عهد زیبای زن و مرد بخاطر یک آرزوی سخت / پسر معتاد در لبه پرتگاه
رکنا:محصل/ پسر جوان تا لبه پرتگاه پیش می رود. یک گام دیگر تا سقوطی ویرانگر فاصله نمانده ،شانس یارو اقبالش می شود و پاشنه در سرنوشت به سوی نجات او می چرخد تا ناگهان به خود بیاید.
به گزارش رکنا، پسر جوان تصمیم می گیرد از آلودگی پاک شود و خوشبختانه با کمک درمانگر اعتیاد، خودش را از منجلاب بدبختی و فلاکت می رهاندو به زندگی لبخندی دوباره می زند. این که چرا پسر جوان به دام مواد مخدر Drugs افتاده یک مساله است و این که او در دوران اعتیاد خود چه مشقت و رنجی را تحمل می کندو چه می شود که اراده ای قوی برای ترک اعتیاد پیدا می کندمساله ای دیگر است. و این که پس از ترک اعتیادباید به چه نکاتی توجه شود که بتواند در مسیر پاکی خود پایدارو استوار بماند نیز مساله ای است مهم که نیازمند مطالعه ،مداقه و مراقبت می باشد. اگرچه در بررسی این مسائل نیازمند نظرات کارشناسی هستیم ولی در نیم نگاهی به آن چه بر سر پسر جوان آ مده میتوانیم بگوئیم که همه ما می دانیم «دادو فریاد کشیدن»خیلی ساده تر از «سکوت کردن»است.آ دم ها به راحتی از کوره در می روند و سر همدیگر دادو فریاد می کشند. اما آ نان که یاد گرفته اند چگونه کظم غیظ کنند و بلد هستند که هنگام خشم و عصبانیت ،خونسرد و متعادل باشند ،از روی عقل حرف بزنند و تصمیم منطقی بگیرند تعداد شان کمتر از افراد عصبانی و پر هیاهو و عجول است.
مساله این که بدانیم وقت «گفتن»جه باید بگوئیم و وقت «خاموشی»بهتر است چه نگوئیم یک مهارت مهم در زندگی است. بسیاری از مشکلاتی که گریبانگیر زندگی و روح و روان و بعد از آ ن هم سلامتی Health جسمی مان می شود به خاطر آن است که به قول قدیمی ها ،اگر عینک خوشبینی داشته باشیم از روی عقل حرف بزنیم و گفته های خود را در دهان خود بپزیم و ناپخته چیزی نگوئیم می تواند برای مان راهنمای خوبی باشد تا سالم و ایمن زندگی کنیم. زن و شوهری که از روز اول زندگی مشترک خود به بهانه های مختلف و سر موضوع های پیش پا افتاده و الکی سر همدیگر داد می کشند و مثل خروس جنگی می مانند و سرو صدا به راه می اندازد فقط جلوی پای شان را می بینند. برای همین هم آ نها کلام شان سست و نگاه شان سطحی است ولحظه ای به این موضوع نمی اندیشند که متشنج کردن جو خانه،کانون خانواده را متشنج و سرد و بی روح می کند و نتیجه اش در درازمدت ،نه ا
آ ن سالیان سال که به ذهن ما خطور می کند بلکه سال هایی که مثل ابرو باد می گذرند تبدیل به محصول آ فت زده ای می شود که با توجه به فاصله های عاطفی از پسر جوان خانواده ،معتادی پر خطر می سازد. جدایی عاطفی این پسر جوان سبب می شود به دام دوستان لاابالی بیفتدو بعد هم درگیری های بغرنج بعدی رقم می خورد.
مشکل این است که تا مرحله بروز مشکل اعتیاد پسر خانواده ،آ دم های این قصه (پدر،مادر،پسر جوان) هیچ گاه در «زمان حال» خود حضور نداشته اند. برای همین هم نمی توانستند احساسات ،اعمال و گفتارشان را با احساس نیاز به شادمانی و نیک زیستن و خوب دیدن هماهنگ و تنظیم کنند.
زن و شوهری که نقش دیگری به عنوان والدین در این خانواده بر عهده گرفتند نمی دانستند از سر نا آ گاهی و غرور با زندگی خود و سرنوشت فرزندشان چه می کنند .آ نها به خاطر جرو بحث های تکراری و آ شفته کردن اوضاع خانه شرایطی را به وجود نیاوردند که فرزند شان از دوران کودکی خود ،تجربه و خاطره های زیبا و به یادماندنی اندوخته و تجربه کند.
درواقع این زن و شوهر نسبت به نیازها ،رویاها ،خواسته ها ،علایق و حتی چالش ها و پبچیدگی های فردی همدیگر و همچنین احساسات و عواطف خود اطلاعات و آگاهی درستی پیدا نکردند و همین علتی بود که نتوانستند به یکدیگر انرژی مثبت و عشق و انگیزه بدهند.
سوال این است آ یا حتما باید اتفاقی بیفتد و مشکلی به وجود بیاید که سر زن و شوهر عصبانی و پر توقع به سنگ زمانه بخوردو تازه آ دم های قصه ما به این فکر بیفتند که قدر همدیگر و ارزش داشته های شان را بیشتر بدانند. آیا باید در شرایطی قرار بگیریم که حسرت روزهای از دست رفته گذشته و فرصت های مغتنم زندگی ،خواب و خوراک از ما بگیرد و مصمم بشویم که آ ینده را بسازیم.
گاهی این تلاش ما نتیجه می دهد و هنوز کار از کار نگذشته اما گاهی نیز ممکن است هر چه تقلا کنیم به نتیجه مورد نظر دست نیابیم.
اعتیاد پسر خانواده یکی از همین سنگ های سنگین زمانه است که پدرو مادرش را شوک زده و نگران کرد. آنها از خر شیطان Evil پیاده شدند و به این درک رسیدند که آ رزویی جز سلامتی فرزند جوان خانواده ندارند .
با خود عهد بستند که اگر به این آ رزوی خود (بازیابی سلامتی و پاکی فرزند شان)برسند زندگی شان را بر پایه عشق و معرفت و صمیمیت و رفاقت و صداقت بنا کنند و فروتنی و تواضع را سرمشق افکار و گفتار و رفتار خود قراردهند.
البته به این نکته نیز باید توجه داشته باشیم رفتار و کردار اشتباه پسر خانواده در ابتلای به بلای خانمانسوز اعتیاد نباید توجیه بشود و در بروز چنین مشکلی علت های متعدد که بخشی از آن به خود او برمی گردد نیز وجود دارند و کارشناسان فن می توانند در این رابطه اظهار نظر تخصصی داشته باشند.
مساله پایانی آ دم های قصه ما ،بازگشت آ نها به زیر سقف مهربانی پس از سال ها دوری ،فاصله و دلتنگی است. آنها باید این فرصت را مغتنم بشمارند و در«لحظه اکنون» حضور داشته باشند و شادمانی که از با هم بودن بهره مند هستند را تصدیق کرده و قدردان این شرایط و موقعیت های خوب باشند. در این صورت خواهند توانست عمیق تر به اهمیت حضور همدیگر در کانون پر مهر خانواده پی ببرند و از زندگی خود سرشار عشق و محبت شوند.
ای کاش این اتفاق های خوب با علم و آ گاهی و درک درست و منطقی شرایط ،از روز اول در زندگی آ دم های این قصه رقم می خورد تا در سایه سرد طلاق های عاطفی ،نیازی به سنگ و شکستن سر و تحمل رنج و زحمت و درد نباشد. همه ما باید برای آ موختن و بلد شدن مهارت های اساسی زندگی خود را مهیا کنیم و با مطالعه ،تفکر و مشاوره راه درست زندگی را بیابیم.خواندنی های رکنا را در اینستاگرام دنبال کنید
ارسال نظر