سه کارشناس جامعه شناسی و روانشناسی در گفت و گو با رکنا پاسخ دادند،
ریشه رفتار بزهکارانه بعضی افراد چیست ؟ / کف و سقف خانه خانواده سالم چگونه است؟
رکنا: در بسیاری از کشورهای قانونمند «بزهکاری» به اعمالی گفته میشود که قانون ضمن پیشبینی آن برایشان مجازات در نظر گرفته است و بعضی کشورها عملی را بزهکارانه میدانند که به وسیله قانون قابل تعقیب و مجازات است.
علل بزهکاری افراد /به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا ، بزهکاری در محیطهای مختلف و به شکلهای متفاوت وجود دارد. در هر جامعهای قوانین حقوقی و هنجارهای اجتماعی آن جامعه برای بزهکاری تعریف مخصوص به خود دارند. ارزشهای فرهنگی و اجتماعی باعث میشود جرم به صورت عملی و شناخته شده دربیاید. بزهکاری به عنوان یک عامل پیچیده در مسائل اجتماعی باید در خانواده، محله، مدرسه، همسالان و... مورد بررسی قرار گیرد. هنگامی که فرد از قیود تعهد اخلاقی و باورهای اجتماعی خود را رها میسازد، دچا بحران بزهکاری میشود.
در ادامه سه کارشناس ؛ دو روانشناس و یک جامعه شناس از علل و ریشه های بزهکاری در جامعه و در رفتارو کردار و اعمال بعضی از افراد می گویند.
ریشه های بزهکاری افراد در رفتار والدین آنها
دکتر خطیبی، جامعهشناس، در زمینه ریشهها و عوامل بزهکاری به خبرنگار اجتماعی رکنا میگوید: عامل بزهکاری را میتوان در خانوادههایی که بین والدین ناسازگاری وجود دارد و همچنین عدم حضور والدین و بهخصوص عدم حضور مادر در خانه حال به دلیل طلاق یا مرگ، دوستان و همسالان بزهکار، استفاده از وسایل ارتباط جمعی، از بین رفتن اعتقادات دینی و مذهبی یا عوامل اقتصادی از جمله عواملی است که موجب بزهکاری میشود. این جامعهشناس ادامه میدهد: عامل دیگر بداخلاقی و کجرفتاری والدین معتاد است که منجر به ایجاد نگاه منفی در کودک یا نوجوان خانواده به اینگونه مشاجرهها میشود که زمینهساز عواملی چون پرخاشگری و منزوی شدن آنان است.
خانه های پر مشاجره تولدگاه فرزندان بزهکار
و اما علیرضا باقری، کارشناس روانشناسی، در مورد رفتار «ضداجتماعی» افراد بزهکار به خبرنگار رکنا گفت : رفتار ضداجتماعی با تجارب دوران کودکی افراد ارتباط دارد. از دست دادن یکی از والدین یا هر دو آنها به دلایل مرگ، طلاق، جدایی یا حتی بیماری و بستری شدن آنان به ظهور بزهکاری در آینده منجر میشود. مشاجرهها و دعواهای شدید، درگیری، هرج و مرج، بیثباتی و بیتوجهی به عنوان ایجادکنندههای فضای هیجانی ضایعهگر محسوب میشود. فرزندان یک خانواده بیشتر از هر چیز به عشق و محبت نیاز دارند. حس اطمینان خاطر در محیط زندگی افراد و همچنین توجه به احتیاجات جسمانی آنان بسیار مهم است.
محیط و تجربیات اجتماعی افراد و اثر آن بر بزهکاری
مسعود عباسی، کارشناس روانشناسی نیز در خصوص علل و ریشه های بزهکاری به خبرنگار رکنا گفت : اگر فرزند یا فرزندان دچار بیماری روانی شوند ممکن است عدهای خانواده را مورد اتهام قرار دهند. این مطلب تاحدودی میتواند صحیح باشد چون ابتلا به بیمایهای روانی فقط به دلیل حضور در محیط خانواده نیست. غالبا عواملی چون محیط، وراثت، تجربیات افراد و اتفاقات روزمره و مشکلات نیز در بروز بیماریهای روانی تاثیر دارند.
وی در ادامه میگوید: در بسیاری از موارد افراد بزهکار یا کسانی که دارای بیماری روانی هستند ممکن است مشکل را در خود نبینند و جامعه و دیگران را متهم کنند که مطابق میل آنان رفتار نمیکنند. در بعد بیماران روانی دو رویکرد وجود دارد؛ اول اینکه بیمارانی که نسبت به بیماری خود اطلاع دارند درصدد هستند با مراجعه به روانشناسان و روانپزشکان بهبود یابند. در مرحله دوم بیمارانی که از بیماری خود بیخبرند و حتی آن را بهشدت انکار میکنند که کار درمان این بیماران به مراتب سخت و دشوارتر است.
اگر بیماری روانی افراد و همچنین اعمال بزهکارانه به درستی تشخیص داده و درمان نشود کمکم به صورت رفتار درمیآیند و شخص به آن عادت کرده و روز به روز ترک آن سختتر و لطمات آن جبرانناپذیر میشود.
ترسو ها و جاه طلب ها بیشتر بزهکار می شوند
باقری، کارشناس روانشناسی در مورد مشخصه بیمارانی که بر اثر عواملی ریشهای دچار معضل بزهکاری میشوند در ادامه چنین بیان داشت: افراد کجخلق، عصبانی، کینهجو، عجول، پرتوقع، خودخواه، وسواسی، ترسو، جاهطلب و بیوجدان پس از مدتی به این نتیجه میرسند که عدالت در موردشان رعایت نمیشود. این افراد در روابطشان با دیگر افراد احساس خوبی نداشته همیشه دچار ضعف خواهند شد. مراسمی مانند جنگیری، فالگیری و خارج کردن شیطان از وجود فرد روانی به دنبال همین دیدگاهها شکل گرفته است. البته در جوامع فعلی کمتر این موارد به چشم میخورد و با تلاش روانشناسان اینگونه عقاید و خرافات تاحدودی از بین رفته است که با زمینهسازی بستر سالم زندگی روحیه آنان را تقویت میکنند.
رفتارهای تبعیض آمیز والدین آغاز بزهکاری فرزندان
دکتر خطیبی، جامعهشناس، در مورد تبعیض بین فرزندان به خاطر جنسیتشان معتقد است این نوع تبعیض ممکن است موجب بیتوجهی شود. بین دو خواهر و دو برادر نگاه تبعیضآمیز والدین باعث فراهم شدن بستری مناسب برای انحرافات اخلاقی یا بزهکاری میشود. هرچه افراد بر اساس ارزشها و هنجارهای اجتماعی رفتار کنند، مقبولیت آنان از نظر جامعه بیشتر خواهد شد و هرچه برخلاف هنجارهای اجتماعی رفتار کنند خود به خود جامعه و وجدان جمعی جریحهدار شده و تحمل اجتماعی کم و در نتیجه این افراد طرد میشوند.
رفتار نادرست جامعه با بزهکاران
در ادامه عباسی معتقد است: افراد جامعه معمولا با بزهکاران رفتاری نادرست داشته و مدام در حال دوری جستن از این افراد هستند، حال اینکه اگر به این افراد به صورت یک بیمار نیازمند به کمک نگاه کنند ممکن است زودتر و بهتر درمان شوند. در ضمن در این مورد بحث آموزش صحیح، حمایتهای درست و بهموقع، محبت و ایجاد حس اعتماد به نفس بسیار موثر است.
و اما باقری میگوید: متاسفانه تا زمانی که دید مردم جامعه نسبت به کسی که مدتی محرک بوده ولی احساس ندامت میکند تغییر نکند و از طرف خانواده و جامعه او را مورد پذیرش قرار ندهند مشکلات را بیشتر کرده و بعد از مدتی زمینه را برای بازگشت مجدد به بزه فراهم میکند.
دسته بندی خانواده ها به سه قسمت
و در پایان مسعود عباسی خانوادهها را به سه دسته تقسیم میکند و می گوید : اول خانوادههای بیتفاوت یا سهلانگار که افراد در این خانوادهها نسبت به یکدیگر بسیار کم احساس مسوولیت دارند و نظارت صحیح بر اعمال و رفتار افراد خانواده بهخصوص روی کودکان و نوجوانان وجود ندارد که اصطلاح «ولنگار» نیز در مورد این خانوادهها استفاده میشود. دوم خانوادههای مستبد و سختگیر که روابط در آن بسیار خشک و قانونی است و افراد به ندرت حق اظهارنظر دارند و معمولا به صورت پدرسالاری یا مادرسالاری اداره میشود. سوم خانوادههای متعادل که در این خانوادهها روابط به صورت صحیح وجود دارد و افراد مرز و حد خود را به خوبی میشناسند؛ هم قوانین وجود دارد و هم مهر و محبت و در روابط صمیمانه. افراد به راحتی ابراز وجود کرده و احساسات خود را بیان میکنند، نسبت به هم احساس مسوولیت دارند و پدر و مادر به صورت صحیح و اصولی به اعمال و رفتار سایر افراد نظارت دارند و این نمونه یک خانواده سالم است. در حالی که با نگاهی دقیق میبینیم بیشتر افراد بزهکار از خانوادههای مستبد یا سهلانگار هستند.
کف و سقف خانه های سالم چگونه است ؟
وی در ادامه میگوید: یک خانواده سالم شبیه یک خانه زیبا و محکم است. «کف خانه»، عشق و محبت و نوازش است. «سقف خانه» انضباط و نظم و مقررات است. «عشق» تنها رابطه بین پدر و مادر است که یک محبت فوقالعاده ویژه است. محبت یعنی رابطه مبتنی بر دوستی و صمیمیت، همه اعضا مهربان رفتار کرده و با سایر افراد با محبت رفتار میکنند. نکته مهم این است که ما دوست فرزندان میتوانیم باشیم، اما نمیتوانیم از فرزندان به عنوان دوست استفاده کنیم.
ارسال نظر