نگاهی به آبی روشن / از ملودرام اخلاقی تا موسیقی که میزانسن می‌چیند

به گزارش رکنا به نقل از مهر، در میان ژانرهای کلاسیک قصه‌گویی، ملودرام یکی از جدیدترین و جوان‌ترین شاخه‌هاست و قدمت آن به قرن هجدهم و دوران ملکه ویکتوریا در انگلستان برمی‌گردد در حالی که ژانرهای کلاسیک دیگر مثل تراژدی، درام و کمدی میراث دوران یونان باستان هستند. ملودرام در حقیقت شاخه‌ای گسترش‌یافته از درام است که در آن تاکید ویژه‌ای روی احساساتی‌گرایی می‌شود و به همین دلیل در آن موسیقی کارکرد ویژه‌ای پیدا می‌کند. در این سبک از قصه‌گویی که کم‌کم ساختار ژانر هم پیدا کرد، بیشتر از این‌که کنش‌ها قصه را پیش ببرند، دیالوگ‌ها این کار را می‌کنند و به جای شخصیت‌های خاکستری که قضاوت راجع‌ به خیر یا شر بودن‌شان به سختی ممکن است، الگوهای واضحی از خیر و شر در دو سوی ماجرا هستند. یک نکته دیگر در مورد ملودرام این است که اگر تراژدی راجع‌به آدم‌های فراتر از ما است و کمدی راجع‌به آدم‌های فروتر از ما، ملودرام درباره کسانی است مثل خودمان.

از این جهت ملودرام با این‌که جبهه‌های خیر و شر ماجرا را به صورت واضحی از هم تفکیک کرده است، به ساحت مسائل اجتماعی هم کشیده می‌شود و جنبه واقع‌گرایانه پیدا می‌کند. به این ترتیب یکی از بسترهای مناسبی که با آن هم می‌توان دغدغه‌ها و مسائل انسانی و اجتماعی را طرح کرد و هم به نتیجه‌گیری‌های امیدوارکننده‌ای رسید که به اراده و انگیزه مخاطبان قدرت ببخشند، ملودرام است. این ژانر یکی از پرمخاطب‌ترین ژانرهای سینمایی دنیا است اما به دلایل متعددی به ویژه در سال‌های اخیر بین سینماگران ایرانی مهجور واقع شده بود.

چرا ملودرام ایرانی مظلوم است؟

در حقیقت ملودرام از آنجایی که برای شرکت در جشنواره‌های خارجی کاربردی نداشت تبدیل به بستری نشد که سینمای ایران با آن دغدغه‌های اجتماعی و انسانی را مطرح کند و در گیشه هم فقط یک سبک به ویژه از فیلمسازی کمدی که آن هم شامل تمام انواع کمدی نمی‌شد، به تنها کالای موجود در بازار تبدیل شده است. برای شکستن این سد و ساختن الگویی جدید نیاز بود که عواملی خارج از وضع موجود به معادله اضافه شوند و برای ایجاد تغییرات بنیادین، اولین قدم‌ها را بردارند. در دوگانه سینمای جشنواره‌پسند ایران و فیلم‌های کمدی بفروش که عده‌ای از آن با عنوان نسل دوم فیلم‌فارسی یاد می‌کنند، حرکت به سمت این‌که مخاطبان فیلم‌های ملودرام هم بتوانند فیلم‌های مورد نظرشان را پیدا کنند و رفته‌رفته با استقبال از این نوع فیلم‌ها نشان بدهند که این ژانر در ایران جای کار دارد، در اولین گام به دست نهاد یا سازمانی امکان‌پذیر است که ذی‌نفع جشنواره‌های خارجی یا مدل بفروش امروز در سینمای ایران نباشد؛ مشابه کارکرد حوزه هنری در دهه شصت و هفتاد. به همین دلیل ورود سازمانی مثل اوج در تولید چنین فیلم‌هایی موجه می‌شود. چنین سازمان هایی اساساً وظیفه دارند که خلاها را پر کنند و جایی که نیازهایی واقعی وجود دارد اما برطرف کردن آن نیازها منفعت گروهی از میدان‌داران امروز صحنه را تامین نمی‌کند، به پیش آیند. پیش از این، وقتی نه جشنواره‌های خارجی از سینمای دفاع مقدس یا فیلم‌های ارزشی، امنیتی و مذهبی ایران حمایت می‌کردند نه مهندسان گیشه علاقه‌ای داشتند که به این سمت بیایند، این وظیفه اوج و حوزه هنری و نهادهای مثل آن بود که ورود کنند اما این وظیفه، هر قدر محدوده موضوعات و سبک فیلمسازی در ایران محدودتر شود، بیشتر گسترش پیدا می‌کند و دامنه وظایف آن‌ها را افزایش می‌دهد و به ملودرام هم می‌رساند.

جای درست خیر و شر کجاست؟

اوج امسال در کنار ژانر دفاع مقدس در ژانرهای ورزشی و ملودرام هم ورود داشته و آثاری را به فجر چهل و دوم ارائه کرده است که جزو نیازهای جامعه مخاطبان ایرانی محسوب می‌شدند اما نوعاً مهجور مانده بودند. اگر دقت کنیم ژانر ملودرام تا به حال بستری برای تولید محتواهای ارزشمند در سینمای ایران هم بوده و تعدادی از شاخص‌ترین ملودرام‌های ایرانی، بخشی از مهم‌ترین فیلم‌های دفاع مقدسی با فضای پساجنگ را تشکیل می‌دهند که فیلم‌هایی مثل «از کرخه تا راین»، «بوی پیراهن یوسف»، «هیوا»، «میم مثل مادر» و «کیمیا» از آن جمله هستند. با این حال ملودرام‌های مذهبی که با مسایل روزمره زندگی مردم عادی هم پیوند بخورند، چندان در سینمای ایران پرتعداد نیستند؛ در دهه شصت مجید مجیدی شروع کرد و در دهه هشتاد رضا میرکریمی ادامه داد اما به مرور به واسطه فشار گیشه فراموش شد.

فیلم سینمایی آبی روشن گذشته از هر قضاوتی راجع‌به کیفیت آن در زمینه‌های مختلف مثل کارگردانی، فیلمنامه، بازی‌ها و موسیقی، از این جهت مورد توجه است که جزو اولین قدم‌های سینمای ایران به سمت ملودرام مذهبی با هدف‌گیری مخاطب عام محسوب می‌شود و مخاطب با قصه‌ای طرف است که به سیاق عمومی ژانر ملودرام، به صورت سرراست و واضح مرزهای تباهی و رستگاری را مشخص کرده و در آن اگرچه آدم‌ها ممکن است از جانب شر به سوی خیر بیایند اما خود خیر و شر به درستی سر جایشان ایستاده‌اند و کسی مرز بین آن‌ها را مخدوش نکرده است.

فیلم سینمایی «آبی روشن» گذشته از هر قضاوتی راجع‌به کیفیت آن، جزو اولین قدم‌های سینمای ایران به سمت ملودرام مذهبی با هدف‌گیری مخاطب عام محسوب می‌شود.

به عبارتی بدی بد است و نیکی نیکو، هرچند آدم‌های بد ممکن است خوب شوند یا بالعکس؛ حال آن‌که همین نکته ساده توسط بسیاری از فیلم‌های ملودرام سینمای ایران در سال‌های اخیر رعایت نمی‌شد و تعاریف نیکی و شر در حال عوض شدن بودند. این نکته ذاتی در ژانر ملودرام که مرز خیر و شر را مشخص می‌کند، در حقیقت جلوی مبهم‌بافی‌هایی که قصد دارند به تدریج خیر و شر را در هم مخلوط کنند یا جای‌شان را تغییر بدهند، سدی قرار داده و گونه‌ای از قصه‌گویی را پدید می‌آورد که از بدآموزی و فریب تربیتی مخاطبان به دور است.

در ادامه به بررسی 4 عنصر ژانر ملودرام می‌پردازیم که به کارگیری آن‌ها در فیلم سینمایی «آبی روشن» توانسته به تاثیرگذاری این فیلم کمک کند.

جست‌وجو و شکل گیری یک سفر جاده‌ای

یک سنگ زمرد نسبتا بزرگ از معدن به سرقت می‌رود و نگهبان پیر معدن هم در جریان این سرقت جان می‌بازد. حالا یونس که شخصیت اصلی قصه است به همراه همسر کسی که به دزدی سنگ فیروزه متهم شده، باید به جستجوی سارق بروند و یک سفر جاده‌ای آغاز می‌شود که این ۲ نفر را با شخصیت‌های متنوعی روبرو می‌کند. سفر در جاده‌های سرسبز، امکان یک تصویربرداری خوش‌رنگ و لعاب را به کارگردان داده و جنبه‌های بصری کار را تأمین می‌کند و عنصر جستجو مایه مناسبی برای تعلیق داستان پدید می‌آورد. در ضمن حین این جست‌وجو امکان پدید آمدن شناخت بهتر از شخصیت‌های قصه هم ایجاد می‌شود. یعنی هم شناخت کسانی که سفر می‌کنند و هم کسانی که این مسافران به دنبال‌شان می‌گردند، بهتر معرفی می‌شوند.

امیدواری و گره‌هایی که کور نیستند

داستان «آبی روشن» با تلخی آغاز می‌شود و به شیرینی پایان پیدا می‌کند که این از خصوصیات اصلی ژانر ملودرام است. روند قصه پر از گره است اما هیچ‌کدام کور نیستند و تصویر بن‌بست را در مقابل مخاطبان قرار نمی‌دهند. این باور که هر قصه‌ای اگر تلخ باشد واقع گرایانه‌تر است؛ نه تنها خارج از بحث‌های زیبایی‌شناختی قابل نقد است، بلکه مخاطب سینما را هم آزرده می‌کند. مخاطب در فیلم‌ها امید و آرزوهایش را جست‌وجو می‌کند، همان‌طور که باورهای مذهبی ممکن است برای او دریچه‌ای به تحقق امیدها و آرزوهایش باز کنند. یکی از اعلاترین نمودهای این امیدواری مذهبی در میان ایرانیان توسل به امام هشتم شیعیان است و قصه «آبی روشن» امیدواری‌ها را به همین ضریح دخیل بسته است.

بیان احساسات انسانی

چیزی که داستان فیلم «آبی روشن» را حتی نسبت به بسیاری از ملودرام‌های دیگر نرم‌تر و لطیف‌تر می‌کند، دوری از نفرت است. ملودرام‌ها معمولاً یک شخصیت منفی کاریزماتیک دارند که اصطلاحاً حرص مخاطب را در می‌آورد و او را به دنبال کردن قصه وادار می‌کند. مثلاً شخصیت شوکت در سریال «نرگس» یا حشمت فردوس در سریال «ستایش». اما همین شخصیت‌های منفی هم معمولاً در آخر قصه به شکلی ترحم‌برانگیز می‌شکنند یا حتی ممکن است مخاطب را با خودشان همدل کنند. در «آبی روشن» اما از ابتدا این نفرت به صورت غلیظ شکل نمی‌گیرد و حتی شخصیت اصلی داستان هم خودش را در وضع بدی که شخصیت‌های مقابلش پیدا کرده‌اند، مقصر می‌بیند.

داستان‌گویی ملودیک

ملودرام یعنی قصه‌ای که در اجرا ملودیک باشد و عموما در مورد فیلم‌های این ژانر گفته می‌شود که موسیقی سوار کار است. نوع موسیقی‌های ملودرام هم با انواع موزیک‌هایی که احتمالا در فیلم‌های دیگر به کار گرفته می‌شوند، فرق دارد و باید به وضوح احساساتی باشد. سختی کار این‌جاست که این موزیک احساسی نباید در کلیشه‌ شباهت به موسیقی‌های عامه‌پسند مثل خودش داشته باشد و از طرف دیگر باید سخنگو هم باشد؛ یعنی در ملودرام موسیقی بخشی از روایت است و باید بگوید که الان فلانی غمگین است، شاد است، مضطرب است، خطری در کمین است و ... موسیقی فیلم «آبی روشن» که توسط فرید سعادتمند ساخته شده است، از این جهت نمونه مناسب و قابل اشاره‌ای به نظر می‌رسد و هم روی صحنه‌های کارت‌پستالی فیلم، هم روی چهره بازیگران و هم روی میزانسن‌های اجتماعی کار می‌کند.

وبگردی