دردهای یک زن ایرانی  /  از کودک همسری تا ترک اعتیاد در قبر/ شوهر دومم اچ آی وی داشت و به من نگفت! + صوت

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، این جملات را با صدایی لرزان می گوید و به نظر می رسد بین مکث هایی که می کند اشک می ریزد. داستان در مورد زنی است به نام مرجان. کسی که صابون سختی های روزگار، بسیار به تنش خورده است. او زنی است که تجربه هایی در زندگی داشته که حتی تصورش برای بسیاری از ما، ترسناک و دلهره آور است. او این روزها، در حالی که در اوج جوانی است؛ ولی به شدت خسته به نظر می رسد.

وقتی مرجان، چهار ساله که بود، پدر و مادرش را در یک سانحه رانندگی از دست داد و بعد از آن، با دایی معتاد خود در دروازه غار تهران زندگی کرد.

کودکی که همسرش را دوست داشت چون می توانستند با هم مواد مخدر مصرف کنند !

او به خبرنگار رکنا می گوید: «من فقط تا کلاس دوم درس خواندم. همیشه در خانه بودم و به دایی در تهیه مواد مخدر کمک می کردم. تا اینکه 13 سالم شد و دایی من را مجبور کرد تا با دوست 33 ساله اش که او هم معتاد بود، ازدواج کنم. آن زمان چیزی از زندگی مشترک نمی دانستم ولی به خاطر اینکه می توانستم با همسرم، بدون دغدغه مواد مصرف کنم، خوشحال بودم.»

حاصل زندگی مشترک مرجان، دو فرزند بود؛ یک دختر و یک پسر؛ اما از یک جایی به بعد، فکر کرد که این زندگی، آن چیزی نیست که باید باشد. او یک تصمیم مهم در زندگی اش گرفت و آن این بود، که همه چیز را پشت سر بگذارد و برای همیشه برود.

او می گوید: «از آنجایی که من و همسرم معتاد بودیم، نمی توانستم در کنار او به راحتی مواد مخدر را ترک کنم برای همین تصمیم گرفتم که از او جدا شوم. با مادرشوهرم مشورت کردم و او سرپرستی فرزندانم را بر عهده گرفت و در نهایت از شوهرم طلاق گرفتم.»

3 ماه و 10 روز ترک اعتیاد در گورستان خارج از شهر

بعد از آن، سرنوشت عجیب تر مرجان برایش رقم خورد. او سه ماه و 10 روزِ تمام، در  قبرستان در فصل سرما و بارندگی به تنهایی زندگی کرد! غذایش شده بود خیراتی که سر مزارها می گذاشتند و جای خوابش شده بود یک قبر؛ ولی او بالاخره توانست و اعتیاد را ترک کرد.

«وقتی از اعتیاد پاک شدم، سعی کردم به زندگی ای که تا به حال تجربه نکرده بودم بازگردم. به شوش رفتم و دیدم روی در یک رستوران، کاغذی چسبانده بودند: به یک خانم جهت شست و شوی ظروف نیازمندیم. وقتی وارد آنجا شدم، به علت اینکه هنوز چهره ام شبیه افراد دارای اعتیاد بود، پسر صاحب مغازه من را رد کرد؛ ولی پدر صاحب مغازه، من را صدا زد و به من گفت که برگرد و اینجا کار کن.»

ازدواج با طعم HIV !

در نهایت، مرجانِ 23 ساله، در آن رستوران مشغول به کار شد. چند ماهی از کار کردنش نگذشته بود که یکی از پیک های موتوری رستوران، عاشقش شد. از آنجایی که مرجان هم کسی را نداشت که با او زندگی کند، تصمیم می گیرد تا با آن مرد ازدواج کند؛ اما این یک ازدواج معمولی نبود.

مرجان به خبرنگار رکنا می گوید: «من بعد از اینکه از اعتیاد پاک شدم، هر چند ماه یک بار، آزمایش می دادم. یک روز بعد از ازدواج که برای دریافت جواب آزمایش به آزمایشگاه رفته بودم، مشاور آنجا به من گفت که به ویروس اچ آی وی مبتلا هستی. من نمی دانستم اچ آی وی چیست و اصلا اهمیتی هم برای این موضوع قائل نبودم؛ اما وقتی مشاور توضیح داد که اچ آی وی همان ایدز است، من به معنای واقعی کلمه دیوانه شدم. وقتی به خانه بازگشتم، شام درست کردم و منتظر شوهرم ماندم تا از سرکار بازگردد. به او ماجرا را توضیح دادم و خواهش کردم که روز بعد به آزمایشگاه بیاید تا اگر او نیز مبتلا شده است، سریعا درمانش را شروع کنیم. روز بعد به آزمایشگاه رفتیم اما اتفاقی که آنجا رخ داد، برایم باورنکردنی بود.»

کارشناس آزمایشگاه، به محض دیدن همسر مرجان، او را شناخت و سریعا از او پرسید که چرا به دنبال درمان بیماری اش نبوده است؟ آنجا بود که مرجان متوجه شد که از طریق همسرش به ویروس اچ آی وی مبتلا شده است در صورتی که او می دانست و این موضوع را به او اطلاع نداده بود.

وقتی کارفرماها متوجه می شوند به اچ آی وی مبتلا هستم، سریعا عذرم را می خواهند

«دنیا دور سرم می چرخید. باورم نمی شد چنین بلایی سرم آمده باشد. اگر به من خبر می داد، با او ازدواج نمی کردم.» اینها را مرجان می گوید و می افزاید: «با این وجود، هنوز هم با او زندگی می کنم. هر دو، درمانمان را پیش گرفتیم و الان، به خوبی با هم زیر یک سقف هستیم.»

آنها مستاجر هستند و ماهیانه 8 میلیون تومان اجاره خانه پرداخت می کنند. در حالی که مرجان و همسرش هر دو کار می کنند؛ آن هم بدون «بیمه»! 

مرجان می گوید که بازنشسته شدن برای او و همسرش بی معناست چراکه هیچ وقت، هیچ کارفرمایی، آنها را بیمه نکرده است و از این موضوع بسیار دلخور است.

او در پایان می گوید: «من بعد از آن رستوان، در چند محل دیگر نیز کار کردم، هر بار کارفرماها متوجه شدند که من به اچ آی وی ابتلا دارم، من را اخراج کردند در صورتی که من راه های پیشگیری را آموزش دیده ام و همیشه آنها را رعایت می کنم. با این حال من از پا نمی افتم و ادامه می دهم. از طرفی، با وجود اینکه درمان برای ما رایگان است؛ اما درآمدهایمان، کفاف حداقلی ترین چیزها را هم نمی دهد. زنده ماندن بسیار سخت است و ما هنوز در تلاشیم تا فقط زنده بمانیم...»

وظیفه سازمان بهزیستی ایران در برابر زنان آسیب دیده از اعتیاد چیست؟

سازمان بهزیستی ایران وظیفه دارد تا زنان آسیب‌دیده از اعتیاد را تحت حمایت‌های جامع قرار دهد. این سازمان با ارائه خدمات مشاوره‌ای و درمانی، به این زنان کمک می‌کند تا از چرخه اعتیاد خارج شوند. مراکز درمان و بازتوانی اعتیاد وابسته به بهزیستی، محیطی امن و تخصصی برای درمان و توان‌بخشی این افراد فراهم می‌کنند.

علاوه بر خدمات درمانی، سازمان بهزیستی برنامه‌های آموزشی و مهارتی برای زنان بهبود یافته اجرا می‌کند. این برنامه‌ها با هدف ایجاد فرصت‌های شغلی و توانمندسازی اقتصادی برگزار می‌شوند تا زنان بتوانند استقلال مالی خود را بازیابند. همچنین خدمات حمایتی برای خانواده‌های این زنان، به‌منظور تسهیل بازگشت آن‌ها به جامعه و کاهش فشارهای اجتماعی و خانوادگی، ارائه می‌شود.

بهزیستی همچنین به مسائل روانی و اجتماعی این زنان توجه ویژه دارد و با ارائه مشاوره‌های تخصصی روان‌شناختی و حمایت‌های اجتماعی، تلاش می‌کند تا آن‌ها را در مسیر بازسازی زندگی و بهبود روابط اجتماعی و خانوادگی‌شان یاری دهد. این سازمان با همکاری سایر نهادها و سازمان‌های غیردولتی، به دنبال تقویت شبکه‌های حمایتی برای این گروه آسیب‌پذیر است.

وظیفه وزارت بهداشت ایران برای شناسایی و کمک به مبتلایان به HIV چیست؟

وزارت بهداشت ایران وظیفه دارد تا با شناسایی، پیشگیری و درمان مبتلایان به ویروس اچ آی وی (HIV)، به کنترل و کاهش شیوع این بیماری کمک کند. از این رو، برنامه‌های گسترده‌ای برای شناسایی افراد مبتلا از طریق آزمایش‌های داوطلبانه و محرمانه در سراسر کشور اجرا می‌شود. مراکز مشاوره و آزمایشگاه‌های تخصصی این وزارتخانه به ارائه خدمات تست رایگان و بدون نیاز به هویت افراد مشغول هستند تا هم افراد مبتلا و هم گروه‌های در معرض خطر شناسایی شوند.

در حال حاضر، وزارت بهداشت خدمات درمانی متنوعی به مبتلایان به اچ آی وی ارائه می‌دهد که شامل مشاوره‌های تخصصی، درمان‌های ضدویروسی (ART) و پشتیبانی‌های روانی و اجتماعی است. درمان ضدویروسی (ART) که به صورت رایگان در اختیار بیماران قرار می‌گیرد، می‌تواند ویروس را کنترل کرده و مانع از پیشرفت بیماری به سمت ایدز شود. علاوه بر این، مشاوره‌ها و خدمات بهداشت باروری نیز برای زنان مبتلا فراهم است تا از انتقال ویروس به فرزندان جلوگیری شود.

یکی از مهم‌ترین برنامه‌های فعلی وزارت بهداشت، آموزش و آگاهی‌رسانی عمومی درباره HIV و ایدز است. این وزارتخانه با اجرای کمپین‌های اطلاع‌رسانی در مدارس، دانشگاه‌ها و رسانه‌های جمعی به تلاش برای کاهش انگ اجتماعی مرتبط با این بیماری و ترویج رفتارهای پیشگیرانه می‌پردازد. این آموزش‌ها به ویژه برای گروه‌های پرخطر، مانند معتادان تزریقی و افرادی که روابط جنسی پرخطر دارند، از اهمیت بالایی برخوردار است.

با این حال، برای بهبود شرایط و کمک بیشتر به مبتلایان، خدماتی همچون افزایش دسترسی به درمان‌های پیشگیری پیش از مواجهه (PrEP)، افزایش تعداد مراکز مشاوره و آزمایشگاه‌ها در مناطق محروم و روستایی، و ارائه پشتیبانی‌های بلندمدت روانی و اجتماعی ضروری به نظر می‌رسد. همچنین، تقویت ارتباط بین سیستم بهداشتی و سازمان‌های غیردولتی که در زمینه کمک به بیماران اچ آی وی فعال هستند، می‌تواند کمک شایانی به ارتقاء کیفیت خدمات و پوشش دهی بیشتر داشته باشد.

در نهایت، یکی از نیازهای اساسی این حوزه افزایش منابع مالی و نیروی انسانی متخصص برای ارائه خدمات بهتر به بیماران است. تقویت زیرساخت‌های درمانی و پژوهشی و همکاری با سازمان‌های بین‌المللی می‌تواند به توسعه برنامه‌های درمانی و پیشگیرانه در سراسر کشور کمک کند. همچنین، حمایت از بیماران از نظر اجتماعی و فرهنگی، از طریق رفع انگ و تبعیض، به کاهش آسیب‌های ناشی از این بیماری در سطح جامعه کمک خواهد کرد.

رسیدگی به آسیب های اجتماعی باید به موقع باشد

کشوری که رسیدگی به آسیب‌های اجتماعی آن تخصصی و به موقع نباشد، با مشکلات فراگیری در حوزه اجتماعی مواجه می‌شود. افزایش معضلاتی مانند اعتیاد، بزهکاری، فقر، و خشونت‌های خانوادگی می‌تواند باعث تضعیف انسجام اجتماعی، افزایش جرم و جنایت، و کاهش اعتماد عمومی به نهادهای دولتی شود. در چنین شرایطی، گروه‌های آسیب‌پذیر و حاشیه‌نشین بیشتر درگیر مشکلات خواهند شد و از چرخه‌های فقر و آسیب خارج نخواهند شد، که این خود به تشدید نابرابری‌ها و ایجاد شکاف‌های اجتماعی دامن می‌زند.

از نظر اقتصادی، نادیده‌گرفتن آسیب‌های اجتماعی منجر به تحمیل هزینه‌های سنگین بر دولت و جامعه می‌شود. هزینه‌های درمانی، قضایی و حمایتی برای افراد آسیب‌دیده افزایش می‌یابد و در عین حال، نیروی کار فعال جامعه کاهش پیدا می‌کند. نرخ بیکاری بالا می‌رود و بهره‌وری اقتصادی کاهش می‌یابد. به علاوه، با افزایش جرم و جنایت، سرمایه‌گذاری‌های داخلی و خارجی کاهش یافته و اقتصاد کشور با رکود و کاهش رشد مواجه خواهد شد. این صدمات نه تنها به بودجه عمومی، بلکه به کیفیت زندگی شهروندان نیز آسیب می‌زند.