از این 2 خواهر زیبا خبر دارید ؟  / آوا و رها از 16 ماه پیش گمشده اند ؟! / دخترانم کجایید دلتنگتانم !

به گزارش رکنا، اینها شکایت‌های امیرخوشبختی، پدر رهای ۹ و آوای هفت ساله است که از ۲۰ مهر پارسال گم شده‌اند و هیچ خبری از آنها نیست. چند روزی است عکس آنها و درخواست پدرشان برای کمک به یافتن دخترانش در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود و حالا نه تنها خانواده او‌، بلکه خانواده‌های زیادی نگران سرنوشت این دو خواهر هستند. پدر دخترها به شدت بیقرار است و تاب و توان خود را از دست داده. حاضر است دست به هرکاری بزند تا خبری از رها و آوا بگیرد. او دیروز صبح همراه وکیلش به پلیس آگاهی استان آذربایجان غربی مراجعه کرده بود.

16 ماه بیقراری

ازپدر در مورد نحوه مفقودشدن رها و آوا می‌پرسیم و او درپاسخ می‌گوید: «‌من کارمند زندان ارومیه هستم و 16ماه ازمفقود شدن دخترهایم می‌گذرد. مادر بچه‌ها حدود سه سال پیش فوت شد و از آن موقع من و بچه‌هایم همراه مادر و برادرانم زندگی می‌کنیم. روز حادثه من درمحل کارم بودم و بعد ازپایان شیفت کاری برای دخترها که عاشق انگور و شکلات صبحانه بودند، خرید کردم و به خانه برگشتم. وقتی جلوی در رسیدم دیدم خیلی شلوغ است و مامور و خودروی پلیس آنجا ایستاده. از مادرم جریان را پرسیدم که گفت آن روز مشغول تمیزکردن طبقه دوم خانه‌مان بود و دخترها هم درحیاط خانه مشغول بازی بودند که یکدفعه صدایی آمد. وقتی رفتم پایین دیدم نه از رها خبری است و نه از آوا. نه در شکسته بود و نه آثاری از جراحت و درگیری در محل وجود داشت اما بچه‌ها ساعت ۸و۱۳ دقیقه صبح ۲۰مهر از خانه ناپدید شده بودند. چون کارمند زندان هستم، تلفنم در زندان خاموش بود و مادرم هم شماره زندان را نداشت که موضوع را به من اطلاع دهد و زمانی که به خانه رسیدم، متوجه این اتفاق شدم.»

او ادامه داد: «‌بعد ازاین جریان به پلیس شکایت کردیم و شماره تلفن تمام کسانی که به آنها مشکوک بودم را به پلیس دادم و بررسی کردند اما هیچ سرنخی پیدا نکردیم. در این مدت، نه کسی تهدیدمان کرد و نه کسی با ما تماس گرفت که در ازای آزادی بچه‌ها پول بخواهد. اصلا ای‌کاش همین‌طور می‌شد. حاضربودم تماس‌بگیرد یکی دو میلیارد بدهم تا بچه‌هایم راپس بدهد. دراین ۱۵ماه هرکاری ازدستم بر‌می‌آمد انجام دادم.همراه پسر‌عمه و پسرعمویم به سردشت، خوی، تبریز، مهاباد، ماکو، پیرانشهر، مرز ارومیه تا ترکیه وهرجا که فکر کنید، سر زدیم، حتی با قاچاق برها هم حرف زدیم اما از دخترهایم ردی پیدا نکردیم.»

خواب عجیب پدر 

پدر باصدایی لرزان و پرازبغض ادامه می‌دهد: «‌نمی‌دانید چه حالی دارم. نمی‌دانم رها و آوا کجا هستند و چه وضعیتی دارند. من نه دشمنی دارم و نه بدهکار و طلبکار کسی هستم؛ جز نماز و روزه به خدا، به هیچ‌کس هیچ بدهی ندارم. یک‌بار عکس رها را دستم گرفته بودم و با او حرف می‌زدم و می‌گفتم بابا، حداقل به خوابم بیایید و بگویید کجا هستید. وقتی خوابیدم، رها به خوابم آمد و گفت بابا ما در یک ساختمان چهار طبقه و درطبقه چهارم هستیم. از آن موقع، چشمم درجست‌و‌جوی دخترانم به ساختمان‌های چهار طبقه است. یا گاهی درخواب می‌بینم که بچه‌ها کنارم راه می‌روند و می‌گویم خسته شدید، بیایید روی پاهایم بنشینید. می‌دانید الان کجا هستم؟ در پلیس آگاهی. به من می‌گویند اگر به فرد دیگری مشکوک هستید، شماره‌اش را بدهید تا بررسی کنیم. نمی‌دانم وقتی به خانه رفتم به مادرم چه بگویم؟! باز هم دروغ بگویم؟ چطور بگویم که جواب درست و حسابی به من نمی‌دهند.دراین مدت تلاش‌کردم این موضوع رارسانه‌ای کنم اماهیچ‌کس کمکم نکرد یامسدودم کردند یاجواب‌سربالا دادند.»

حالا تمام امید پدر رها و آوا به پلیس آگاهی استان آذربایجان غربی است که به او در یافتن دخترها کمک کند.

لیلا حسین‌زاده / جام جم

وبگردی