تغییر خواست ملی است/ نگاه جنسیت زده با جهان فعلی مطابقت ندارد/ بلوغ در پوزیسیون و اپوزیسیون دیده نمی شود

بیژن عبدالکریمی، فیلسوف و اندیشمند سیاسی در پاسخ به سوال خبرنگار اجتماعی رکنا در خصوص دلایل وقوع قتل های ناموسی در کشور به ویژه کشته شدن یک دختر 12 ساله در یکی از روستاهای اطراف بندرعباس به دست برادر 19 ساله اش، بیان داشت: به نظر می رسد در این گونه اتفاقات پیش و بیش از جنبه‌های فرهنگی یا جنبه‌های حقوقی، قانونی و بازدارندگی ماجرا، جنبۀ وجودشناسانه و معرفت شناسانۀ مساله از اهمیت ویژه ای برخوردار است که غالباً نیز فهم نمی گردد و نادیده گرفته می شود.

ما ایرانیان و مسلمانان وارد دومین گسست و شکاف تمدنی خود شده‌ایم

وی افزود: به زبان ساده تر، باید گفت که جهان دچار تحولاتی شده است و ما ایرانیان و مسلمانان وارد دومین گسست و شکاف تمدنی خود شده‌ایم و ما همچنان خودمان را با جهان معاصر سازگار نکرده ایم یعنی به یک نظام فکری وجودشناسانه و معرفت‌شناسانۀ شایسته دست پیدا نکرده ایم که خودمان را با جهان معاصر سازگار سازیم.

عبدالکریمی تصریح کرد: متاسفانه روحانیت و گفتمان انقلاب کماکان نتوانسته‌اند به یک نظام معرفت شناسانه و جهان شناسانه شایسته برای زیستی انسانی در جهان کنونی دست پیدا کنند و به ما کمک کنند با شرایط مدرن چگونه سازگار شویم و این درحالی است که ما در این حدوداً نیم قرن اخیر با دومین گسست و شکاف تمدنی خود روبرو شده ایم.

به هیچ وجه آمادگی مواجهه با نسل های جدید و مسائل مبتلابه آنها را نداریم

فیلسوف برجسته ایرانی معتقد است ما به هیچ وجه آمادگی مواجهه با نسل های جدید و مسائل مبتلابه آنها را نداریم. متاسفانه انتقادی که هم به قدرت سیاسی و هم روشنفکران ما وارد است این است که تمام مسائل را سیاسی می بینند و همه چیز را از منطق پوزیسیون و اپوزیسیون و از چشم‌اندازی سیاسی تحلیل می‌کنند، در صورتی که همه ما در یک کشتی قرار داریم و مسائل ملی، فرهنگی و تمدنی  بسیار فراتر و سرنوشت سازتر از مسائل سیاسی است. مسائل را از افقی وسیع‌تر و ژرفتر دیدن نیازمند بلوغی فکری است که ما کم تر شاهد آن هستیم. به هر تقدیر، آینده ایران و جامعۀ ایران در مواجهه با نسل‌های جدید خود با مصائب و بحران هایی بسیار جدی روبروست و همۀ نیروهای اجتماعی ما آمادگی‌های لازم برای مواجهه با چنین بحران هایی را ندارند و ما اساساً نمی‌ دانیم چگونه باید با این مسائل مواجهه شویم.

این فیلسوف سیاسی می افزاید: قتل های ناموسی که در آن یک بچه پسر، خواهر خود را می کشد کاملاً به ما نشان می دهد که ما در یک جامعه آشفته ای زندگی می کنیم. اتفاقاتی اینچنینی دقیقاً اوج آشفتگی های عینی و ذهنی جامعه ما را برملا می سازد و به ما یادآوری می کند که ما با مقولاتی می‌ اندیشیم که با شیوه زیست ما سازگاری ندارد.

نه قدرت سیاسی، نه اپوزیسیون به بحران های اجتماعی و فرهنگی نمی اندیشند

عبدالکریمی تاکید کرد که نه روحانیت، نه قدرت سیاسی، نه جریان انقلاب نه روشنفکران، نه اپوزیسیون و نه پوزیسیون و نه دانشگاهیان هیچ کدام در مورد بحران های اجتماعی و فرهنگی  که در آینده خواهیم داشت نیندیشیده اند و ما نمی دانیم با این بحران ها چه کار باید بکنیم به همین دلیل، به شدت نیازمند بازاندیشی و بازتعریف مقولاتی هستیم که در زندگی اجتماعی خود با آن مواجه هستیم و یکی از مهمترین آنها مسائل جنسیتی است.

نگاه جنسیت زده با زیست در جهان فعلی مطابقت ندارد

عبدالکریمی یادآور شد: این نگاه جنسیت زده ای که در اندیشه های سنتی ما وجود دارد به هیچ عنوان با زیست در جهان فعلی ما سازگاری نداشته است و اولین راه حل در مواجهه با این مساله این است که در گام نخست قدرت سیاسی حل این مسائل را از چشم انداز حفظ قدرت نبیند و منتقدین شرایط فعلی همه مسائل را از چشم انداز نقد قدرت سیاسی تلقی نکنند.

نویسندۀ کتاب «ما و جهان نیچه ای»، عنوان می کند: اولین کار ما در مواجهه با مساله، «سیاست زدایی» از آن است زیرا وقتی یک بچه سر خواهر خود را از بدنش جدا می کند این یک مقوله سیاسی نیست. این یک مسأله اجتماعی و فرهنگی است که باید ما دانشگاهیان، روشنفکران، فلسفه خوانده‌ها و جامعه شناسی خوانده ها در کنار  ارکان و مسئولین جامعه در باره آن بیندیشیم و به فهم و حل مسأله یاری برسانیم. جامعه و حتی هر آن فردی که مخالف قدرت سیاسی است باید دست در دست هم فکر بکنیم و راه حلی برای آن پیدا کنیم.

بلوغ پدیدار شناسانه در پوزیسیون و اپوزیسیون دیده نمی شود

این اندیشمند سیاسی اظهار داشت: ما نباید مصالح اجتماعی جامعه را قربانی ستیزهای سیاسی کنیم یعنی همه چیز را از این منظر ببینیم که چگونه می توانیم از طرح هر مساله ای در جهت حفظ قدرت سیاسی یا در جهت نقد قدرت سیاسی استفاده کنیم. این شیوه مواجهه پدیدارشناسانه با مسائل نیازمند بلوغی است که در میان نه پوزیسیون ما و نه اپوزیسیون ما دیده نمی شود.

وی در پاسخ به این سوال که آیا شما در نهاد قدرت و نهاد نخبگانی و نهاد اجتماع این اراده و اِشرافیت را برای حل مساله می بینید یا خیر؟ گفت: نه متاسفانه، من یک چنین اراده ای را در بین هیچ کدام از جریانات سیاسی و اجتماعی و در هیچ یک از نهادها نمی بینم و متاسفانه سیاست زدگی و ایدیولوژیک اندیشی سراسر جامعه ما را در برگرفته است اما ما باید به این نکته توجه کنیم که آینده فرهنگی و آینده اجتماعی ما امری بسیار بسیار مهم تر از آن است که چه کسی یا چه جریانی یا چه گروهی در رأس قدرت قرار گیرد.

ندای فیلسوف و اهل تفکر در کشور ما به هیچ وجه شنیده نمی شود

عبدالکریمی در توضیح این مساله بیان کرد: من فکر می کنم در مورد این گونه مسائل قبل از هر کس دیگری باید فیلسوف و متفکر سخن بگوید و ندای فیلسوف و ندای اهل تفکر در کشور ما به هیچ وجه شنیده نمی شود چه در فضاهای مجازی و چه در فضاهای رسمی صدای نامتفکران و نااندیشمندان بلندتر است و صدای اهل تفکر به هیچ عنوان شنیده نمی شود.

استاد فلسفه دانشگاه های کشور در پاسخ به این سوال که این مسیری که جامعه ایرانی طی می کند به کجا ختم خواهد شد؟ بیان داشت: من فکر می کنم ما در آینده با بحران هایی بسیار عمیق‌ تر و بسیار گسترده تر در کشور روبرو خواهیم بود و این بحران ها صرفا مربوط به یک جریان سیاسی نخواهد بود و کسانی هم که از این روند استقبال می کنند، نمی دانند که در حال پرورش مار در آستین هستند.

برخی نیروهای سیاسی هوراهای اشتباه می کشند

این استاد عاشق ایران افزود: مسائلی که اکنون شاهد آن هستیم فردا دست به گریبان هر آلترناتیو سیاسی نیز خواهد شد، به همین دلیل معتقدم که نباید مسائل را صرفاً از چشم انداز سیاسی دید. اکنون بسیاری از نیروهای سیاسی ما برای برخی از اتفاقات هورا می کشند و به این نکته توجه ندارند که ما با یک گسست جدی و عمیق تاریخی در عرصه جامعه روبرو هستیم.

گوش قدرت سیاسی در ایران ناشنوا شده است

وی بیان داشت: خیلی ها خوش بین هستند که یک آلترناتیوی در حال شکل گیری است و من چندان به این مساله خوش بین نیستم. ما با یک ثنویت و دوقطبی بودنی در جامعه ایران رو به رو هستیم. لذا اگر عملکردی از جریان معترض را نقد کنید به شما می گویند طرفدار جریان حاکم و سنتی هستید و اگر عملی از جریان حاکم را نقد کنید به شما خواهند گفت که طرفدار جریان اپوزیسیون هستید. ما باید بر این فضا غلبه پیدا کنیم. من نیز خودم را نه در جبهه سنتی ها قرار می دهم و نه در جبهه گسیختگی فرهنگی، من میخواهم خارج از این اتمسفر فکر کنم اما جامعه دچار یک ثنویت‌اندیشی ایدیولوژیک است و این اجازه را به افراد مستقلی چون من نمی دهد.

عبدالکریمی در پاسخ به سوال خبرنگار رکنا در خصوص اینکه آیا تاکنون درخواستی از طرف قدرت سیاسی یا نهاد نخبگانی و یا جریان های دیگر در مورد طرح مساله یا حل مساله داشته اید یا خیر؟ افزود: به هیچ وجه. گوش قدرت سیاسی ما و گفتمان انقلاب ما به طور کامل ناشنوا شده است و توان گفتگو را کاملاً از دست داده است و به هیچ وجه آمادگی گفتگو ندارد و بخشی از آن، به دلیل فشارهای بیش از اندازه نظام سلطه جهانی قابل فهم است ولی ما غیر از گفتگو هیچ راه حل دیگری نداریم.

در شرایط کنونی به هیچ عنوان راه سومی وجود ندارد

فیلسوف برجسته کشور تصریح کرد: ما دقیقا دو راه پیش رو داریم و در شرایط کنونی به هیچ عنوان راه سومی وجود ندارد: راه اول بحران، تعارض و درگیری و خونریزی است و راه دوم گفتگو است؛ و دلیل اینکه قدرت سیاسی ما تن به گفتگو نمی دهد این است که درگیر روزمرگی شده است و در حال حل مسائلی همچون سقوط پول ملی، تورم و معیشت مردم است و این فرصت اندیشیدن را از جریان انقلاب گرفته است.

عبدالکریمی افزود: اگر با همین روند کنونی پیش برویم شرایط در سال آینده بسیار بحرانی تر خواهد شد. نظام جهانی به شدت در حال فشار بر روی ما است و کشور ما هم به هیچ عنوان نمی تواند در مقابل نظام سلطه کوتاه بیاید. نظام بین الملل همه چیز ما را می خواهد و می خواهد ما به صورت مطلق تسلیم شویم و اگر فشار از داخل را هم به این مساله اضافه کنیم نتیجه منجر به ویرانی خواهد شد که به نفع هیچ کس نیست .

روشنفکران باید خود را عقب نکشند و وارد حل مساله بشوند

این اندیشمند ایرانی تاکید کرد: به نظر من روشنفکران باید خود را عقب نکشند و وارد حل مساله بشوند و در نقطه مقابل جریان انقلاب هم به این فهم برسد که بدون حمایت مردم و طبقه متوسط یک قدم هم نمی تواند پیش برود. گفتمان انقلاب باید فضا را برای آشتی و وفاق ملی و حرکت به سوی حل مسائل باز کند.

استاد فلسفه دانشگاه های کشور گفت: ما نیازمند یک روح مسیحایی هستیم تا روح جدیدی را به روان جامعه بدمد در این زمینه ما نیازمند نیروهای واسطه و نیروهای تازه نفس هستیم نه به صورت شکلی و فرمال بلکه به صورت محتوایی؛ زیرا «تغییر خواست ملی است» و هیچ کس نمی تواند در مقابل این خواست ملی مقاومت کند اما سوال این است که ما باید چگونه این تغییر را صورت بدهیم تا با کمترین آسیب مواجه شویم.