رکنا: برادرم قبل از مراسم عقدکنان گفت این ازدواج خیابانی پایه و اساسی ندارد و چون هردو خانواده مخالف هستند آخر و عاقبتی ندارد ولی من چشم بسته عاشق شده بودم. خطبۀ عقد که جاری شد یک نفس عمیق کشیدم و…
رکنا: بعد از سربازی سر کار رفتم و، با پساندازی که جمع کردم، به خواستگاری دختر یکی از اقوام رفتم. پدرم کمکم کرد و توانستم با این دخترخانم که از صمیم قلب دوستش دارم ازدواج کنم. همهچیز داشت خوب پیش…
رکنا: چندی پیش در حالی خبر دستگیری یکی از زندانیان فراری یزد در شب دامادی ساختگیاش در یک دفتر ازدواج و طلاق تقلبی در مشهد رسانهای شد که این مرد ٣٠ ساله در گفتگویی پرده از راز کلاهبرداریهای…
رکنا: در دوران دانشجویی، با فردی دوست بودم که آدم بلوفزنی بود. پدر و مادرم خیلی جوش میزدند و میگفتند: «با این آدم بیسروپا رفت و آمد نکن.» اما به حرفهایشان گوش نمیدادم و هر روز بعدازظهر با…
حوادث رکنا: چند دقیقه ماشین را روشن گذاشتم و به داخل مغازه برگشتم. میخواستم ببینم موتور ماشین درجا چطور کار میکند. سرگرم تعمیر ماشین دیگری شدم. از داخل چاله سرویس بیرون را نگاه کردم. ناگهان خشکم…
حوادث رکنا: در حالی یک نوجوان ١۶ساله هنگام زورگیری از یک کودک در مشهد دستگیر شد که بررسیها نشان داد او از ١۵کودک دیگر نیز زورگیری کرده است.
حوادث رکنا: بچه که بودم، پدر و مادرم میگفتند همیشه با «بسما...» سر سفره بنشین. روزی که به خواستگاری رفتیم، پدرم وقتی میخواست از من تعریف کند گفت: «این پسر سر سفره من بزرگ شده و لقمه حلال خورده…
حوادث رکنا: من زندگی، آبرو و تمام دار و ندارم را باختم. نه اینکه فکر کنید وضع مالیام خراب است. همهچیز دارم اما حالا میفهمم اینها بیارزشترین داراییهای دنیا هستند. ۲۰ سال قبل ازدواج کردم و…
حوادث رکنا: روز گذشته در مشهد هنگام تحویل یک منزل به مستأجر دومردمیانسال با یکدیگر درگیر شدند. ساعتی بعد، یکی از این دو نفر به طرز مشکوکی در بیمارستان جان سپرد.
رکنا:پسر نوجوان که به مواد مخدر اعتیاد دارد مرتکب ۱۶فقره زورگیری از کودکان و نوجوانان هم سن خود شد.
حوادث رکنا: با هزار بدبختی از هفتخان رستم رد شدم و به استخدام یک شرکت دولتی درآمدم. از شادی در پوست خودم نمیگنجیدم و پدر و مادرم هم خیلی خوشحال بودند. کار و بارم خیلی زود رونق گرفت. موقعیت شغلی…
حوادث رکنا: به ناهید زنگ زدم و گفتم باید برای همیشه همدیگر را فراموش کنیم. خیلی بیتفاوت جواب داد و وقتی برایش تعریف کردم که قرار است با دختر یکی از اقوام ازدواج کنم، گفت: «برو دنبال سرنوشتت.…