد شده، اکثرا شخصی بوده است. ناگفته نماند که سواحل جزیره، بیشتر به زمین بایر شبیه بود تا ساحل. نه از زیرساخت خبری بود و نه از جاذبه گردشگری. دولت سیزدهم باید پاسخگو باشد؛ بودجههای عمرانی کجا هزینه میشوند که نه از توسعه شهری خبری هست و نه از توسعه گردشگری؟!
بازی سیاسی روی پل!
نزدیکای ظهر همان روز یعنی سیام مهرماه، به محل احداث سازههای ابرپروژه «پل خلیج فارس» رفتیم. پلی که میگویند جزیره قشم را به بندرعباس وصل میکند؛ احداث آن از اوایل دهه 90 آغاز شده، اما نزدیک به 13 سال است که معطل بازیهای سیاسی شده. سرنوشت این پل که در دو دولت «محمود احمدینژاد» و «حسن روحانی» به جایی نرسید؛ هنوز هم بر سر ادامه کار آن دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. عدهای میگویند: «احداث این پل لازم، راهبردی، ضروری و اهمیت آن غیر قابل تصور است.» در مقابل اما برخی هم به صراحت میگویند: «پل به چه دردی میخورد.!» واقعیت این است که در بدنه دستگاههای اجرایی از جمله «وزارت راه و سازمان برنامه» عدهای هستند که روی هم رفته با پل موافق نیستند و آن را در اولویت نمیدانند.
برای تامین منابع مالی آن حسب دستور رییسجمهور قرار شده بود که ۲هزار میلیارد تومان از محل تهاتر نفت به قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا(ص) پرداخت شود و ۵۵۰ میلیارد تومان را هم سازمان منطقه آزاد قشم تزریق کند، که از آن ۲ هزار میلیارد تومان، ظاهرا فقط دستور پرداخت ۷۵ میلیارد تومان در 1.5 سال گذشته ابلاغ شده و۱۷ میلیارد تومان آن واریز شده که آنهم برای نگهداری سالانه از ستون پلها هزینه شده است. سازمان منطقه آزاد قشم هم گویا تاکنون نزدیک به ۱۰۰ میلیارد تومان از ۵۵۰ میلیارد تومان را برای احداث این طرح هزینه کرده، که این مبلغ برای این سازمان عدد بزرگی است.
به گفته برخی مقامات دولتی تکمیل ارکان طرح بر روی دریا به حجم سرمایهگذاری بالغ بر 300 تا ۴۶۰ میلیون یورو نیاز است. علیرضا زارع، سرپرست مدیریت فنی و زیربنایی سازمان منطقه آزاد قشم، با حضور در جمع خبرنگاران عنوان کرد که با تامین هزینهها، این ابرپروژه تا ۳ سال ونیم دیگر به اتمام میرسد. او تاکید کرد: ساخت این پل برای کشور از نظر اقتصادی و گردشگری منفعت دارد و با زندگی و رفاه مردم منطقه گره خورده است و آسیبی به دریا نمیزند.
رسوب میلیون ها دلار!
اما در جنوبیترین بندر تجاری کشور چه بر سر کالاها میآید؟ راهی بندر استراتژیک شهید رجایی میشویم تا از پشت صحنه ماندگاری هزاران کانتینر کالا بیشتر بدانیم. بندر شهید رجایی 5 هزار و 100 هکتار مساحت دارد و 65 درصد صادرات و واردات از این بندر انجام میشود و بزرگترین و تخصصیترین بندر در عملیات کانتینری است. در بندر رجایی ترمینالهایی برای تخلیه و بهکارگیری وجود دارد و اراضی موسوم به پشتیبانی و دپوی کالا نیز قرار دارد تا اقدامات خروج کالاها در آن انجام شود. اما اینجا اتفاقات تلخ دیگری هم میافتد. کالاهایی که باید روانه بازارها شوند، گاهی آنقدر اینجا میمانند تا به مرز فساد برسند یا کانتینرهایی که پس از گذشت سالها به دست فراموشی سپرده میشوند وکسی هم سراغشان را نمیگیرد.
برخی گمرک را مقصر میدانند. برخی نهادهای موازی با گمرک را که مخل تجارت شدهاند. گاهی هم صاحبان کالا یا نبود ارز عامل این وضعیت معرفی میشوند. اما شاید مهمترین دلیل نابسامانی در معطلی ترخیص کالاها، همان سیاستها یا رویههای غلط تجاری تنظیم شده از سوی نهادهای بالادستی باشد که نیاز به اصلاح و بازبینی جدی دارد.
به گفته رییس دادگستری هرمزگان، طبق قرارداد هر کشتی ۷ روز در بندر معطلی دارد و اگر تعداد روزهای معطلی بیش از ۷روز باشد، صاحب بار باید روزانه بیش از یک میلیارد تومان هزینه پرداخت کند. حال گویا با ورود دستگاه قضا، روند ترخیص کشتیها در اسکله با سرعت بالاتری صورت میگیرد. اما اینکه چرا ارکان دولت سیزدهم و به خصوص مدیران بالادستی گمرک تا این حد نسبت به مسائل کلان تجارت و روند ترخیص کالاها بیتفاوتند؛ هم در نوع خودش جای سوال دارد؟ براساس آماری هم که حسین عباسنژاد، مدیرکل بنادر و دربانوردی استان هرمزگان، در جمع خبرنگاران ارایه کرد: «در مجموع یک میلیون و۱۰۵هزار و۷۷۸ TEU کانتینر (هر تیای یو معادل یک کانتینر ۲۰ فوت است) از ابتدای امسال تاکنون در این بندر تخلیه و بارگیری شده که 7 دهم درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل افزایش داشته است. »
از متروکه ها چه خبر؟
اما از متروکهها و کالاهای قاچاق چه خبر؟ درجریان بازدید از انبار کالاهای متروکه، مهدی فتحی، رییس سازمان جمعآوری و فروش اموال تملیکی اینطور توضیح میدهد که از سال ۹۸ عملا دادستان وقت مرکز استان به موضوع ورودی کالاها به مرکز استان ورود کرده و کالاهای موجود در انبارهای مربوطه ظرف ۶ ماه تعیین تکلیف شدند. به گفته او، برای کنترل کالاهای وارداتی یک سیستم نرمافزاری در انبارها نصب شده تا قاچاق و نحوه نگهداری کالاها را تعیین تکلیف کند. بنابه توضیحات او، در پروژه بزرگ انبارگردانی که با محوریت دستگاه قضا برای اولینبار صورت گرفته، مشخص شده که مثلا در بندر شهید رجایی چه میزان کالا وجود دارد؟چه میزان از این کالاها باید تعیین تکلیف شوند؟ و چه میزان باید انهدام شوند؟ بنابراین یک پاکسازی صورت گرفت و کالاها به دو دسته یعنی قبل از سال 1396 و بعد از آن تقسیم شدند. بنابرآمار اعلامی او، ارزش قاچاق کشف شده در انبار شهید رجایی 300میلیارد تومان و ارزش کالاهای متروکه به حدود 2هزار میلیارد تومان میرسد. اما صورت مساله اصلی از نگاه خود فتحی این است که چرا باید کالا تا اینحد رسوب کند؟ او میگوید: اگر نیاز به اصلاح یا تغییر قوانین است باید در این زمینه کار کارشناسی انجام شود تا شاهد هدر رفت انرژی و درگیری دستگاهها نباشیم.
بازار بی مشتری!
اما مردم این خطه از خاک ایران چگونه گذران زندگی میکنند؟ اینجا عدهای به کار تجارت مشغولند. گروهی هم کارشان فروشندگی است. از فروش لباس و لوازم آرایشی گرفته تا لوازم خانگی. اما مغازهداران میگویند: اینجا دیگر آن رونق قبل را ندارد. چند سالی است که دیگر اجناسشان به خوبی فروش نمیرود. به گفته آنها یا مشتری نیست، یا اگر هم باشد قدرت خریدشان کم است. این را میشد از خلوتی مراکز خرید قشم فهمید؛ بازاری بدون مشتری!
یکی از اهالی همین جا میگفت: برخی از کاسبها عطای فروشندگی را به لقایش بخشیدهاند و میروند دنبال قاچاق سوخت. وقتی از او پرسیدم چرا؟ اینطور میگوید: چون سود خوبی به جیب میزنند! مثلا فردی که مغازه طلا فروشی داشته، آن را به همراه همه طلاهایش فروخته و با خرید ماشینهای متعدد اقدام به قاچاق سوخت کرده. در عرض چند ماه نه تنها سرمایه اولیهاش برگشته، بلکه کلی هم پول به جیب زده! اینجا یاد رقم قاچاق سوخت افتادم که دادستان استان هرمزگان آن را ۷۶۸میلیارد تومان در نیمه اول سال جاری اعلام کرد. یا باند قاچاقی در ذهنم تداعی شد که به روایت قهرمانی رییس دادگستری استان هرمزگان در پوشش مغازههای تعویض روغنی و مراکز معاینه فنی در حاشیه شهر بندرعباس اقدام به دریافت و انباشت سوخت خودروهای سنگین میکردند و سپس از طریق وانتهای سوخت این سوخت را به شهرستان «میناب» جهت انتقال به دریا ارسال میکردند.
«اتباع افغانستانی» از دیگر معضلاتی است که گریبانگیر اهالی قشم شده است. به گفته مسوولان قضایی این استان، جدیدا بیشتر قاچاقها توسط همین اتباع غیرمجاز افغانستانی انجام میشود که نیازمند ساماندهی ضروری توسط دولت است. مردمی هم بودند که از روی فقر و بیکاری، بنزین را نه با ماشین بلکه با بطریهای نوشابه در سطح شهر میفروختند.
از هرمز چه میدانید؟
دوشنبه یکم آبانماه؛ روز پایانی سفر راهی جزیره بیضیشکل در مجاورت تنگه هرمز شدیم. آنچه حین ورود به جزیره هرمز نظرم را جلب کرد؛ زنان دستفروشی بود که بساطشان را زیر تیغ آفتاب پهن کرده بودند و همه روز را به انتظار نشسته تا شاید کشتی آنجا لنگر بگیرد و مسافرانش از آنها خرید کنند. اما یکم آبان، انگار روز چندان خوبی نبود برایشان؛ چراکه آفتاب غروب نکرده، بساطشان را جمع کردند و رفتند. حتی منتظر بازگشت مسافران از جزیزه هم نماندند.
تنهایی جزیره و آدمهایش خاطرم را رنجاند. در همان دقایقی که روی خاکهای رنگی هرمز به آرامی قدم میزدم، به اینجا و مردمش فکر میکردم؛ به اینکه آیا ما خبرنگاران روایتگر واقعیتها بودهایم؟ اگر بودهایم، چرا این جزیره اینقدر سوت وکور است؟ برای اینکه خودم را تسلی داده باشم، گفتم خب قطعا قبل از ما هم خیلیها زندگی در اینجا را روایت کردهاند و از کاستیها گفتهاند. آنها که باید میشنیدند، شنیدهاند و اگر کاری از دستشان برآمده، انجام دادهاند. آنها هم که نخواستهاند، کاری بکنند، از کنار روایتها عبور کردهاند!
هرچند از دیدن جزیره دلم غنج رفت، اما راستش را بخواهید هرمز با توسعه غریب و بیگانه است. باید خداحافظی میکردم. آرام در گوشش نجوا کردم که رنج تنهاییات را روایت خواهم کرد؛ تا شاید به سراغت بیایند تا دیگر راننده توتوک (سه چرخه) که ما را به آنجا رساند؛ مجبور نباشد سر مسافر دعوا کند. یا پدری که میگفت، دخترش به او مشق شب میدهد و مجبورش میکند که سواد یاد بگیرد. با خودم گفتم شاید دیر نباشد روزیکه همین دخترکان کوچک، نجاتدهنده پدرانشان و این سرزمین رنجور باشند. روایتم را از این سفر چند روزه با این جمله به پایان میبرم؛ «دلم با دیدن مردمان نجیب خلیج نیلگون فارس گرفت؛ ای که دستت میرسد کاری بکن!»
منبع: روزنامه تعادل
فرشته فریادرس
ارسال نظر