چرا تنها برای امام حسین(ع) اربعین گرفته میشود؟
رکنا: شهادت امام حسین(ع) نقطه عطفی در حیات تاریخی شیعیان است.
تشیع بواسطه تمرکز نمادین حول واقعه عاشورا، نقطه کانونی و مرکز ثقل صورتبندی تاریخی- فرهنگی خود را پیدا کرد. بههمین دلیل، شهادت امام حسین(ع) علاوه بر وجه عقیدتی آن در باب شهادت معصومین، به وجه خاصتری در تشیع دست یافت و به نماد کانونی این مذهب در بستر تاریخی بدل شد.
در هر مذهبی زمانی که نقطه کانونی نمادین آن شکل میگیرد، مجموعهای از آیینهای قدسی حول آن صورتبندی میشود که زمینهای برای تسری تقدس آن نقطه کانونی در فرهنگ مؤمنان شود. هر چند یک مذهب به یک نقطه کانونی قابل تقلیل نیست، بلکه کانونهای نمادین مختلفی دارد که هر کدام از آنها بخشی از میراث معنوی و حیات فرهنگی آن مذهب را در خود نمادین کردهاند. اما همه مذاهب دارای کانونهای نمادین متعددی هستند.
بهعنوان مثال در تشیع برخی رخدادها، این موقعیت و مختصات کانونی را دارند. عموماً اعیاد مذهبی نقش این مناسبتهای کانونی را ایفا میکنند، ولی در تشیع علاوه بر این اعیاد، میتوان از مناسبتهای مربوط به مصیبتهای قدسی و شهادت ائمه نیز یاد کرد که نقشی مهمتر و ماندگار بر تجلی تاریخی تشیع داشتهاند. در تشیع از جمله اعیاد بزرگی مانند مبعث، تولد حضرت رسول (ص)، تولد ائمه و مهمتر از همه میتوان از شهادت حضرت علی(ع)، شهادت حضرت زهرا(س) و واقعه عاشورا و تولد امام زمان(عج) بهعنوان نمونههای کلیدی این مناسبتهای کانونی صحبت کرد.
هر کدام از این رخدادهای مقدس محوری برای برجستهسازی بخشی یا وجهی از عقاید شیعیان هستند و مهمترین محملهای صورتبندی تاریخی تشیع هستند، هر چند این موضوع را میتوان از منظر کلامی و عقیدتی هم بحث کرد، اما به نظر میرسد میتوان تحلیلی فراتر هم داشت تا بتوان ساختارهای بنیادینی که یک مذهب مانند تشیع بواسطه آنها حیات تاریخی و فرهنگیاش را ساماندهی میکند شناخت.
این نقاط کانونی نمادین در تشیع وزن یکسانی ندارند بلکه گویی برخی از آنها کانونیتر و کلیدیتر هستند. واقعهای که محمل اصلی درک تاریخی و هویت مذهبی یک جماعت شود، بتدریج مجموعه انبوهی از آیینها حول آن واقعه شکل میگیرند. بهعبارت دیگر، وزن یک واقعه مقدس را میتوان از طریق مجموعه آیینهای پیوسته بدان و توزیع این آیینها در حیات اجتماعی و فرهنگی مؤمنان فهمید.
در میان شیعیان واقعه عاشورا و آیینهای عزاداری امام حسین(ع)، کلیدیترین آیین هستند و بیشترین توزیع و بالاترین حضور را در زندگی مذهبی شیعیان دارند، زیرا نه تنها در توزیع زمانی آنها در چرخه ضرباهنگ آیینی زندگی مذهبی مؤمنان بسیار است بلکه اشکال بسیار متنوعی از این آیینها معطوف به این واقعیت نیز وجود دارند.
ضرباهنگ حیات شیعی
دهه محرم، تاسوعا و عاشورا، سوم شهادت امام حسین، اربعین و مجموعه انبوهی از مجالس روضه، سفرههای نذری، محافل زیارت عاشورا و... همه بیانگر شبکه آیینهای عزاداری محرم در حیات شیعی هستند. ضرباهنگ و ریتم زندگی مذهبی و فرهنگی شیعیان، بیش از همه حول مناسبتهای وابسته و پیوسته به رخداد عاشورا تعریف و تعیین شدهاند. به همین سبب ضرباهنگ حیات شیعی را میتوان ضرباهنگی عاشورایی دانست.
تفسیر شیعی از عاشورا، صرفاً عقاید و روایت تاریخ مقدس شیعیان و شهادت امام سوم نیست، بلکه این روایت و مجموعه آیینی وابسته به آن، حال و آینده جامعه و فرهنگ و مذهب شیعیان را نیز در خود دارد، زیرا نه تنها مسیر گذشته، بلکه انگیزشها و خلقیات مسیر پیشروی جامعه را نیز در خود شکل میدهد.
نکته کلیدی در فهم این کانونهای نمادین و وقایع کلیدی سمبلیک در حیات مذهبی یک جماعت آن است که جامعه برای بزرگداشت یک رخداد از ساختارها و الگوهای ریشهدار و مؤثر و به عبارتی از فرمهای کهن الگو برای برجسته کردن و تقدیس یک امر جدی حیاتی استفاده میکند.
به عبارت دیگر، جامعه مذهبی شیعیان، وقتی رخداد عاشورا را تجلی عقاید و هستی مذهبی خودش یافت، این واقعه بزرگ را از طریق فرمهای نمادین و ساختارهای بنیادین آیینهای مقدس متجلی کرد که ریشه در کهن الگوهای تجلی امر قدسی در حیات بشری داشتهاند.
بهعنوان مثال در ضرباهنگ زمانی آیینهای عاشورا میتوان یکسری عدد محوری یافت، دهم محرم، سوم شهادت، اربعین حسینی. عدد «سه»، عدد «ده» و عدد «چهل» اعداد حیاتی در تجلی نمادین امر قدسی در تمام مذاهب هستند.
به عبارت دیگر، آنها واحدهای بنیادین زمانی برای بیان تجلی امر قدسی هستند. واقعه نمادین کانونی هر مذهبی هر چقدر جدیتر، محسوستر و کانونیتر باشد، بیشتر و بیشتر از این ساختارهای نمادین بنیادین فرهنگی استفاده میکند. این کهن الگوهای آیینی حول مناسبتهای مقدماتی یک رخداد، مناسبتهای رخداد در لحظه خاص، مناسبت سوم، مناسبت چهلم یا اربعین و مناسبت سالگرد، زمینهای میشوند برای تجلی و تقدیس و بزرگداشت آن واقعه و از خلال این بزرگداشت، صورتبندی آن اجتماع مذهبی شکل میگیرد، گویی این فرمهای نمادین، (مراسم سوم، اربعین) زمینهای هستند برای توسعه و تسری امر قدسی کلیدی و محوری در حیات اجتماعی مؤمنان و البته در عین حال همین مناسبتهای سوم و چهلم و... هستند که مبنا و مبدأ خلق ابهت قدسی یک واقعه از منظر مؤمنان هستند.
رمزگشایی از عدد «چهل» در فرهنگ شیعه
یک واقعه مقدس بدون آیینهای قدسی حول خودش نمیتواند در منظر ذهنی مؤمنان، تقدس والایی داشته باشد. لذا وقتی یک واقعه کانونی بر این فرمهای کهن الگویی تقدیس و تکریم (آیینهای سوم و چهلم و سالگرد) سوار میشود، خود نیز بزرگ و بزرگتر میشود، گویی این واقعه کلیدی نیز از خلال این فرمهای حیاتی شکوفاتر میشود. همانطور که اشاره شد در فرهنگ شیعیان، آیین اربعین، صرفاً و تنها برای امام حسین(ع) و برای بزرگداشت مراسم چهلم شهادت امام حسین(ع) و اصحابش در واقعه عاشورا تعریف شده است. به همین دلیل در سنتهای مذهبی شیعیان، تنها یک اربعین هست، آنهم اربعین حسینی. اصولاً اربعین در کهن الگوهای قدسی ذهن بشری و مذاهب آن جریان دارد. اربعین همیشه نشانهای بوده از کمال و بلوغ یک پدیده. گویی بواسطه اربعین است که یک فرد، یک جامعه، یک پدیده، یک حادثه، حتی یک روند و فرآیند مذهبی و اجتماعی، به کمال و بلوغ میرسد.
اربعین یا «چهل» عددی است که در بیان نمادین بلوغ انسانی (سن چهل سالگی) و در بیان نمادین دوره کمال (چهل روز عبادت، چلهنشینی و...) به کار میرود. در سنت اسلامی، اربعین، هم برای چلهنشینیهای پیامبر(ص) در غار حرا، هم در بیان سن شروع بعثت و هم برای امور دیگر به کار رفته است اما تنها در شهادت امام حسین(ع) است که اربعین به سنتی دوگانه، هم برای بیان کمال و هم برای کانونی بودن یک واقعه مقدس (شهادت) و هم برای بیان زنجیره آیینی مناسبتهای عزاداری بهکار رفته است.
البته در باب اربعین حسینی، دو روایت هست؛ یکی آنکه روز رسیدن جابر بن عبدالله انصاری، صحابه پیامبر(ص) به کربلا و بر سر مزار امام حسین(ع) است و دوم آنکه اسرای کربلا و اهلبیت از شام به مدینه رفتند. البته روایت ضعیف و غیر مستندی هم هست که اسرای اهلبیت از شام به کربلا آمدند که این روایت در منابع متأخر دیده میشود. هر چه هست سنت اربعین حسینی فارغ از منشأ تاریخنگارانهاش، بیش از هر چیزی ریشه در ساختارهای نمادین بنیادهای فرهنگ انسانی و همچنین در الگوهای تعیین ضرباهنگ امور مقدس مهم و محوری دارد.
به عبارت دیگر، نیازی نیست بهدنبال یک واقعه خاص تاریخی، در روز اربعین باشیم زیرا نه آن واقعه بلکه خود اربعین یا چهلم، نقطه عطف و یک الگوی کلیدی برای صورتبندی آیینی آن امر مقدس محوری در حیات اجتماعی مؤمنان است. به عبارت دیگر، توجیهات تاریخ مقدس در باب آنچه در اربعین رخ داده، ریشه در عقاید مؤمنان داشته و آنها خرده روایتهایی هستند که عظمت اربعین یا چرخه کمال یک واقعه بواسطه آنها بیان میشود.
تاریخ قدسی یک مذهب
آیین قدسی اربعین، خود یک الگوی تقدیس و تکریم برای وقایع مقدس است و از خلال این فرم و ریتم اجتماعی است که این امر جدی مقدس وارد زندگی مردم میشود. از این رو، در سنت شیعی تنها برای امام حسین(ع) اربعین داریم زیرا این خاص بودگی ضرباهنگ و ریتم گسترده آیینهای عزاداری و تنوع و تکثر آیینهایی که در این ریتم زمانی – مکانی سنتهای شیعی اجرا شدهاند، بیانگر آن است که نه تنها واقعه عاشورا معطوف به «تاریخ قدسی یک مذهب» است، بلکه تشیع از منظر روایت عاشورا، به گذشته، حال و آینده خودش مینگرد و الگوها و انگیزشهای عمل در حال و آینده را در درون خود ایجاد میکند.
از لحاظ ضرباهنگ آیینی سنتهای عزاداری، اربعین بیانگر نقطه اوج و تکامل صورتبندی نمادین این واقعه بهعنوان منبع اصلی معنابخش در فرهنگ شیعی است. واقعههای مهم به طور سنتی در الگوی روز واقعه، سوم واقعه، هفت واقعه، چهل واقعه و سالگرد واقعه در بطن زندگی مذهبی مستقر میشوند که از این میان، روز واقعه، سوم و چهلم بسیار کلیدی هستند و بیانگر منطق توسعه و ارتقای یک منبع معنایی و استقرار آن در ذهن و ضمیر پیروان یک مذهب است. ترتیب یک –سه- چهل، ترتیب اصلی است که جامعه بواسطه مواجهه آیینی با واقعه عاشورا بتواند به بلوغ کامل معنوی ناشی از این منبع لایزال تقدس در مذهب شیعی برسد.
نقطه کانونی عاشورا، بدون رسیدن به اربعین نمیتواند به بلوغ و رشد معنایی کافی خود در حیات مذهبی مردم برسد. نظامهای اجتماعی شیعی، این چرخه را نه تنها برای نشان دادن اهمیت واقعه عاشورا بلکه مهمتر از همه برای تکمیل و استعلابخشی کافی و کامل از حس آن واقعه توسط مؤمنان شیعی و تسری آن به حیات فرهنگی و اجتماعی شیعیان استفاده میکنند.
از این منظر، اربعین حسینی نقطه اوج تجربه عمیق فرهنگ شیعی از واقعه عظیم عاشورا است. بلوغ مقدسات شیعی در اربعین شکل میگیرد. گویی شارژ معنوی جامعه شیعی در اربعین است که به کمال و درصد صد میرسد. به همین دلیل هم هست که به روایتی شیخ طوسی نقل کرده، از نشانههای مؤمن، زیارت اربعین امام حسین(ع) است.
مجموعه انبوهی از روایت برای تشویق مؤمنان به زیارت روز اربعین صادر و نقل شده است تا مؤمنان به حد کفایت بدانند چگونه این روز عظیم را بزرگ بدارند و از فیض آن بهرهمند شوند. گویی اگر در عاشورا بر عظمت شهادت حسین بن علی و اصحابش گریسته میشود، در اربعین هدف و دلیل شهادت آن برای نهادینه شدن در ضمیر شیعی، یادآوری میشود. از این منظر، اربعین حسینی، آیینی برای بزرگداشت رخدادهای چهل روز پس از دهه محرم نیست، بلکه خودش کهن الگوی قدسی است برای تکمیل و به کمال رساندن حضور نمادین واقعه عاشورا و تسری قدسی آن در جان جامعه شیعی، زنجیرههای آیینی و ضرباهنگ زمانی و مکانی آنها در فرهنگ شیعی که عمیقاً بر آیینهای متعددی حول عزاداری صورتبندی شده است، مهمترین راه شناخت این فرهنگ و نحوه استقرار نظام معنایی کلیدی آن است و اربعین حسینی بیانگر اوج و استعلای واقعه حیاتی محوری در فرهنگ شیعی است.
از این منظر هر وقت واقعهای وارد ریتم یک – سه – چهل شود، نه تنها بزرگتر و با عظمتتر میشود بلکه اثرگذاری آن نیز بیشتر و عمیقتر میشود. در این ریتم، نفس واقعههای رخ داده در تاریخ مهم نیستند بلکه وجه نمادین و ساختارهای اسطورهشناختی آنها است که سبب وزن و شدت اثرگذاری آنها میشود و اربعین حسینی و پیامدهای آن قبل از هر چیزی، این گونه قابل فهم هستند.خواندنی های رکنا را در اینستاگرام دنبال کنید
دکتر جبار رحمانی
ارسال نظر