کودک همسری دختران با پدرانی پولدار/ رسم  «ناف بر» کودکی ها را می رباید

به گزارش گروه اجتماعی رکنا: به نظر 29-30 ساله می رسد. با دوستانش دور یک میز در کافه نشسته است. یکی از لباس عروسش تعریف می کند و آن یکی از دسته گلش می گوید که چقدر زیبا شده است. هم همه هایشان به داماد می رسد و عاقلانه انتخاب کردن عروس. شادی در بین شان موج می زند و هر کدام از دخترها یکی از معیارهای انتخاب همسر آینده خود را مطرح می کنند و در مورد آن بحث می شود. اما آیا دخترانی که در کودکی به همسری شوهرانشان در می آیند هم می دانند معیار انتخاب یعنی چه؟ آنها می دانند برنامه ریزی برای آینده چه معنا و مفهومی دارد؟

در عروسی ام عروسک بازی کردم

صدیقه دختری است که در 12سالگی ازدواج کرده و حالا دو دختر و یک پسر دارد. پسرش ازدواج کرده و دخترانش در سنین33 و 30 سالگی هنوز ازدواج نکرده اند. صدیقه به خبرنگار اجتماعی رکنا می گوید: 12ساله بودم که مادرشوهرم به خواستگاری ام آمد. اصلا نمی دانستم زندگی یعنی چه، زود شوهرم دادند که نترشم. آن زمان دخترهای 16-17ساله ترشیده بودند. یک شب همه جمع شدند خانه ما و مراسم قند شکون داشتیم و قند چند روز مراسم را آن شب زن ها شکستند و شادی کردند.

روز بعد حنابندان بود، کلی ذوق کردم که دست هایم سرخ می شود. آن شب زیاد شیطونی نکردم مبادا کت و دامن خوشگلی که از شهر برایم خریده بودند، خراب شود. فردا صبح خوشحال بلند شدم، قرار بود عروس بشوم. خانه پر بود از مهمان همه می زدند ومی رقصیدند. این طرف حیاط زنانه بود و آنسو که در ورودی هم بود مردانه. سقف سمت زنان را هم پوش زده بودند و یک پرده بزرگ و سنگین برزنتی وسط حیاط زده بودند. دردسرتان ندهم... ظهر که شد لباس عروس را به تنم کردند و نشستم بغل شوهرم تا خطبه عقد را بخوانند. اولین بار که خطبه خوانده شد «بله» را گفتم و نگذاشتم به سومین بار برسد. عقد که تمام شد، از اتاق آمدیم بیرون. همه کِل می کشیدند و شادی می کردند. نقل و گل که روی سرم می ریختند، شاباش ها و... هیچ کدام برایم اهمیتی نداشت فقط دنبال این بودم زودتر بروم و با دوستانم  بازی کنم.

نزدیک ساعت 10 شب بود که ما را به خانه مان بردند. شوهرم خیلی من را دوست داشت و تا 15 سالگی با من دوستانه ماند. خانه ما طبقه بالای مادر شوهرم بود و مجبور بودم هم کارهای خانه مادرشوهرم را انجام دهم هم کارهای خانه خودم. خانواده شوهرم پرجمعیت بودند و جمع و جور کردن خانه مادرشوهرم خیلی سنگین بود. یکبار شوهرم با یک ماشین لباسشویی آمد خانه. اما مادرشوهرم اجازه نداد ماشین لباسشویی را استفاده کنیم و می گفت ماشین لباسشویی لباس ها را درست آب نمی کشد. نجس می ماند. خودت با دست بشور و لباسشویی را پس داد. در مورد همه چیز اینطور رفتار می کرد. مثلا اگر با جاروبرقی خانه مادرشوهرم را جارو می کردم، عروس تنبلی بودم و همه فامیل باید می فهمیدند که مادرشوهرم من را تنبیه کرده است. انگار تنبیه کردن من به مادرشوهرم قدرت می داد. جاروبرقی که روی جهیزیه ام بود را سالیان سال استفاده نکردم. تازه من جهیزیه خیلی خوبی داشتم. پدرم ملک و املاک داشت و وضع مالی مان خوب بود. اولین بار 16سالم بود که بچه دار شدم. شاید باورتان نشود اما تا 4 ماهگی نمی دانستم که حامله ام.

پسرم که به دنیا آمد، مادرشوهرم با من راه می آمد. اما سال بعد دوباره حامله شدم و اینبار دختر به دنیا آوردم. شوهرم خیلی خوشحال بود و با خنده می گفت: جنس مان جور شده. اما مادر شوهرم از آن به بعد دیگر خُلقش باز نشد. خدابیامرز همیشه اذیتم کرد. همین اذیت ها باعث شد که دخترهایم را مجبور به ازدواج نکنم. من بچه بودم که مجبور شدم زن بشوم.

نگاه قیم معابانه به زن

مرضیه محبی، فعال اجتماعی در خراسان در گفتگو با خبرنگار اجتماعی رکنا، گفت: در بخشی از معضل ازدواج کودکان با مباحث فرهنگی مواجه هستیم. ممکن است بخشی از کودک همسری ها به دلیل مشکلات اقتصادی به دلیل برداشتن یک نان خور از سر سفره پدر و دختر یا فروش دختران برای وام ازدواج باشد اما بخش فرهنگی سر جای خودش باقی می ماند. ازدواج دختران در سنین کم در خانواده های سنتی به دلیل مشکلات فرهنگی اتفاق می افتد. گفتمانی است که زن را فرو دست می انگارد و پایین تر از مرد می داند. این باعث می شود که نسبت به زنان مهندسی انجام شود. دختران را از بیم این که به انحراف کشیده نشود در سن کودکی مجبور به ازدواج می کنند. دراین ازدواج ها اراده، نظر و انتخاب دختران اهمیتی ندارد. آثار و عوارضی که ازدواج در کودکی به دختران تحمیل می شود در این فرهنگ وجود ندارد. همه این مسائل در چارچوب گفتمان مردسالار محقق می شود و نگاه قیم معابانه و برتری نسبت به زنان وجود دارد که دختران را متاع خودشان تلقی می کنند.

او با اشاره به این که این شیوه رفتار با دختران به تدریج کم می شود، تاکید کرد: اما با شرایط اقتصادی و فشارهایی که از تحریم، بیکاری و... قربانی بیشتری می گیرد ولی این آسیب ها همچنان وجود دارد. در برخی مناطق ایران است رسوم سنتی وجود دارد و به زن ابزار یا وسیله نگاه می کنند و حس مالکیت بر روی زنان دارد، بنابراین می توانند برای او تصمیم بگیرند. این عارضه در مناطق خراسان بسیار دیده می شود که دختران را «ناف بر» می کنند. اما در خراسان «عروس خون بس» وجود ندارد.

محبی افزود: عوارض و محرومیت های اجتماعی و فرهنگی که به ازدواج کودکان ختم می شود، باید جامعه با آن برخورد کند و با قانون تعیین سن برای ازدواج این مسائل حل نمی شود، چرا که ازدواج های شرعی و غیررسمی همان بار حقوقی که یک ازدواج رسمی دارد را بر دختران تحمیل می کند.

برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

وبگردی