رکنا: والدینم هردوشاغل بوده و هر روز غروب آن قدر خسته و کوفته به خانه می رسیدند که حتّی حال و حوصله سلام و احوالپرسی هم با من نداشته وگویی به کلّی فراموش کرده بودند که دختری به نام شیوا هم دارند.
رکنا: والدینم هردوشاغل بوده و هر روز غروب آن قدر خسته و کوفته به خانه می رسیدند که حتّی حال و حوصله سلام و احوالپرسی هم با من نداشته وگویی به کلّی فراموش کرده بودند که دختری به نام شیوا هم دارند.
رکنا: والدینم هردوشاغل بوده و هر روز غروب آن قدر خسته و کوفته به خانه می رسیدند که حتّی حال و حوصله سلام و احوالپرسی هم با من نداشته وگویی به کلّی فراموش کرده بودند که دختری به نام شیوا هم دارند.
رکنا: زن خسته بود. خسته مشکلات زندگی. خسته از زندگی با مردی که هیچگاه همراهش نبود. صدای چرخ کالسکه روی سنگفرش پیاده رو به گوش می رسید. زن از این موسیقی خسته کننده بشدت غمگین بود. تمام خوشبختی اش 30…
رکنا: زن خسته بود. خسته مشکلات زندگی. خسته از زندگی با مردی که هیچگاه همراهش نبود. صدای چرخ کالسکه روی سنگفرش پیاده رو به گوش می رسید. زن از این موسیقی خسته کننده بشدت غمگین بود. تمام خوشبختی اش 30…