سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و نقدهای پیش رو

به گزارش رکنا به نقل از مهر، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش سندی بالادستی در نظام آموزشی کشور است که حدود ۱۲ سال از تصویب و ابلاغ آن می‌گذرد.

با این حال اجرای این سند با کندی قابل توجهی همراه است. کارشناسان عوامل مختلفی را در عدم اجرای مناسب این سند مؤثر می‌دانند. در این گزارش تلاش کردیم تا به بخشی از این عوامل اشاره کوتاهی داشته باشیم.

لزوم فهم چرایی تدوین سند تحول

هر پدیده‌ای برای فهم عمیق به مطالعات پیشینی نیازمند است. نمی‌توان پدیده‌ها را بدون در نظر گرفتن زمینه تاریخی آنها بررسی کرد و اگر آن پدیده یک سند کلان در مسیر سیاستگذاری کشوری باشد باید شرایط پیش از ابلاغ آن را بررسی کرد. به عبارت دیگر فهم ضروریات یک سند اجرایی نیازمند فهم پدیده‌های مشترک و فهم همزمان شرایط اجتماعی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی آن است که بستر احتمالی پیدایش آن سند بودند.

از همین رو در بررسی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش ما نیازمند شناخت همه موضوعات مرتبط با آن هستیم. موضوعات مختلف مرتبط با سند اعم از ضرورت و چگونگی تدوین و نحوه اجرایی شدن آن باید همراه با فهم تاریخی ضروریات توجه به آن باید در نظر گرفته شود.

در حقیقت تا زمانی که علل اصلی تدوین سند تحول را درک نکنیم متوجه ضرورت اجرای هر چه سریع‌تر و بهتر آن نخواهیم بود و متعاقباً پیگیری اجرای آن را نیز از دولت و نظام آموزشی نخواهیم داشت.

نقد درون متنی سند

فهم متن نیازمند نقد درونی آن و درگیر شدن با مبانی نظری و فلسفی آن است تا اعتبار مضامین سنجیده شود. از همین‌رو تلاش شد سند در دو وجه چه ساختاری و محتوایی بررسی شود در نقد ساختاری در ابتدا لازم است ارتباط منطقی میان ساختارهای موجود بررسی شود.

سوال کلی که در این زمینه مطرح می‌شود این است که آیا ارتباط منطقی در متن رعایت شده است یا خیر؟ در کنار نقد ساختاری برخی از کارشناسان محتوای سند را هم قابل ارتقا می‌دانند.

از آنجایی که نقد محتوایی ناظر به تعاریف پیش فرض‌ها و اهداف است مهمترین بحثی که در این حوزه شکل می‌گیرد امکان اجرایی شدن اهداف فعلی تعریف شده در سند است.

نقد سیاست‌های اجرایی یک سند بالادستی مربوط به اجرایی شدن و نزدیک شدن هر چه بیشتر اهدافی است که در چشم انداز پیش رو تعیین شده است. بیشتر منتقدان معتقدند بعد از گذشت ۱۰ سال از ابلاغ سند تحول، چندان تحولی در آموزش و پرورش صورت نگرفته است و چند موردی که به اجرا درآمده گاهی با شتابزدگی همراه بوده و به یک تحول مثبت پایدار منجر نشده است.

نقد نهاد محور

در مسیر تدوین، تصویب و اجرایی شدن سند سه نهاد سیاستی تأثیر بسزایی داشتند. سند تحول در فرایندی توسط شورای عالی آموزش و پرورش تدوین و به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید و می‌بایست توسط وزارت آموزش و پرورش اجرایی شود.

در این راستا اگرچه نقش دو نهاد نخست یعنی شورای عالی آموزش و پرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی حائز اهمیت است اما بیشتر نقدها به وزارت آموزش و پرورش باز می‌گردد زیرا بسیاری از اصول سند اصلاً اجرایی نشده است که ما بتوانیم میزان درستی اصول و راهکارهای تدوین شده را بسنجیم.

دولت‌ها طراح و تدوین کننده سیاست‌های کلان کشور هستند و سیاست گذاری دولت‌ها محصول ارزش‌ها ایدئولوژی‌ها و میزان نفوذ و قدرت آنها در سطح جامعه است.

اجرای سند و مانعی به نام تغییر دولت‌ها و وزرا

با تغییر دولت‌ها و احتمالاً به روی کار آمدن دولت رقیب همه این متغیرها هم تغییر می‌کند. از زمان تصمیم گیری برای نگارش سند تا به امروز دولت‌هایی بر سر کار آمدند که هر کدام به مسلک متفاوتی پایبند بودند اگرچه سند تحول بنیادین آموزش و پرورش سندی بالادستی است که سیاست‌های کلی حکومتی را مشخص می‌کند و بر پایه مرام جمهوری اسلامی به تصویب رسیده است اما در حوزه اجرایی، این رویکرد دولت‌ها است که تعیین کننده برنامه‌های عملیاتی برای اجرایی شدن این سند است.

در این میان تغییر مداوم وزرای آموزش و پرورش هم در روند پیشبرد اهداف سند بی تأثیر نبوده است به همین دلیل تأثیر سیاست بر آموزش هم از موضوعاتی است که باید پیگیری شود.