اقدام به ترور حسن روحانی توسط 2 جوان جلوی در خانه  زمان رفتن به مهمانی دایی‌اش + فیلم  /از کجا فهمید نباید در را باز کند ؟

حجت‌الاسلام حسن روحانی در بخشی از خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت شده، به جزئیاتی از تلاش دو جوان برای ترورش در سال 1358 اشاره می‌کند. وی در این خاطرات می‌گوید:

صبح روز عید فطر، جمعه دوم شهریور 1358، به یکی از مساجد محله خود در نیروی هوایی رفتم و پس از اقامه نماز عید به خانه برگشتم. آن روز برای ناهار به منزل دایی‌ام، آقای پیوندی، دعوت بودیم، اما چون قصد داشتم کمی مطالعه کنم، تصمیم گرفتم خانم و بچه‌ها زودتر بروند و من بعد از ظهر به آنجا بروم. نزدیک ساعت 12 بود که قصد داشتم برای رفتن به منزل دایی آماده شوم که ناگهان زنگ در به صدا درآمد. وقتی برای باز کردن در به سمت ورودی رفتم، شبح جوانی را از پشت شیشه درب دیدم که برایم مشکوک به نظر می‌رسید. در همان لحظه به ذهنم رسید که بهتر است احتیاط کنم و در را باز نکنم، چرا که برایم عجیب بود که کسی در این ساعت به منزل ما مراجعه کند.

حسن روحانی

حجت‌الاسلام حسن روحانی در ادامه خاطرات خود از تلاش دو جوان برای ترورش در سال 1358 می‌گوید:

بلافاصله به اتاق برگشتم و کلت خود را مسلح کردم و به پشت بام رفتم. از آنجا مشاهده کردم که یکی از جوانان کنار در ایستاده و دستش زیر کاپشن پنهان است. جوان دیگری نیز آن طرف کوچه روی یک موتورسیکلت نشسته بود و به نظر می‌رسید که همراه با همان جوان است. به محض دیدن آنها، از پشت بام به کسی که کنار در ایستاده بود گفتم: "با چه کسی کار داری؟" او پاسخ داد: "با آقای روحانی." گفتم: "ایشان خانه نیست، شما که هستید و چه کار دارید؟" در همان لحظه، تقریبا مطمئن شدم که این دو نفر برای ترور آمده‌اند. قصد داشتم از پشت بام به سمت آنها تیراندازی کنم که دیدم آنها به هم نگاهی کردند و سپس کسی که کنار در ایستاده بود، سوار موتور شد و با سرعت از محل دور شدند. زمانی که او سوار موتور شد، کلت او به‌طور کامل از زیر کاپشنش نمایان شد. این صحنه باعث شد که دیگر به‌طور قطع مطمئن شوم که آنها تروریست بوده‌اند و قصد داشتند مرا ترور کنند. اما به لطف خداوند از مرگ حتمی نجات یافتم. امیدوارم خداوند اجر شهادت را به من عطا کند و پایان زندگی‌ام شهادت باشد.

 

وبگردی