ناگفته های همسر علیرضا بیرانوند / علیرضا از من بیشتر از مربیانش می ترسد + عکس دیده نشده

علیرضا بیرانوند دروازبان ملی فوتبال کشورمان است. پس از برنامه ماه عسل که علیرضا بیرانوند به عنوان مهمان احسان علیخانی حضور یافت و اسرار زندگی اش را فاش کرد محبوبیت علیرضا بیرانوند بسیار زیاد شد. علیرضا بیرانوند با دخترعمویش ازدواج کرده است. در ادامه گفتگوی جالبی را با همسر علیرضا بیرانوند خواهید خواند.

حضور در اردوهای مختلف و بازی‌ها، سفرهای زیاد و دوری از خانواده و مشکلاتی از قبیل مصدومیت باعث می‌شود تا زندگی با یک فوتبالیست حرفه ای کار سختی باشد. فوتبالیست‌ها همیشه مورد توجه رسانه‌ها قرار می‌گیرند و مصاحبه‌های زیادی از آن‌ها در طول روز می‌بینیم ولی همسر یک فوتبالیست خیلی مورد توجه قرار نمی‌گیرد. حالا ما در یک حرکت متفاوت به سراغ همسر یکی از ستاره‌های حال حاضر تیم ملی یعنی علیرضا بیرانوند رفتیم. همسر علیرضا، دختر عموی او محسوب می‌شود و گلر شماره یک پرسپولیس و تیم ملی ازدواج فامیلی انجام داده است. با همسر بیرانوند در خصوص سختی‌های زندگی با یک فوتبالیست، بازگشت علیرضا به فوتبال ایران و سایر مسائل گفت و گویی انجام دادیم که خواندن آن خالی از لطف نیست:

خانم بیرانوند به عنوان اولین سوال می‌خواهم بپرسم که زندگی با یک فوتبالیست حرفه ای مثل علیرضا چطور است؟

خب در کل خوب است ولی به طور طبیعی هر شغلی سختی‌های خاص خودش را دارد. اینکه علیرضا یک فوتبالیست حرفه ای است و در تیم ملی بازی می‌کند، باعث افتخار من و فرزندانم است ولی خب قسمت سخت ماجرا به دوری از علیرضا برمی‌گردد. خیلی وقت‌ها ما نمی‌توانیم آنطور که باید در کنارش باشیم و علیرضا به خاطر بازی‌ها و اردوها مجبور است از ما دور باشد. این دوری و حس دلتنگی اذیت کننده است ولی خب شرایط کاری همسرم اینطوری است و باید با آن کنار می‌آمدم.

خب علیرضا  در ایران یک چهره بسیار محبوب است و طبیعتا شما به همراه او به  هرجا که می‌روید، با کلی طرفدار مواجه می‌شوید وآن‌ها  درخواست‌های مختلف مثل گرفتن عکس و امضا و ... دارند.برخورد شما با این قضیه به چه شکلی است؟

در حقیقت اوایل ازدواجمان  کمی‌برای من  سخت بود. با اینکه آن  موقع علیرضا در تیم نفت بود، ولی خدارا شکر از  همان  موقع هم مردم خیلی به علیرضا لطف داشتند و ابراز علاقه می‌کردند. واقعیت این است که من بعضی وقت‌ها  ناراحت می‌شدم ولی رفته رفته برای خودم این قضیه جا  افتاد که با این موضوع کنار بیایم. از نظر من حس بسیار خوبی است که همسر آدم تا این حد محبوب باشد و در واقع متوجه شدم که ناراحتی من بی مورد بوده است. الان نزدیک به ده سال است که واقعا خسته نمی‌شوم و دوست دارم که علی با مردم و طرفدارانش وقت بگذراند و به احساسات آن‌ها جوا بدهد.

شاید باورتان نشود ولی الان بعضی وقت‌ها در جاهای شلوغ که ممکن است کسی برای عکس یا امضا گرفتن جا بماند، به علیرضا می‌گویم آن آقا یا خانم از قلم افتاده و برو و با او عکس بگیر. به نظرم این لطف و محبتی که مردم به علیرضا دارند، با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست و واقعا حس خوبی به این موضوع دارم.

علیرضا خیلی وقت‌ها  از شما و بچه‌ها دور است. مثلا یک سال در  پرتغال بدون شما زندگی کرد. این موضوع را چطور مدیریت کردید و چطور گذشت؟ این در حالی است که من می‌دانم علیرضا وابستگی شدیدی به شما و مخصوصا بارانا (دختر علیرضا) دارد. و یک شب‌هایی از شدت دلتنگی به هم می‌ریخت و عصبی می‌شد.

همه این حرف‌هایی که زدید عین واقعیت است و واقعا برای خود ما هم دوری از علیرضا خیلی سخت و دشوار است. ولی  به هر حال هر حرفه و شغلی  سختی  خودش را دارد و من خدا را شکر می‌کنم که توانستم یک زن مستقل باشم و با این موضوع کنار بیایم. با این حال برای  بچه‌ها این موضوع سخت تر است و خیلی وقت‌ها به شدت دلتنگ می‌شوند.

آن‌ها نیاز دارند تا  با پدرشان وقت بگذرانند و من واقعا نمی‌توانستم بعضی اوقات جبران نبودن علیرضا را بکنم. با این حال  همیشه به خودم می‌گفتم که بعد از هر سختی، آسایش در راه است و همین موضوع  انگیزه ای می‌شد که اوضاع را برای خودم و بچه‌ها سر و سامان بدهم و به خوبی مدیریت کنم.

علیرضا بعد از ۲ سال به ایران برگشت تا برای پرسپولیس بازی کند. شما موافق بازگشت او به ایران بودید؟

راستش من اولین مشوق علیرضا برای رفتن  بودم. با اینکه وابستگی  شدید به ایران داشتم، چون  علیرضا  یک  بازیکن حرفه ای  و عاشق کارش بود، دوست داشتم بازی در اروپا را هم تجربه کند و این موضوع باعث پیشرفتش شود. در مورد بازگشتش هم باید بگویم، شرایط طوری بود که باید به ایران برمی‌گشت و ما از تصمیم علیرضا حمایت می‌کنیم.

از اینکه الان علیرضا را کنار خودمان داریم خیلی خوشحالیم. پرسپولیس تیم محبوب ما و علیرضا است و خوشحالیم دوباره علیرضا به تیم محبوبش برگشت. با این حال امیدوارم دوباره شرایط طوری رقم بخورد که بتواند لژیونر شود و در یکی از بهترین تیم‌های دنیا فیکس بازی کند.

شما یک بار در ورزشگاه آزادی و دیدار تیم ملی با کامبوج بازی علیرضا  را  از نزدیک دیدید. در آن  بازی علی یک  پنالتی گرفت و بعد از بازی در مصاحبه ای که با هم داشتیم گفت  اگر پنالتی را  نمی‌گرفتم، جلوی شما و بچه‌ها  ضایع می‌شدم. از تجربه حضوردر  ورزشگاه و لحظه گرفتن پنالتی توسط علیرضا برای ما بگویید و اینکه دوست دارید دوباره تجربه حضور در استادیوم را تجربه کنید؟

دقیقا درست است. علیرضا از اینکه من در ورزشگاه باشم و گل بخورد، ناراحت می‌شود. در واقع  از غر زدن‌های من بیشتر از  سرمربی می‌ترسد. (با خنده) من در خارج از ایران به استادیوم رفتم و بازی علیرضا را دیدم.

ولی لذتی  که در کنار مردم  ایران و در کشور خودت وجود دارد، در  هیچ جای دنیا نیست. کلا آن بازی برای من و بچه‌ها تجربه فوق العاده ای بود و کلی کیف کردیم. به خصوص اینکه تیم ملی بازی را پرگل برد و علیرضا هم پنالتی گرفت و هم کلین شیت کرد. امیدوارم روزی  بشود که همه بانوان کشورم بتوانند کنار هم تیم ملی  و حتی تیم باشگاهی محبوبمان را  تشویق کنیم و بازی‌ها را در ورزشگاه ببینیم.

در زندگی ورزشی علیرضا روزهای خوب و بد وجود داشته است. وقتی که تیم می‌بازد و  یا مصدومیت پیش می‌آید، به طور  طبیعی شرایط سخت و علیرضا هم ناراحت می‌شود. شما به عنوان همسر علیرضا چطور به او روحیه می‌دهید؟

واقعا  مصدومیت سخت است و هم من و هم خود علیرضا  هیچ وقت چنین  سختی را برای هیچ کس نمی‌خواهیم و همیشه آرزوی سلامتی برای همه  بازیکنان ایران و حتی بازیکنان خارجی را داریم. علیرضا در مواقع مصدومیت خیلی ناراحت و عصبی می‌شود. من همیشه سعی  کردم به او دلداری بدهم و طوری  رفتار کنم که اتفاق خاصی نیفتاده است. تلاش کردم او را تشویق کنم تا شرایط سخت را پشت سر بگذراند. خدا را شکر همیشه با توکل به خدا و  اراده قوی خودش روزهای سخت را  پشت سر گذاشته و به دوران اوج خودش برگشته است.

علیرضا یکبار به من گفت که عاشق یک غذای لری به نام زیربرنجی است که شما درست می‌کنید. معلوم است دست پخت تان  خوب است و علی هم  خیلی از این موضوع  راضی است.

علیرضا  عاشق غذاهای ایرانی و مخصوصا  غذای محلی خودمان است که من هم در درست کردن این غذاها کمی‌تبحر دارم و این را هم مدیون خدا بیامرز مادرم هستم. البته این را هم بگویم که بعضی  وقت‌ها غذایی که درست می‌کنم، خوب نمی‌شود و حتی خودم هم از خوردن آن‌ها  امتناع می‌کنم. با این حال  علیرضا همیشه از من تعریف می‌کند و با خوردن آن غذاها به من انرژی می‌دهد.

فکر می‌کنید علیرضا تا چه سنی می‌تواند فوتبال بازی کند؟

با علاقه زیادی که علیرضا  به بازی کردن دارد، گوش شیطان کر، فکر کنم اگه اجازه بدهند تا پنجاه سالگی بازی می‌کند. من هم چون  می‌دانم واقعا در زمین فوتبال و در هر تیمی‌که باشد، با جان و دل و علاقه بازی خواهد کرد، دوست دارم تا زمانی که خودش دوست دارد به فوتبالش ادامه دهد.

دوست دارید بعد از پایان دوران بازی، علیرضا وارد مربیگری شود؟

بله قطعا دوست دارم. علیرضا عاشق فوتبال است و نمی‌تواند از آن جدا شود. به نظرم با توجه به علاقه ای که دارد و همچنین توانایی ذهنی بالا، او می‌تواند مربی بزرگی هم شود.

دوست دارم بدانم  موقع بازی‌های علی عکس العمل شما و بچه‌ها به چه شکل است و  چه کارهایی  معمولا انجام می‌دهید؟

طبیعی است که خیلی  استرس داریم. من شب قبل از بازی  زیاد با علیرضا حرف نمی‌زنم،  چون می‌ترسم استرس خودم را به او منتقل کنم. با این حال حتما  بازی را باید ببینم. برخلاف من مادر علیرضا بازی‌های پسرش را  کلا نمی‌بیند و می‌گوید  استرس زیادی دارم. موقع بازی‌های علیرضا بیشتر سعی می‌کنم دعا کنم تا اول همسرم صحیح و سالم از زمین بیرون بیاید و دوم اینکه نتیجه مسابقه به نفع تیم علیرضا باشد.

چه چیزی بیشتر از همه علیرضا را عصبانی می‌کند؟

خب بستگی به شرایط دارد ولی انصافا علیرضا اخلاق بسیار خوبی دارد که این موضوع خیلی مهم است. با این حال یک موضوع خیلی علیرضا را عصبی می‌کند و آن هم انتقاد از طرف من است. هر وقت در  بازی علیرضا اشتباهی بکند و یا نکته ای ببینم که به نظرم درست نباشد، به او منتقل می‌کنم. کافی است چیزی در خصوص اشتباهش بگویم تا فورا عصبانی شود و دلیلش را هم نمی‌دانم. همین انتقاد را هر آدم دیگری از او بکند، چیزی نمی‌گوید و از کنارش رد می‌شود. ولی اگر من بگویم خیلی عصبانی خواهد شد. با این حال من وظیفه خودم می‌دانم که بعضی مسائل را بگویم و کار خودم را انجام می‌دهم.

علیرضا به من گفته بود که ۴ بار از شما خواستگاری کرده و بعد از ۳ بار جواب منفی شنیدن، توانسته رضایت شما را بگیرد. این مضوع درست است؟

(می‌خندد) بله واقعیت دارد. خب من و علیرضا همدیگر  را دوست داشتیم ولی هر پدر و مادری آرزوی خوشبختی بچه‌هایشان را  دارند. در آن  موقع خانواده من  راضی نمی‌شدند  و الان که خودم مادر هستم، واقعا درک می‌کنم. کاش الان پدر و مادرم زنده بودند و از آن‌ها به خاطر همه چیز  تشکر می‌کردم. شاید سختگیری‌های آن‌ها  نبود، علیرضا هم سفت و سخت تلاش نمی‌کرد. به طور کلی این روزهای خوب الان را مدیون پدر و مادرم هستم.

دوست دارید طاها راه پدرش را برود و فوتبالیست شود؟

طاها که واقعا علاقه شدیدی به فوتبال دارد ولی من دوست ندارم دروازبان بشود. خیلی دلم می‌خواهد طاها  یک  مهاجم گلزن بشود ولی هرچه  قسمت باشد. کلا اگر  فوتبالیست هم نشد، مهم نیست و فدای سرش. تحصیلات بچه‌ها خیلی برای من مهم است و دوست دارم به مدارج بالا برسند. البته این را هم بگویم که خیلی دلم می‌خواهد بارانا دخترم، یک ورزشکار حرفه ای شود. دلیلش را نمی‌دانم ولی خیلی دوست دارم این اتفاق بیفتد.

دختر به فوتبالیست می‌دهید؟

اگر یکی مثل علیرضا باشد، چرا که نه. اخلاق و شخصیت طرف خیلی برای من مهم است و اگر طرف مقابل چنین شرایط خوبی داشته باشد، مخالفتی نخواهم کرد.

راستی شما و بچه‌ها به طور طبیعی باید پرسپولیسی باشید. درست است؟

بله قطعا همین طور است. درواقع هر تیمی‌که علیرضا در آن بازی کند، ما هم طرفدار همان تیم هستیم.

خبر ورزشی