خوراک اصلی از سفره های مردم پر کشید
رکنا اقتصادی: بررسی ها نشان میدهد کالری دریافتی خانوارهای ایرانی از سال 1390 به بعد روند نزولی داشته و میانگین کالری دریافتی از سال 1397 به بعد پایینتر از مقدار مورد نیاز است. این روند نزولی تا 1400 ادامه داشته است. این به آن معنی است که خانوارهای ایرانی به صورت میانگین قادر به تامین کالری مورد نیاز خود نبودهاند. نکته قابلتوجه در مقادیر سرانه مصرف کالاهای اساسی میزان درصد کاهش این گروههای غذایی است؛ به طوری که خانوارهای کمدرآمد، با توجه به تورم گروههای خوراکی ناچار به حذف برخی از کالاها شدهاند.
به گزارش رکنا، وزارت رفاه، روایت رسمی از خط فقر ۱۴۰۰ را منتشر کرد. «دنیایاقتصاد» در تاریخ اول آبان سال جاری، با عنوان «خط فقر مطلق کجاست؟» برآورد اولیه این گزارش را ارائه کرده بود. نکته قابل توجه این گزارش این است که در سال۱۴۰۰ نسبت به سال۱۳۹۹، متوسط مصرف کالاهای اساسی نظیر مرغ، برنج، شیر و ماست، میوه کاهش یافته و تنها مصرف گوشت قرمز افزایشی بوده است.
بر اساس گزارش رسمی وزارت رفاه، خط فقر سرانه در سال 1400 با رشد 50درصدی نسبت به سال گذشته خود، به عدد یکمیلیون و 682هزار تومان در ماه رسیده است. بر این اساس خط فقر یک خانوار 4نفره در سال 1400، معادل 4میلیون و 682هزار تومان بوده است. بر این اساس در سال 1400 معادل30درصد از جامعه ایران فقیر محسوب میشدند. برآوردهای این گزارش بیانگر آن است که خط فقر در سال 1401 به طور متوسط در کل کشور برای هر نفر معادل 2میلیون و 850هزار تومان است که برای خانوار چهارنفره در حدود 7میلیون و 700 تومان میشود. البته این عدد برای خانوارهای تهرانی بالاتر بوده و برای خانوار 4نفره حدود 14میلیون و 700 هزار تومان برآورد میشود.
در گزارش «خط فقر مطلق کجاست؟» عدد خط فقر مطلق برای خانوار 4نفره ساکن در تهران را 12میلیون تومان برآورد شد. مقایسه خط فقر مذکور و حداقل دستمزد تعیینشده در سال جاری بیانگر یک شکاف قابلتوجه است که با نزدیک شدن به ماههای پایانی سال افزایش پیدا میکند. میتوان گفت دلیل اصلی افزایش شکاف مذکور تورم است. دولتها بدون توجه به ریشههای کلان مساله فقر، سیاستهایی در جهت تشدید این پدید پی میگیرند و در نتیجه خانوارها سال به سال فقیرتر میشوند. آنگاه دولت برای کاهش میزان فقر بهوجودآمده میزان حداقل دستمزد را افزایش میدهد؛ با این حال خانوار در پایان سال فقیرتر از ابتدای سال است. به همین دلیل میتوان گفت افزایش حداقل دستمزد بدون توجه به ریشه آن، یعنی بیثباتی اقتصاد کلان و مساله تورم موثر نخواهد بود.
تصویر خط فقر
خط فقر به صورت کلی به سطحی از درآمد گفته میشود که حداقل درآمد در یک کشور است. این میزان از درآمد با یافتن هزینه کل تمام منابع ضروری، که یک انسان بالغ به صورت متوسط به آن نیاز داشته و مصرف میکند محاسبه میشود. درآمد پایینتری از خط فقر، فقر مطلق است. وضعیتی که در آن افراد از منابع ضروری برای ادامه زندگی به کلی محروم هستند. این افراد در تداوم زندگی دچار مشکل میشوند و در تامین نیازهایی مانند خوراک، پوشاک و مسکن ناتوانند. بر اساس گزارش وزارت رفاه، در سال 1400 خط فقر سرانه متوسط کشوری حدود 50درصد نسبت به سال گذشته خود رشد داشته و به میزان حدود یکمیلیون و 700هزار تومان رسیده است.
بر این اساس میتوان گفت در سال 1400 متوسط خط فقر برای یک خانوار 3نفره معادل 3میلیون و 700هزار تومان و برای خانوار 4نفره معادل 4میلیون و 541 هزار تومان بوده است. بر این اساس 30درصد از افراد جامعه ایران درآمدی کمتری از خط فقر متوسط داشتهاند. برآورد این گزارش حاکی از آن است که این عدد در شهریور سال 1401 به 2میلیون و 850هزار تومان رسیده که میتوان نتیجه گرفت خط فقر برای یک خانوار 4نفره در این زمان برابر با 7 میلیون و 700هزار تومان است. از آنجایی که این عدد متوسط کل کشور است، در شهرهای مختلف کشور متفاوت خواهد بود. برای مثال خط فقر برای خانوار سهنفره در تهران معادل 11 میلیون و 900هزار تومان و برای خانوار 4نفری معادل 14میلیون و 700هزار تومان است.
تحولات اقتصاد کلان
این گزارش بیان میکند تورم یکی از مهمترین عواملی است که بر نرخ فقر و وضعیت معیشت گروههای مختلف درآمدی اثرگذار است. نرخ تورم در طول یک سال، درحالیکه درآمدها ثابت است، به طور مکرر از قدرت خرید خانوارهایی که درآمدهای ثابت دارند، میکاهد و باعث میشود این خانوارها با درآمدهای قبلی رفاه کمتری به دست آورند. همچنین در سالهایی که نرخ تورم از نرخ تورم میانگین بلندمدت کشور نیز بیشتر است، به طور معمول درآمدها و بهخصوص درآمدهای گروههای پاییندرآمدی مطابق با تورم رشد نکرده و در نتیجه، سال به سال از قدرت خرید و رفاه گروههای پاییندرآمدی کاسته میشود. در سال 1400، در بین گروههای کالایی، نرخ تورم خوراکیها و آشامیدنی بیش از خدمات بوده است. با توجه به این مساله که هزینه خوراکی سهم عمدهای در سبد هزینه فقرا دارد، میتوان نتیجه گرفت فقرا کاهش رفاه بیشتری متحمل میشوند.
عدم تامین حداقل کالری
بررسی این گزارش نشان میدهد کالری دریافتی خانوارهای ایرانی از سال 1390 به بعد روند نزولی داشته و میانگین کالری دریافتی از سال 1397 به بعد پایینتر از مقدار مورد نیاز است. این روند نزولی تا 1400 ادامه داشته است. این به آن معنی است که خانوارهای ایرانی به صورت میانگین قادر به تامین کالری مورد نیاز خود نبودهاند. نکته قابلتوجه در مقادیر سرانه مصرف کالاهای اساسی میزان درصد کاهش این گروههای غذایی است؛ به طوری که خانوارهای کمدرآمد، با توجه به تورم گروههای خوراکی ناچار به حذف برخی از کالاها شدهاند.
علاج بیثمر حداقل دستمزد
میتوان گفت اصلیترین ابزارهای سیاستی دولت برای کاهش فقر، تعیین حداقل دستمزد کارگران است. البته کارشناسان هر سال این انتقاد را مطرح میکنند که تعیین حداقل دستمزد برای تمام نقاط کشور منطقی نیست. اصلیترین دلیل این استدلال یکسان نبودن هزینههای زندگی در شهرهای مختلف کشور است. برای مثال ممکن است حداقل دستمزد تعیینشده در استانی مانند سیستان و بلوچستان هزینههای زندگی یک خانوار 4نفره را پوشش دهد. این در حالی است که این دستمزد پاسخگوی هزینه زندگی یک خانوار 4نفره ساکن در تهران نیست. این گزارش بیان میکند خط فقر خانوار 3نفره در شهر تهران 80درصد بیش از حداقل دستمزد است؛ اما در نقاط شهری سیستان و بلوچستان حداقل دستمزد در حدود 5/ 1برابر خط فقر است.
آگاهی در این زمینه، یعنی وجود تفاوت در هزینههای زندگی و بهرهوری نیروی کار در نقاط مختلف کشور، باعث رشد اشتغال غیررسمی در مناطق با هزینههای پایینتر و فقر شاغلان در مناطق با هزینههای بالاتر میشود. بنابراین میتوان گفت تعیین حداقل دستمزد برای تمامی نقاط در کشوری مانند ایران سیاست مناسبی به شمار نمیآید. در ایران علاوه بر تعیین حداقل دستمزد، دولتها با اعطای یارانه سعی در از میان بردن فقر و تامین حداقلهای زندگی داشتهاند. این در حالی است که تورم موجب کاهش ارزش حقیقی یارانه اعطایی و خنثی کردن هدف موردنظر میشود.
خط فقر مطلق کجاست؟
بررسیهای آماری حاکی از آن است که «خط فقر مطلق» برای خانوار ۴نفره تهرانی، در سال۱۴۰۱ به میزان ۱۲میلیون تومان برآورد میشود. البته این رقم برای نواحی مختلف، متفاوت است؛ بهنحویکه خط فقر در استان سیستان و بلوچستان، برای خانوار ۴نفره به میزان ۳میلیون و ۲۰۰هزار تومان در نظر گرفته شده است. تفاوت این ارقام بهدلیل تفاوت هزینهها نظیر مسکن و برخی خدمات بوده و آمار متوسط کشوری در سال۱۴۰۱ نیز رقمی معادل ۶میلیون و ۳۵۰هزار تومان گزارش شده است. باید تاکید کرد این آمار برای «خط فقر مطلق» ارائه شده است؛ به این معنی که افراد با درآمد کمتر از این سطح، برای برآورد حداقل نیازها با مشکل روبهرو میشوند. آخرین برآوردها حاکی از آن است که حدود یکسوم از جمعیت کشور نیز در فقر مطلق قرار دارند. در سالهای اخیر، برخی سیاستها نظیر افزایش یارانه نقدی برای کاهش جمعیت فقیر در نظر گرفته شده است؛ اما بالا بودن سطح تورم و کاهش رشد اقتصادی در یک دهه اخیر، باعث افزایش جمعیت فقیر کشور شده است.
آمارها حاکی از آن است که خط فقر مطلق برای یک خانوار چهارنفره در سال 1401 به رقم 6میلیون و 357تومان رسیده است. این رقم برای همه کشور یکسان نیست، به نحوی که برای شهر تهران خط فقر خانوار 4نفره 12میلیون تومان در نظر گرفته شده است. کمترین میزان خط فقر نیز برای بخشی از استان سیستان و بلوچستان است که 3میلیون و 200هزار تومان محاسبه شده است. تفاوت میزان خط فقر، به دلیل بالا بودن هزینههای مسکن، حملونقل و سایر هزینههاست. بررسیها حاکی از آن است که در سالهای اخیر حدود یکسوم جمعیت کشور زیر خط فقر قرار گرفتهاند. همچنین خط فقر سرانه کشور در سال 1400 رقمی معادل با یکمیلیون و 682هزار تومان محاسبه شده که این رقم برای سال 1401 با رشد بیش از 49درصدی به میزان دومیلیون و 345هزار تومان رسیده است. علت تفاوت خط فقر کلی کشور با شهر تهران، به دلیل وجود هزینههای بالای بخش مسکن است.
خطای فقر مطلق و سبد معیشتی
خط فقر از اصطلاحاتی است که در رسانه بهوفور وجود دارد، اما ارائه تعریف دقیق میتواند ابهامات آن را برطرف کند. یکی از دلایل توجه به خط فقر، مساله تورم بالای کشور است که موجب شده خانوارهای ایرانی سال به سال قدرت خرید کمتری داشته باشند. خط فقر به صورت کلی به سطحی از درآمد گفته میشود که حداقل درآمد یک خانوار برای زندگی را شامل میشود. این میزان از درآمد با یافتن هزینه کل تمام منابع ضروری، که یک انسان بالغ به صورت متوسط به آن نیاز داشته و مصرف میکند، محاسبه میشود. درآمد پایینتری از خط فقر، فقر مطلق است. وضعیتی که در آن افراد از منابع ضروری برای ادامه زندگی بهکلی محروم هستند.
این افراد در تداوم زندگی دچار مشکل میشوند و در تامین نیازهایی مانند خوراک، پوشاک و مسکن ناتواناند. بنابراین خط فقر مطلق، حداقل درآمدی است که هر فرد برای زندگی روزانه نیاز دارد. در کنار این موضوع خط فقر نسبی نیز تعریف میشود. در خط فقر نسبی، میزان درآمد گروه فقیر نسبت به سایر گروهها در نظر گرفته میشود و میتواند به عنوان معیاری، برای سنجش نابرابری جامعه در نظر گرفته شود. به عنوان مثال، نشریه اکونومیست در گزارشی عنوان کرده بود در سال 2000 حدود نیمی از جمعیت چین در فقر مطلق قرار داشتند. این رقم در سالهای اخیر به رقم صفر رسیده است. سیاستهای توسعه اقتصادی و افزایش رشد اقتصادی چین باعث شد جمعیت قابلتوجهی از خط فقر مطلق خارج شوند.
خط فقر خانوار تهرانی؛ 12میلیون تومان
آخرین گزارش منتشرشده وزارت رفاه در سال 1399 در کشور برای یک خانوار چهارنفره عدد 3میلیون و 385هزار تومان بوده است. بدیهی است با وجود بالا رفتن تورم در سال 1400 و 1401 خط فقر نیز بالاتر رفته باشد. مطابق گزارشها، این رقم به طور متوسط برای خانوار 4نفره در سال 1401 در سطح 6میلیون و 360هزار تومان برآورد شده است. البته این رقم برای استانها و شهرها متفاوت است. آخرین برآوردها نشان میدهد بیشترین خط فقر مطلق در سال جاری برای خانوار 4نفره در شهر تهران بوده که این مبلغ حدود 12میلیون تومان است. خط فقر سرانه در شهر تهران نیز 4میلیون و 500هزار تومان بوده است.
یکی از دلایل بالا بودن میزان خط فقر در تهران بالا بودن هزینه مسکن در این شهر است و به همین خاطر میتوان گفت در شهرهای دیگر و در نقاط روستایی خط فقر پایینتر از عدد مذکور است. پایینترین میزان خط فقر نیز در استان سیستان و بلوچستان برای خانوار 4نفره حدود 3میلیون و 200هزار تومان برآورد شده است. بنابراین خط فقر در سال 1401 در کل نواحی ایران عددی در بازه عددی 3میلیون و 200هزار تومان تا 12میلیون تومان است. بنابراین گفتن یک رقم برای خط فقر کل کشور کمی گمراهکننده است. برآوردها حاکی از این است که در سال 1401 حدود یکسوم از جمعیت کشور زیر خط فقر مطلق قرار داشته باشند. به بیان دیگر این افراد نیاز به سیاستهای حمایتی دارند که از فقر مطلق رهایی پیدا کنند. افزایش رشد اقتصادی در سالهای متوالی که منجر به رشد درآمد سرانه میشود و بهبود سیاستهای حمایتی میتواند جمعیت قابلتوجهی را از فقر مطلق رهایی یابد. اما سوالی که پیش میآید این است که چرا برخی آمار از خط فقر، بیش از حد منعکس شده است. از نگاه کارشناسان، برخی خطاها ممکن است باعث بیشنمایی خط فقر شود.
یکسان انگاشتن تمام شهرها
یکی از راههای محاسبه خط فقر استفاده از ضریب انگل است. در این روش برای محاسبه میزان خط، ابتدا تغییرات مخارج کل با توجه به تغییرات مخارج مواد غذایی سنجیده و سپس هزینه مواد غذایی در معکوس ضریبی تحت عنوان ضریب انگل، ضرب میشود و خط فقر به دست میآید. نکته قابلتوجه در محاسبه آخر این است که ضریب انگل در همه نقاط کشور یکسان نیست. برای مثال این ضریب در شهر تهران 4/ 2 و در سیستان و بلوچستان حدود 2 است. بنابراین طبیعی است که خط فقر در سیستان و بلوچستان کمتر از شهر تهران باشد و نمیتوان با یک عدد کلی، خط فقر در تمام کشور را تعیین کرد. یکی از دلایل به وجود آمدن چنین مسالهای را میتوان چگونگی تعیین حداقل دستمزد جستوجو کرد. در شرایطی که حداقل دستمزد در تمام نقاط کشور یکسان تعیین میشود، خط فقر نیز با همان شیوه سنجیده میشود. این در حالی است که حداقل دستمزد در بسیاری از شهرها هزینه زندگی خانوارها را پوشش میدهد، درحالیکه در کلانشهرها اینچنین نیست.
معیار تعداد افراد خانوار است؟
آخرین ابهام مربوط به محاسبه خط فقر مربوط به بعد خانوار است. منظور از بعد یا حجم خانوار، تعداد افرادی است که با یکدیگر زندگی میکنند و طبیعتا هزینههایی مانند هزینه مسکن برای آنها مشترک است. به عبارت دیگر میتوان گفت زمانی که تعداد افراد خانوار از یک نفر بیشتر میشود، بسیاری از هزینهها در آن خانوار مانند هزینه مسکن کاهش پیدا میکند. بنابراین برای محاسبه هزینههای یک خانوار به جای تعداد خانوار، ضریب مشخصی وجود دارد. در واقع پس از محاسبه هزینههای زندگی یک فرد، این رقم به جای تعداد افراد خانوار در عدد مذکور ضرب میشود. این عدد برای خانوار دونفره 7/ 1، برای خانوار 3نفره 2/ 2 و برای خانوار 4نفره 2/ 3 است. محاسبه هزینههای زندگی بدون توجه به اعداد فوق باعث به وجود آمدن خطا و بیشنمایی میشود.
میزان کالری موردمحاسبه
یکی دیگر از مواردی که باعث اختلاف در محاسبه خط فقر میشود، میزان کالری موردبررسی برای هر فرد است. به عنوان مثال، امکان دارد این میزان براساس مقدار استاندارد زندگی هر فرد در نظر گرفته شود و یک تعریف حداکثری داشته باشد؛ اما سطح کالریای که براساس آن فقر تعریف میشود، متفاوت از تعریف کالری استاندارد باشد. به عنوان مثال کالری موردنیاز بدن برای یک فرد بالغ حدود 2 تا 2هزار و 500 کالری در روز است. براساس استانداردهای بینالمللی حدود 2100 کالری را برای محاسبه خط فقر در نظر میگیرند. اگر این میزان کالری را بیشتر در نظر بگیریم، رقم خط فقر تفاوت قابلملاحظهای خواهد داشت. از سوی دیگر میتوان گفت در محاسبه خط فقر باید نوع سبد خانواری که این میزان کالری در روز را تامین میکند دقیق محاسبه کرد؛ چرا که ندارها نیز برای حفظ حیات حدود این 2هزار کالری را مصرف میکنند اما سبد خانوار آنها را اقلام ارزانتر و کمکیفیتتر تشکیل میدهند.
منبع: دنیای اقتصاد
ارسال نظر