در گفتگو با کارشناس آموزش و پرورش بررسی شد،
بی توجهی آموزش و پرورش به پرورش خلاقیت دانش آموزان / آغاز تربیت خلاقیت در کشورهای پیشرفته از دوسالگی
رکنا: نیک نژاد گفت: دانش آموز خلاق لزوما دانش آموز نمره 20 بگیر نیست . خلاقانه زندگی کردن یک بحث و باهوش بودن بحث دیگری است. بحث آموزش چند سویه این است که در حالی که معلم باید آموزش ببیند و نحوه پرورش بخش خلاق ذهن دانش آموزان را بیاموزد ، خانواده ها هم باید آموزش ببینند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، خلاقیت یک مهارت ارزشمند است ، راهکارهای مشترکی وجود دارد که معلمان می توانند برای کمک به دانش آموزان در توسعه خلاقیت استفاده کنند. اگرچه اغلب معلمان مدعی هستند که به خلاقیت دانش آموزان توجه دارند و در اولویت توجه آنان قرار دارد ولی در عمل اینگونه نیست و از ویژگیهای شخصیتی فرد خلاق ،مانند ریسک پذیری و استقلال ، استقبال چندانی نمی کنند و بیشترین تمرکز آنان بر انتقال دانش و اطاعت در کلاس است و خلاقیت را مهار می کنند.
البته باید تاکید داشت لازم نیست همه افراد خلاق باشند ، در این شرایط است که فواید خلاق ها در جامعه نمایان می شود و ما می توانیم با کپی کردن از آنها ، خریدن از آنها یا به سادگی تحسین آنها ، جوایز ایده های شخص خلاق را به دست آوریم.افراد خلاق مشکلات را حل می کنند و دنیا را زیبا و جالب و سرگرم کننده می کنند .برای داشتن چنین افرادی باید هزینه کرد، آموزش داد و توجه داشت.
آموزش و پرورش ما تا چه میزان به خلاقیت دانش آموزان توجه دارد . مسئولان چقدر خواهان داشتن جامعه ای با افراد خلاق هستند و برایش هزینه می کنند . خلاقیت را چگونه باید پرورش داد . محمد رضا نیک نژاد - کارشناس آموزش به این سوالات در ادامه پاسخ داد.
دانش آموز زرنگ لزوما خلاق نیست
محمدرضا نیک نژاد گفت : ساختار آموزشی کشور با امکاناتی که دارا است و با رویکردی که نسبت به کشف خلاقیت و هدایت دانش آموزان خلاق دارد بیشتر در قالب حرف و سخن است و در حقیقت ، توجه ها تنها متمرکز بر سواد آموزی است و جریان هدفمندی برای خلاق کردن دانش آموزان وپرورش آن بخش از مغز آنها که می تواند خلاقیت ایجاد وجود ندارد.
وی با تاکید بر اینکه بخش زیادی از این بی توجهی، به فرهنگ آموزشی ما بر می گردد ادامه داد : مدتی پیش در یکی از مدارس تهران ،با روشی تازه سعی کردیم بخش خلاق مغز دانش آموزان را فعال کنیم تا در ادامه مغز آنها عادت به خلاق فکر کردن داشته باشد. تلاش این بود که بتوانند راهکار تازه ای برای موقعیت تازه بیابند. دانش آموزان از این روش آموزش راضی بودند. فعالیت های مشارکتی انجام می دادیم که کل فرایند کار را خود دانش آموزان انجام می دادند. اما بعد از مدتی ، تعدادی از خانواده ها شاکی شدند و مدعی بودند، توجه به اصل آموزش کنار گذاشته شده و تاکید کردند که ، نحوه آموزشی به شکل قبلی برگردد.
تاکید می کنم تنها این خانواده ها درایران نبودند و نیستند که در برابر نحوه های نوین آموزش که درجهان از آنها بهره گرفته شده است و پاسخ مثبت هم داشته است ، مقاومت می کنند. به طور کل ساختار آموزشی ما ، روش تازه نمی پذیرد و دربرابر تغییر روش ها ،مقاوم نشان می دهد و مانع تراشی می کند. در واقع مسئولان آموزشی کشور و والدین ، پیشرفت آموزشی را در نمره می بینند. یعنی تصور اینگونه است که اگر نمره بالا باشد ، دانش آموز خلاقیت لازم را دارا است.این در حالی است که دانش آموزبرای رسیدن به این نمره ، تنها تمرین کرده است. خانواده ها در این شرایط بر اساس نمره دانش آموزان تصور می کنند ضریب هوشی فرزندانشان بالا است ولی در واقع این باور یک اندیشه نادرست است چون دانش آموز تنها با تمرین به آنجا رسیده است . خلاقیت این است که فرد از آموزش هایی که دریافت کرده ، در موقعیت هایی که قرار می گیرد برای رسیدن به راه حل تازه بهره ببرد و موقعیت جدید خلق کند. آموزش و پرورش در این مسیر نه گام بر می دارد و نه فرهنگ آموزشی ما به رشد خلاقیت توجه دارد .ارزیابی های کمی در واقع جایگزین پرورش فکری و علمی دانش آموزان شده است .
معلمان آموزش شناسایی و برخورد با دانش خلاق را نیاموخته اند
آموزش و پرورش ، درابتدا باید معلمان را آموزش دهد که دانش آموز خلاق را شناسایی کرده و در ادامه نحوه برخورد صحیح با این دانش آموزان را به آنان بیاموزد و نکته اینکه اغلب افراد خلاق ، از جمله انسان های برون گرا و بحث کننده هستند که اگر نوع برخورد با آنان را ندانیم موجب سرخوردگی و مرگ ذهن خلاق آنان می شویم.
نیک نژاد در خصوص اینکه تا چه میزان معلمان ما آموزش رفتار با دانش آموزان خلاق را می دانند و پرورش خلاقیت در دانش آموزان را می آموزند چنین توضیح داد : چنین آموزش هایی به معلمان داده نمی شود. البته این نوع آموزش ها باید چند سویه باشد. این دانش آموزان درصد خاصی را دربر می گیرند . دانش آموز خلاق لزوما دانش آموز نمره 20 بگیر نیست . خلاقانه زندگی کردن یک بحث و باهوش بودن بحث دیگری است. بحث آموزش چند سویه این است که در حالی که معلم باید آموزش ببیند و نحوه پرورش بخش خلاق ذهن دانش آموزان را بیاموزد ، خانواده ها هم باید آموزش ببینند.
شیب رشد فکری انسان ،در شش سال اول زندگی خیلی زیاد است .از شش سالگی به بعد این شیب رشد خواهد بود ولی نه به تندی 4 سال تا 6 سال اول زندگی . اگر ما خواهان این هستیم که فرزندان خلاق پرورش داده یا بخش خلاق مغز انسان را رشد بدهیم ،ناچار هستیم بر آموزش خانواده ها دقت داشته باشیم .
در خیلی از کشورها مثل هلند ، ساختار آموزشی را از دوسالگی آغاز می کنند نه مثل ما که از 6 سالگی ، آموزش هایمان آغاز می شود . در 6 سالگی وقتی بچه وارد مدرسه می شود تقریبا 80 درصد مسیر فکری و رشد آن تکمیل شده است. مهدکودک در این کشورها از دوسالگی اجباری و تحت بودجه دولت است. آنها بر اساس استانداردهای پیشرویی که در پیش گرفته اند به این نتیجه رسیده اند که بچه ها از دوسالگی به صورت داوطلبانه و از 4 سالگی به صورت اجباری باید ساعاتی را از چارچوب خانواده خارج شوند و در ساختار آموزش پرورش قرار بگیرند تا بر رشد خلاقیت آنها کار شود .متاسفانه ما در ایران نه تنها به رشد خلاقیت در مراکز آموزشی توجه نداریم که به جایی رسیده ایم که پیش دبستانی رایگان هم دیگر نداریم و خانواده هایی که توان مالی ندارند فرزندانشان به مهدکودک و پیش دبستانی نمی روند و جنبه های خلاقانه ذهن فرزند در سنی که باید مورد آموزش قرار گیرد بدون آموزش و پرورش می ماند .جامعه بدون افراد خلاق در این روزگار که تکنولوژی با خلاقیت رشد می کند عقب می ماند.
خبرنگار: آزاده مختاری
دیگه دانش آموزان فقط باید درس تحویل بدن خبری از خلاقیت نیست