نگاه کودکان کار ایرانی و افغانستانی به جنگ، صلح و طالبان + فیلم
حجم ویدیو: 68.76M | مدت زمان ویدیو: 00:09:24

کودکان کار ، چه ایرانی باشند و چه افغانستانی، در معرض انواع آسیب ها قرار دارند، فرقی هم نمی کند که کودکان کار در کوچه و خیابان کار کنند یا در کُنج یک کارگاه، همین اجبار آنها به کار کردن، مهمترین آسیبی است که به کودکان کار وارد می شود. البته بسیاری از محیط هایی که کودکان کار در آن فعالیت می کنند، محیط هایی سرشار از آسیب های اجتماعی هستند و در این میان آن دسته از کودکان کار که ناچار به زباله گردی هستند، بیش از سایر کودکان کار در معرض آسیب های اجتماعی قرار دارند.

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، روز گذشته مرکز حمایت از کودکان پرتو (نور سپید) با همراهی شهرداری منطقه 10 تهران، جشنی را به مناسبت «روز جهانی کودک» برای کودکان کار این منطقه در سالن آمفی تئاتر معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه 10، جنب بوستان شهید غنی پور تهران برگزار کرد تا چند ساعتی کودکان کار را از فضای فعالیت اقتصادی دور کند و به دنیای خنده و شادی کودکانه بازگرداند.

ما هم در حاشیه این جشن به با تعدادی از کودکان کار و آسیب دیده تهران، گپ زدیم و از آنها که بسیاری‌شان اهل افغانستان هستند، درباره نگاهشان به جنگ، صلح و طالبان پرسیدیم. ما همچنین این سوال را با کودکان کار مطرح کردیم که به نظرشان، دولت ایران برای بهبود زندگی آنها چه کارهایی می تواند انجام دهد.

در میان گپ‌وگفت‌هایمان با کودکان کار متوجه شدیم با وجود این که برخی از آنها، چندان با مفهوم «دولت» آشنا نیستند، اما همگی آنها می دانند که «کسی باید باشد که حقوق ها را بالا ببرد و قیمت ها را پایین بیاورد» تا همه مردم حتی مهاجران بتوانند راحت تر زندگی کنند.

اما با توجه به این که بخش زیادی از کودکان کار، افغانستانی هستند، تقریبا همه آنها مفهوم طالبان را به خوبی درک می کنند و می دانند که تلاش های این گروه برای رسیدن به حکومت، منجر به تشدید جنگ در افغانستان و از بین رفتن امنیت در سال های اخیر در این کشور شده است و همین مساله تشدید قحطی و بیکاری در افغانستان را به همراه داشته و باعث شده است که موج مهاجرت خانواده های افغانستانی به ایران در ماه های گذشته افزایش یابد.

به نحوی که بخش زیادی از کودکان کار افغانستانی که ما در حاشیه جشن روز جهانی کودک با آنها گفت و گو کردیم، کمتر از یک سال است که به ایران آمده اند و به واسطه قوم و خویش هایی که پیش از این در کشورمان داشتند، توانسته اند که برای خود جایی برای زندگی و راهی برای امرار معاش پیدا کنند.

البته بیشتر خانواده های افغانستانی با توجه به این که آه ندارند که با ناله سودا کنند، ناچارند که در حاشیه تهران یا دیگر کلانشهرها زندگی کنند و فقر مطلق نیز آنها را مجبور می کند که کودکان خود را برای کار کردن به خیابان ها، کارگاه ها، بازارها، مغازه ها و حتی مراکز بازیافت پسماند بفرستند و آنها را در مشاغلی همچون دستفروشی، تکدی گری، شاگردی مغازه، کارگری و زباله گردی مشغول به کار کنند.

نکته مهم دیگر این است که بسیاری از کودکان و حتی بزرگسالان افغانستانی، دل در گرو وطن خود دارند و همه کودکان کاری که ما از آنها سوال کردیم «هرات را بیشتر دوست دارید یا تهران را؟» متفق القول به ما پاسخ دادند که «هرات، چون داخل مملکت خودمان است.» بنابراین بسیاری از کودکان افغانستانی دوست دارند که هرچه سریع تر به کشور خودشان برگردند و آنجا زندگی عادی را در پیش گیرند.

در این میان عمده کودکان کار درک می کنند که این زندگی عادی، کار کردن برای کودکان جایی ندارد و همه کودکان یا باید بازی کنند یا درس بخوانند. حتی یکی از کودکان کار به ما گفت که چون کار می کند، تمرکز کافی روی درس هایش ندارد و همین مساله منجر به افت تحصیلی او شده است، اما او و همه کودکان کار دیگر ناچارند که کار کردن را در اولویت قرار دهند؛ چراکه هشت خانواده آنها گرو نُه‌شان است.

در چنین شرایطی کودکان کار افغانستانی تمایل دارند که هر طور شده است، صلح در کشورشان برقرار شود تا هم کار مناسب برای والدین آنها یافت شود و هم خودشان بتوانند که به دنیای کودکانه خود بازگردند. این صلح و آرامش البته باید در زندگی خانواده های مستمند ایرانی هم برقرار شود تا آنها اولا ناچار نباشند که برای امرار معاش به حاشیه کلانشهرها پناه بیاورند و ثانیا مجبور نباشند که برای کسب یک لقمه نان، کودکان خود را بر سر کار بفرستند.