جزئیات تکاندهنده از مرگ "کیجا" پلنگ باغ وحش ارم / کارشناس حیات وحش چه گفت؟
رکنا اجتماعی: یک کارشناس حیات وحش با تاکید براینکه تنها بخشی از حوادث تلخی که در باغوحشها رخ میدهد در رسانههای منتشر میشود، گفت: بسیاری از این مرگ و میرها با همکاری مسئولان مربوطه مخفی میماند در بسیاری موارد نیز به دلیل نبود نظارت مناسب بر باغوحشها صاحبان این مراکز میتوانند این موارد و وعلت وقوع آنها را مخفی نگه دارند.
به گزارش رکنا، روز گذشته کیجا مادهپلنگ پارک ارم جان خود را از دست داد. علیرضا شهرداری کارشناس حیات وحش با اعلام این خبر، علت مرگ او را عفونت طولانی مدت عنوان کرده بود.
کیجا مادهپلنگی است که در سال ۱۳۹۰ هنگامی که ۵ ماه بیشتر نداشت، در تله شکارچیان استان گلستان گیر کرد و نهایتا به علت عفونت، یک دست خود را از دست داد. او برای مداوا ابتدا به کلینیک حیات وحش پردیسان و پس از طی طول درمان به باغ وحش ارم منتقل شد.
کیجا مهمترین شانس تکثیر پلنگ ایرانی بود؛ تا جایی که ایمان معماریان دامپزشک وقت باغ وحش تهران گفته بود: «این پلنگ مستقیماً از طبیعت آمده است و از نظر ژنتیک بسیار با ارزش است.»
این نخستین بار نیست که گونههای مختلف حیات وحش در باغوحشهای کشور به دلیل شرایط نگهداری نامناسب و عدم نظارت و رسیدگی جان خود را از دست میدهند.
گونههای جانوری و طبیعت کشور در حال نابودی هستند و اتفاق خاصی در رویههای سازمان محیط زیست رخ نمیدهد. این انتظار وجود داشت که تغییراتی در سازمان محیط زیست رخ دهد اما همچنان شرایط ناگوار تداوم دارد؛ نه سلاجقه و نه مدیران و معاونانی که به کارگماشته است، هیچیک اقدامی در راستای بهبود شرایط محیط زیست و حیات وحش کشور نداشتهاند. مرگ کیجا به دنبال مرگ تولهیوزهای ایرانی که دقیقا به دلیل بیتدبیری مسئولان نگهداری از این حیوانات رخ داد همگی گواهی بر این مدعاست.
مرگ کیجا چگونه رخ داد؟
علیرضا شهرداری کارشناس حیاتوحش که در کالبدشکافی کیجا حضور داشته است، به رویداد۲۴ میگوید: اولین کاری که برای توجیه مرگ گونههای مهمی مانند کیجا انجام میدهند بالا بردن سن اوست تا بگویند در اثر پیری مرد در حالیکه کیجا در اسارت میتوانست ۲۰ سال عمر کند. او ۱۱ ساله بود، اما سن او را ۱۳ سال اعلام کردند.
او خاطرنشان میکند: یک باغوحش باید دامپزشک حیات وحش داشته باشد و گونههایی موجود را به صورت روزانه چکاپ کند؛ مثلا میزان غذای حیوانات را کنترل کنند و حتی در مورد گونههای مهم هر روز گزارشی از شرایط او نوشته شود.
این کارشناس حیات وحش با اشاره به اعلام باغوحش ارم درباره مرگ کیجا میگوید: آنها اعلام کردند که کیجا غذا نمیخورد بنابراین او را به دامپزشک نشان دادیم و بررسیها نشان داد که عفونت او گسترش یافته است. مثانه کیجا عفونت داشت. هر موجودی ممکن است به دلایل مختلف دچار عفونت شود، اما باید کنترل شود. وقتی باغ وحش دیر متوجه موضوع شود، عفونت غیرقابل کنترل میشود. عفونت به قدری زیاد بود که تمام بدن حیوان را گرفته بود و به مغز استخوانش زده بود. این موضوع نشان میدهد که عفونت از ماهها قبل آغاز شده، اما کسی متوجه آن نشده بود.
او ادامه میدهد: وظیفه نظارت بر باغوحشها بر عهده سازمان محیط زیست است. این نظارت شامل نگهداری اصولی به لحاظ استانداردهای جایگاه و استانداردهای تغذیه و نگهداری است. همچنین جابهجایی حیوانات و نظارت بر تولههایی که در این مراکز متولد میشوند نیز بر عهده این سازمان است.
مرگ و میر حیوانات باغوحشها را مخفی میکنند
این کارشناس حیات وحش با تاکید براینکه تنها بخشی از حوادث تلخی که در باغوحشها رخ میدهد در رسانههای منتشر میشود، ادامه میدهد: بسیاری از این مرگ و میرها با همکاری مسئولان مربوطه مخفی میماند در بسیاری موارد نیز به دلیل نبود نظارت مناسب بر باغوحشها صاحبان این مراکز میتوانند این موارد و وعلت وقوع آنها را مخفی نگه دارند. به عنوان مثال باغوحش استان البرز یک قلاده شیر تلف شد در بارها در باغ وحش مشهد نیز تا به حال چند قلاده ببر تلف شدهاند، اما درباره هیچیک از آنها اطلاعرسانی نشده است.
به گفته شهرداری در کشور ما باغ وحش استاندارد وجود ندارد، به جز جایگاه شیر ایرانی در باغ وحش ارم که یک مورد استثنایی در کل کشور است. این درحالی است که برخی باغوحشها مانند ارم سرشار از جایگاههای غیراصولی است و تنها مزیت آن تامین تغذیه مناسب برای حیوانات است.
او وضعیت باغوحشها در سایر شهرهای کشور را نیز فاجعه نامیده و اظهار میکند: وضعیت این مراکز نسبت به باغوحشهای پایتخت وخیمتر است و هیچ نظارتی برآنها نمیشود، به همین دلیل هم شرایط نگهداری حیوانات در این مراکز بسیار بد است به نحوی که با بازمانده خوراکیهای میادین میوه و ترهبار تغذیه میشود. مثلا شرایط باغوحش ارومیه فاجعه است و حیوانات چیزی برای خوردن ندارد. باغوحشهای دزفول، هویزه و سیرجان نیز در شرایط وخیمی قرار دارند. تمامی حیوانات باغوحش سیرجان به دلیل عدم رسیدگی تلف شده و تنها همین یک قلاده شیر باقی مانده است، حتی تجهیزات این مرکز را دزد به سرقت برده است، اما شیر همچنان در شرایطی بسیار بد نگهداری میشود.
شهرداری با اشاره به اینکه بسیاری از باغوحشهای ما مراکز مراکز قاچاق حیات وحش هستند، توضیح میدهد: سوالی که ما همواره میپرسیم و جوابی هم به ما داده نمیشود آن است که طی سال اصولا چه تعداد توله در این مراکز متولد شده و سرنوشت آنها چه میشود؟ باغوحش شیراز تعدادی شیر دارد، شیرها در بدترین شرایط میتوانند زادآوری داشته باشند هیچکس نمیداند این تولهها چه میشوند؟ از طرف دیگر تولهها، شیرها و ببرهایی که از باغهای شخصی پیدا میشوند از کجا میآیند چگونه خریداری میشوند شیرو ببرهایی که از آتلیههای عکاسی سردرآورده و بلاگرهای با آنها عکس میگیرند از کجا خریداری میشوند؟
او ادامه میدهد: ماه گذشته یک قلاده شیر در باغی شخصی در گرگان پیدا شد این حیوان به دلیل تغذیه غیراصولی و شرایط نامناسب نگهداری دچار شرایط زجرآوری شده و ستون فقرات و گردن او دچار مشکل شده است. این حیوان در باغ وحش ارم بوده و قرار است بار دیگر معاینه شود تا برای یوتانایز شدن یا نشدن او تصمیمگیری شود. یک قلاده شیر هم در پشت بام یک خانه در خیابان هفت تیر پیدا شد و ... این شیر و ببرها همان تولههای متولد شده در باغوحشها هستند که به فروش میرسند و نظارتی هم بر این ماجرا نیست.
باغوحشها حیوانات را خرید و فروش میکنند
این کارشناس حیات وحش تاکید میکند که تقریبا تمامی باغوحشهای کشور در شهرستانها بهخصوص آنها که از شیرهای زیادی نگهداری میکنند، دست به خرید و فروش حیوانات میزنند. درحالیکه به لحاظ استانداردهای جهانی نباید شیرها را تحت شرایط جفتگیری قرار داده و زادآوری کنند، اما در کشور ما این عمل نوعی دستآورد تلقی میشود. مگر باغ وحش به چه تعداد شیر و ببر نیاز دارد و این تولهها چه میشوند؟
او عنوان میکند که در جهان برای تکثیر گونههایی وقت میگذارند که دارای اهمیت بسیار باشند، کیجا گونهای بسیار مهم بود که مرد. وقتی استانداردهای اولیه را برای نگهداری از گونههای مهم رعایت نمیکنیم مشاهده میکنیم که همه آنها یک به یک تلف میشوند، مرگ پلنگ ایرانی در باغ وحش شیراز، مرگ پلنگ ایرانی در باغوحش ارم، مرگ کیجا اینها چرا باید بمیرند.
شهرداری تاکید میکند که مرگ گونههای مهم مانند پلنگ ناراحتکننده است هم به این دلیل که حیوان بد نگهداری شده و عذاب کشیده و هم به این دلیل که یک ذخیره ژنتیکی را از دست دادهایم. از مرگ گونههای غیرمهم هم غمگین هستیم به این دلیل که به شیوه بدی نگهداری میشوند. این چه توجیهی دارد که یک حیوان را به اسارت گرفته و در شرایط بدی نگهداری کند. توجیه باغوحشهای ما چیست؟ به چه چیزی کمک میکنند؟
او با این توضیح که من از موافقان وجود باغوحشهای اصولی در جهان هستم میگوید: باغوحشهایی در جهان وجود دارند که به حفظ ذخیر ژنتیکی گونههای مهمی مانند یوزپلنگ، پستانداران خاص و ... کمک میکنند، گاهی گونههای منقرض در طبیعت را باغوحشها احیا کرده و به طبیعت بازمیگردانند. تعریف باغوحش این است، نه آنچه که ما در کشور داریم.
این روزها مسئولان تنها یک سری از سخنان متخصصان محیط زیست مانند ذخیره ژنتیکی را واگویه میکنند درحالیکه حتی معنی آن را نمیدانند. ما به هیچ گونهای کمک نکردهایم تنها آنها را زجر دادهایم. چرا باید حیواناتی مانند زرافه و گورخر و ... را وارد کشور کنیم که توان نگهداری از آنها را نداریم و به طرز دردناکی باعث مرگشان شویم. این سخنانی است که شهرداری برآن تاکید میکند.
آگاهی؛ حلقه گمشده در سازمان محیط زیست
این کارشناس حیاتوحش در پاسخ به این سوال که آیا سازمان محیطزیست از قاچاق حیات وحش منافعی دارد که در برابر آن سکوت کرده است، میگوید: متاسفانه کارشناسی دلسوز و آگاه که صرف رابطه استخدامی فعالیت نکند و دلش برای کار بسوزد نداریم. بسیاری از کارشناسان آگاهی ندارند که قاچاق حیاتوحش انجام میشود و نمیدانند که سرنوشتها تولههای متولد شده در این مراکز چه میشود یا به چه مجوزی توله را از آغوش مادر جدا کرده و به عنوان سوژه عکاسی بازدیدکنندگان در اختیار آنها قرار میدهند. مسئولان ما از هیچیک از این موارد آگاه نیستند.
به گفته شهرداری وقتی متخصصان و فعالان محیط زیست درباره مرگ و میر گونههای موجود در باغوحشها اطلاعرسانی میکنند از نظر مسئولان مربوطه دشمن تلقی میشوند، زیرا آنها دوست ندارند که این موضوعات اطلاعرسانی شود. در واقع سخنان متخصصان اهمیتی ندارد.
او میگوید: در یک مورد فیلمی منتشر کردم از کتک زدن یک شیر با میله آهنی که وقتی یک خانم به ماجرا معترض میشود فردی که کتک میزند میگوید آنقدر میزنم که خون بالا بیاورد. همان روز در دایرکت اینستاگرام مورد تهدید قرار گرفتم لذا دانش ما برای باغوحشها و محیط زیست با ارزش نیست و از نظر آنها باید لال شویم و چیزی نگوییم.
وی خاطرنشان میکند: باغوحشها از ابتدا در همین شرایط بد قرار داشتند و همین موضوع باعث عادی شدن شرایط بد آنها شده است و برای هیچکس اهمیتی ندارد. محیطزیست به راحتی حیوانات را در اختیار این باغوحشها قرار میدهد و دربارع صلاحیت آنها برای داشتن خرس، دوزیستان و خزندگان و ... سوال نمیکند درحالیکه نگهداری خزندگان به شدت خاص و پرهزینه است و برای فرد فرد آنها دما و شرایط نگهداری متفاوت است. برای مسئولان محیط زیست باغوحشها اصلا مهم نیستند.
ارسال نظر