روان شناسی فردی و اجتماعی رفتارهای کی روش، برانکو، گوچی و ...
پشت صحنه دعواهای فوتبالی اخیر 2 مربی و بازیکنان تیم ملی
رکنا: چند روز از بازی های تیم ملی در جام جهانی گذشته، اما هنوز روند اتفاقات مرتبط با آن ها ادامه دارد. گوچی پسر سربه زیر فوتبال ایران و سردار آزمون مهاجم جوان تیم ملی که طی یک سال اخیر در رده ملی و باشگاهی درخششی نداشته هر دو از تیم ملی خداحافظی کردند.
چند روز از بازی های تیم ملی در جام جهانی گذشته، اما هنوز روند اتفاقات مرتبط با آن ها ادامه دارد. گوچی پسر سربه زیر فوتبال ایران و سردار آزمون مهاجم جوان تیم ملی که طی یک سال اخیر در رده ملی و باشگاهی درخششی نداشته هر دو از تیم ملی خداحافظی کردند، یکی به دلیل بازی نکردن و آن یکی به دنبال عواقب بازی کردنش. کی روش با بازیکنان پرتغال هنوز جنگ رسانه ای دارد، با برانکو هم به مشکل جدی خورده است. خلاصه حواشی داستان یکی دوتا نیست. برای درک بهتر شرایط کمی به عقب برگردیم. در همه دنیا تیم های ملی حق دارند چند روز قبل از دیدارهای رسمی و دوستانه طبق تقویم «فیفا دی» بازیکنانشان را در خدمت داشته باشند. اما طی چند سال اخیر، کی روش که از وضع بدنسازی و کیفیت تمرین باشگاه های داخلی راضی نبود برای بیشتر بازی های تدارکاتی معمولی و تمام بازی های رسمی، لیگ را تعطیل می کرد تا بتواند بازیکنان را در اردوهای بدنسازی و آماده سازی در اختیار داشته باشد. البته این ماجرا فقط شامل بازیکنان شاغل در ایران می شد و بدنه اصلی تیم که لژیونر بودند طبق همان قواعد جهانی به تیم اضافه می شدند. همین تعطیلی زیاد لیگ در مقاطع مختلف، به خصوص برای بازی های تدارکاتی، منشاء اختلاف جدی کی روش و چند مربی تیم های لیگ برتری از جمله برانکو شد. البته 16 تیمی ماندن لیگ برتر و تعطیلی های مکررش و تک بازی بودن جام حذفی که همه در راستای برنامه های کی روش بود در مقاطعی باعث شد کیفیت و جذابیت لیگ برتر پایین بیاید و اعتبار جام حذفی هم به شدت کاهش پیدا کند. در این شرایط تصور می شد با جو مثبتی که حول تیم ملی و بازی های غیرتمندانه اش شکل گرفته، کی روش که مدام حرف از جدایی می زد دیگر بی خیال اختلافات قدیمی شود، اما وقتی او اختلاف هشت سال قبلش با کریستیانو رونالدو Ronaldo و کوارشما را فراموش نکرده چرا باید بی خیال برانکو شود؟ در این پرونده تلاش کردیم رفتارشناسی خودمانی داشته باشیم از داستان اختلاف کی روش و برانکو. ویژگی های خداحافظی گوچی و سردار را بررسی کنیم و نقبی به ویژگی های اجتماعی دو کشور پرتغال و کرواسی و بازتاب آن در رفتار کی روش و برانکو بزنیم. با ما همراه باشید.
نگاهی به ویژگی های اجتماعی پرتغالی های پرشور و کروات های آرام
فراتر از نبرد کیروش و برانکو
مرتضی اخوان
تمام کسانی که ذرهای و کمتر از ذرهای با تاریخ آشنایی داشتند، نه آن لبخندهای تصنعی را باور کردند و نه چشمهای مغرور زیر کلاه صورتی را. هیچکس باورش نشد دیدار هشتم خرداد ۹۴ سرمربی تیم ملی با سرمربی پرسپولیس تلاشی برای برقراری یک صلح بادوام باشد. دوربینها عکس خود را گرفتند و خبرنگاران حسب وظیفه ملیشان خبر آتش بس موقت کیروش و برانکو را مخابره کردند. اما کمتر کسی بود که باور کند مرد پرتغالی با کروات نیمکت پرسپولیس به نقطه آشتی رسیده باشد. چون هر کس حداقل تاریخخوانی از مردمان دو کشور پرتغال و کرواسی داشته است به خوبی میداند که آب پرتغالیها با کرواتها به خاطر تفاوت های زیاد توی یک جوی نمیرود. تاریخ این دو کشور و مردمانشان سراسر تناقض است و تقابل.
پرتغالی های اقتدارگرا
از پرتغالیها شروع کنیم. کشوری با بیش از 10 میلیون جمعیت و مردمانی که در طول تاریخ همیشه در پی بگیر و ببند بودند. مردمان سومین کشور بزرگ مستعمراتی جهان خلق و خویشان هم همینطور است. آنها همیشه و هر جا همه چیز را میخواستند. اقتدار و بداخلاقی ویژگیهای مشترکی است که در میان مردمان سرزمین دریانوردان و کشتیرانان به وفور یافت میشود. بیایید کمی به قضیه فوتبالیتر نگاه کنیم. کیروش، سرمربی موفق تیم ملی که جار و جنجال همیشگیاش گاه روی اعصاب هواداران فوتبال در کشورمان رژه میرود، را کنار بگذارید. به کریستیانو رونالدو بزرگ برسید. به مورینیوی همیشه پُرحاشیه. گویی خوی جاهطلبی همراه با دیکتاتوری و پرخاش در غربیترین کشور اروپایی کاملا طبیعی است. همه آنهایی که رونالدو را تواناتر از مسی میدانند یا مورینیو را بالاتر از گوآردیولا میشمارند، به این مسئله اذعان دارند که اعجوبههای پرتغالی نقطه ضعف بزرگی دارند و آن هم غرور و کارگروهی ضعیف است. ویژگیهایی که از خوی تاریخی آنها میآید. پرتغالیها هم خیلی محبوب اند و هم منفور. کریستیانو رونالدو، فوق ستاره کهکشانی همانقدر که هوادار و هواخواه دارد، کسانی هستند که از او متنفرند. درست مثل مورینیو. مردی که دست در چشم مربی تیم مقابل کرد! چیزی شبیه کارهای کیروش روی نیمکت و کنار زمین.
فانتزیستهایِ استقلالطلبِ آرام!
فانتزیستهای آرامِ بالکان! عبارتی پُرتناقض که در کنار یکدیگر جمع شدهاند. کرواتها مردمی هستند با شخصیتی پیچیده که همواره در قاره سبز حرفهای زیادی برای گفتن داشتند. آنها با جمعیت چهار میلیونیشان و با شاخص توسعه انسانی 80/0 در زمره کشورهای توسعه یافته قرار دارند. مردمانی آرام، فانتزیست و البته کاملا استقلالطلب! کرواتها 25 ژوئن 1991 که از یوگوسلاوها جدا شدند و استقلال Esteghlal خود را اعلام کردند با انتقامجویی تاریخی از صربها جنایات جنگی بیشماری را انجام دادند. روحیه پُرتناقض مردمان کروات در ورزش Sport و فوتبال این کشور هم متبلور شده است. از فوتبالیستهایی فانتزیست مثل لوکا مودریچ و ایوان راکیتیچ تا جنگجویانی برتری جو چون ماریو مانژوکیچ و ویلا که برای رسیدن به آرزوهایشان در مستطیل سبز دست به جنایت Crime جنگی محترمانه میزنند. از روی بازیکن مقابلشان میگذرند و جنگ فوتبالی قابل احترامی را به راه میاندازند. اما مربیان کروات همیشه آدمهایی آرام با نقشههایی جاهطلبانه بودهاند. از بلازوویچها بگیرید تا ایوانکوویچها. همه و همه پشت آن ظاهر آرام شان دنیایی از تلاطم و تلاش وجود دارد. آدمهایی که برای جنگیدن و موفقیت احترام میخرند. احترامی از جنس موفقیت.
تحلیلی بر محتوای نامه خداحافظی گوچی و سردار
خداحافظی به سبک رضا و سردار
الهه توانا | دانش آموخته روان شناسی بالینی
به فاصله کوتاهی بعد از حذف تیم ملی کشورمان از جامجهانی، «رضا قوچاننژاد» در اینستاگرام Instagram نوشت: «... به این نتیجه رسیدم که در قلبم، عشقِ به تیم ملى، هر روز بیشتر و بیشتر میشه اما عقلم، شخصیتم و غرورم این اجازه رو به من نمیدن که بهترین پیرهن دنیا رو دیگه بر تن کنم»؛ ساعتی بعد، «سردار آزمون» هم در صفحهاش نوشت: «متأسفانه با همه علاقهای که دارم ... تصمیم گرفتم که از تیم ملی کشورم خداحافظی کنم». این دو خداحافظی همزمان، واکنشهای متفاوتی در پی داشت؛ ضمن احترام به تصمیم آزمون و قوچاننژاد، میخواهیم بدانیم چرا این دو خداحافظی با دو واکنش متفاوت مواجه شده است و چرا ما توقع دیگری از سردار و رضا داشتیم؛ سردار از همان ابتدای جام بنا را گذاشت بر متوقع بودن؛ شاید اگر انتقادها را با طلبکاری پاسخ نمیداد، عملکرد ضعیفش در تیم ملی مورد اغماض قرار میگرفت و از خداحافظیاش این همه استقبال نمیشد. او یکبار در جریان بازیها گفت (نقل به مضمون) که وقتی همه در تعطیلات بودند، ما در حال تمرین بودیم؛ معنی این اعتراض ناپخته این است که آزمون اقتضائات بازیکن تیم ملی بودن را نمیداند؛ وظیفه و مسئولیتی را که این سمت برایش میآورد، لطف به دیگران قلمداد میکند و در قبال کاری که پول، وجهه اجتماعی، محبوبیت و شهرت برایش به همراه دارد، بر سر هوادارانش منت میگذارد. روحیه طلبکارانه در متن خداحافظی آزمون هم دیده میشود؛ «یک جوان 23ساله با سختیهای بسیار به اینجا رسیده». معلوم است که بودن در تیم ملی در سنوسال آزمون، کار مشقتباری است اما مگر این تصمیم خود او نبوده؟ تصمیمی که لابد کفه مثبت و منفیهایش برای آزمون، طوری میزان بوده که او را به اتخاذش متقاعد کردهاست. حواله دادن شکست به تقدیر و نپذیرفتن مسئولیت آن [با تمام تلاشهای بیدریغ ما و دعاهای میلیونها ایرانی تقدیر با ما یار نبود] هم نکته دیگری است که در متن خداحافظی آزمون و در منش بسیاری دیگر از ورزشکاران و مسئولان ورزشی ما به چشم میخورد؛ رفتاری که در دنیای حرفهایها جایی ندارد. فدراسیون فوتبال آلمان بعد از حذف، در پیامی نوشت «متأسفیم که مثل یک قهرمان نبودیم و شایسته حذف شدن بودیم... گاهی باید اعتراف کرد که رقبا بهتر از شما بودهاند». به نظر می رسد با توجه به این که سردار فقط 23 سال دارد خوب می دانیم خداحافظی او تعارفی بود برای این که کمی جو را بعد از خداحافظی گوچی به نفع خودش تلطیف کند. خداحافظی قوچاننژاد اما هواداران تیم ملی را غمگین کرد. کسی نمیتوانست خوب و بد عملکرد او را در زمین پیشبینی کند، همانطور که مثلا «رونالدو» خلاف انتظارها در بازی با ما اصلا خوب نبود. اما همینکه گوچی در سه بازی مهم، حتی یک دقیقه هم بازی نکرد باعث شد هواداران، احساس او را وقتی در متن خداحافظیاش از «غرور و شخصیت» نوشت، درک کنند. قوچاننژاد، نهتنها کسی را بهخاطر بازی نکردنش سرزنش نکرد، بلکه محترمانه از همراهی کادر فنی و تدارکات و بقیه بازیکنان تشکر کرد. خداحافظی او هرچند مودبانه و بهدور از طلبکاری بود اما همین ناراحتی بازی نکردن هم از طرف یک فوتبالیست حرفهای پذیرفته نیست. قوچاننژاد در عضو تیم ملی بودن یا نبودن مختار است اما حتما خوب میداند که عضویت در یک تیمی یعنی تماما در خدمت تیم بودن و احترام گذاشتن به همه تصمیمات. او همچنین خوب میداند «تصمیم سخت» را وقتی گرفت که فوتبالیست بودن را با همه بالا و پایینها و خوشیها و سختیهایش انتخاب کرد.
نظر یک روان شناس درباره شخصیت سرمربی تیم ملی که بی خیال دشمنی هایش با دیگران نمی شود
«کی روش» توانایی مدیریت کینه هایش را ندارد
کاوه قادری | دانشجوی دکترای تخصصی روان شناسی
چه مشکل شخصیتی باعث می شود تا ماجراهای کی روش با رونالدو، برانکو و بسیاری دیگر به خط پایان نرسد؟
روان شناس بالینی برای این که بتواند درباره شخصیت یک نفر نظر بدهد باید بعد از شرکت فرد مد نظر در آزمون های روان شناسی با او یک مصاحبه داشته باشد تا به تشخیص قطعی برسد. ذکر این نکته درباره نظری که می خواهم درباره شخصیت «کی روش» بدهم، ضروری است. بنابراین چون به «کی روش» دسترسی نداریم، تنها راه برای ارزیابی شخصیت وی مشاهده رفتارهای او و تحلیل آن هاست.
آیا با مشاهده رفتارهای او در کنار زمین و کنفرانس های خبری اش، می توانیم «کی روش» را شخصیتی کینه ای بنامیم؟
بر اساس همین مشاهدات، از نمود رفتاری و تکرار برخی رفتارهای وی متوجه می شویم که یک سری مسائل مدام در ذهنش تکرار می شود و تمام کردن شان برای او سخت است. این رفتار می تواند ما را به چند گرایش و مشکل روان شناختی در او برساند. به طور مثال ممکن است که گرایش های وسواسی در او غالب باشد. درباره کینه ای بودن هم با توجه به خشمی که در او وجود دارد، ممکن است روی رفتارهایش تاثیر گذاشته باشد. با این حال، می توان یک سری حدس های کلی زد ولی زمانی این حدس ها قطعی می شود که ارزیابی دقیقی روی شخصیت او انجام شود. البته این که این رفتارها روی چندین نفر تکرار شده، حدس ما را تقویت می کند. ما از یک مربی بین المللی توقع داریم که در کنار کارهای حرفه ای اش، ویژگی های شخصیتی مخرب نداشته باشد.
به نظرتان چه عواملی باعث می شود تا «کی روش» با قدرت بیشتری، کینه هایش را بروز دهد؟
بارزترین مسئله ای که به نظر می رسد، دست «کی روش» را در انجام چنین رفتارهایی باز گذاشته است، احساس حمایت هایی است که از دریافت شان مطمئن است. هم اکنون و همان طور که همه مردم می بینند، فدراسیون فوتبال خیلی «کی روش» را قبول دارد و به دلیل یک سری موفقیت هایش، معتقد است که نباید هیچ فردی کوچک ترین نقدی به وی داشته باشد. این حسی که در دریافت حمایت از دیگران دارد، روی این رفتارش تاثیر گذار است و بروز این خشم و کینه را بی محاباتر کرده است و در این شرایط انتظار می رود که به این یکه تازی هایش ادامه دهد.
واکنش برانکو به صحبت های کی روش را چه طور ارزیابی می کنید؟
وقتی به فردی توهین می شود و شائبه هایی درباره عملکردش مطرح می شود، سه راهکار مقابله وجود دارد که دو مورد آن ناسالم و دیگری سالم است. بعضی افراد برخوردی منفعلانه دارند و در برابر توهین ها و انتقادات شدیدی که به آن ها می شود، سکوت می کنند. این سبک اشتباه است چون فرد منفعل را به مرور در مرحله ضعف و کاهش عزت نفس قرار می دهد که کمتر فردی در مقابل «کی روش» چنین رویکردی دارد. یک سبک دیگر، پرخاشگرانه است که این هم اشتباه است و جایگاه اجتماعی فرد را به خطر می اندازد. برانکو در واکنش اخیرش با مطرح کردن این که ویژگی مردم کشور «کی روش» همین است و ... نشان داد که این سبک را برای پاسخ دادن به سرمربی تیم ملی انتخاب کرده که باعث ناراحتی بسیاری از مردم شد و تنش بالا گرفت. سبک ارتباطی دیگر که بهترین روش است، سبک ابراز وجود است. در این روش، در عین حال که پاسخ طرف مقابل را می دهیم ، به او توهین نمی کنیم. این بهترین روش برای مقابله با کی روش است که باید توسط سرمربی پرسپولیس به کار گرفته شود.
ارسال نظر