گفتگوی رکنا با فاطمه ظفرنژاد، پژوهشگر آب و توسعه پایدار:
مشکل آب خوزستان ناشی از منافع اقتصادی گروه های خاص و تصمیم گیری زیر کولر در تهران است/ ضرورت جراحی در دستگاه دولت
رکنا: در روزهای اخیر شهرهای مختلف استان خوزستان شاهد اعتراضات سراسری به دلیل کم آبی بوده است. به نظر می رسد مشکلات کم آبی در کشور و خصوصا در استان خوزستان نه به دلیل تغییرات اقلیمی، که به دلیل سیاست های دولت ها در راستای توسعه ناپایدار و سوء مدیریت و سدسازی های بی رویه و پروژه های انتقال آب بوجود آمده است. آنچه که برخی کارشناسان هم بر آن تاکید می کنند، این است که بحران آب در ایران ربطی به آسمان ندارد و مشکل پشت میزهای مدیریتی رقم می خورد.
خوزستان در چند روز اخیر به دلیل کم آبی صحنه اعتراضات گسترده شده است. معضل کمبود آب و خشکسالی در برخی از استان های جنوبی کشور از جمله استان خوزستان، مطالبه مردم معترض است. خوزستان تشنه است و مردم آب ندارند. منطقه ای که از ثروتمندترین و نفت خیزترین استان های ایران است، حال با معضل بی آبی مواجه شده است. مشکلات اقتصادی، شیوع کرونا، گرما و حالا بی آبی، مردم خوزستان را مستاصل و درمانده کرده است. خوزستان که به گفته کارشناسان محیط زیست، مملو از رودخانه و سد است و مشکل منابع آب ندارد. همچنین نزدیک خلیج فارس است، چرا باید مشکل بی آبی و تامین آب شرب داشته باشد؟
به گزارش اقتصادی رکنا، در خوزستان چندین رود بزرگ وجود دارد که تقریبا بر روی تمام آنها سدهای بسیار عظیم ساخته شده است و عملا آبی به انتهای این رودخانه ها نمی رسد. پروژه های سدسازی تمام جلگه خوزستان را خشک کرده است. به گفته کارشناسان آب، مدیریت اشتباه وزارت نیرو باعث شده است که هر رودی که در ایران جریان داشت با چند سد پوشانده شود و این عملا باعث مرگ تمام رودخانهها در کشور شد. این کارشناسان معتقدند اجداد ما هوشمندانه قنات را به جای سدسازی به دنیا پیشنهاد کردند. زیرا وقتی سدی ایجاد می شود، در یک طرف آن دریاچه ای ایجاد می شود و این دریاچه تماس آب را با هوا زیاد می کند و تبخیر می شود. حدود یک چهارم آبی که ما مصرف می کنیم تبخیر می شود و 30 درصد از منابع آب کشور از طریق تبخیر آب سدها از بین می رود.
اگر چه راهکارهای بلند مدت و طاقت فرسایی برای مقابله با وضعیت کنونی خوزستان و دیگر شهرهای کم آب ایران وجود دارد، اما بهتر است تا آن زمان مردم بومی و فعالان محیط زیستی به طراحی و افتتاح سدهای جدید دیگر در این استان و مجاور آن اعتراض کنند، تا فاجعه گتوند، شادگان و هورالعظیم تکرار نشود.
در این خصوص گفتگوی رکنا با فاطمه ظفرنژاد، پژوهشگر آب و توسعه پایدار، نویسنده و مترجم، از جمله نویسنده کتاب توسعه پایدار و مدیریت آب، نویسنده کتاب تمدن و توسعه پایدار و نویسنده کتاب رودهای خاموش را بخوانید:
ظفرنژاد در ابتدا گفت: مدیریت آب در کشور بسیار دور از ملاک ها و معیارهای توسعه پایدار است. بنابراین ناپایداری در تمام جلگه ها، دشت ها، رودخانه ها و هورها بیش از 30 حوزه آبی کشور را به شدت خدشه دار کرده است و شرایط بسیار ناسازگاری هم برای محیط طبیعی و هم برای جوامع بومی مولد این حوزه ها پدید آورده است.
بیش از یک میلیارد متر مکعب آب از سرشاخه های کارون به کویر برای مصرف صنایع انتقال دادند
این پژوهشگر آب افزود: می بینیم ارومیه با مدیریت نادرست آب، خشکیده است. جازموریان خشکیده است. دریاچه بختگان خشکیده است. گاوخونی خشکیده است و بسیاری از تالاب ها مثل تالاب انزلی خشکیده است. تالاب انزلی یکی از بزرگترین تالاب های دنیا و یکی از غنی ترین تالاب های دنیا است که متاسفانه خشکیده است. اضافه بر آنها به طور ویژه پرآب ترین جلگه ایران، جلگه خوزستان مثل تالاب شادگان و تالاب هورالعظیم با سدسازی خشکیده است. این شکل مدیریت آب به شدت ناپایدار و ناسازگار بوده و همچنین با اصل 50 و 48 قانون اساسی و با اصل اول سیاست های کلی محیط زیست مغایر است.
از آب شور خلیج فارس برای صنایع استفاده شود نه از آبی که می تواند جان انسانی را نجات دهد
وی ادامه داد: جلگه خوزستان هم به همین مناسبت خشک شده است. سدهای بزرگی که روی کارون، دز، کرخه و مارون زدند موجب این خشکی شدید شده است. طرح های انتقال آبی که بیش از یک میلیارد متر مکعب آب را از سرشاخه های کارون به کویر برای مصرف صنایع انتقال می دهند موجب شد این جلگه خشک شود. صنایع نباید در شهرهای کویری و خشک تاسیس شوند. باید کنار خلیج فارس تاسیس شوند که از آب شور برای تولید بهره گیری کنند نه از آبی که می تواند جان انسانی را نجات دهد برای مصرف صنایع استفاده کنند.
ظفرنژاد درخصوص مسموم کردن شادگان به واسطه پساب نیشکر هفت تپه گفت: وقتی که برنامه ریزی ها سمت و سوی پایداری نداشته باشد، اتفاقات این چنینی رخ می دهد. ما یک مفهوم تمدن و یک مفهوم توسعه داریم. اگر مفهوم توسعه مفهوم تمدن و تداوم تمدن را خدشه دار کند، در واقع به ضد خود و مردم تبدیل می شود و به نابودی جوامع می انجامد. وقتی که برنامه های دولت ها برنامه های صرفا رشد اقتصادی و عددی باشد و در تهران زیر تهویه مطبوع بنشینیم و بعد برای سی و چند حوزه آبی بسیار متفاوت از نظر اقلیمی تصمیم بگیریم، بدون این که یک روز در آن اقلیم زندگی کرده باشیم یا بدون این که یک کیلو گندم در آنجا تولید کرده باشیم و بدون این که بفهمیم چگونه این جوامع در آنجا زندگی کردند و امنیت خوراک را حفظ کردند. وقتی به این ترتیب برنامه ریزی کنیم و به عنوان گروهی که در مرکز می نشینیم و می فهمیم و بقیه نمی فهمند، این می شود که تمام حوزه های آبی، خاک و جنگل ها و کوه ها با معدن سازی، سدسازی از بین می روند و تغییر کاربری داده می شوند. بیابان زدایی می کنیم و فکر می کنیم برنامه خوبی طرح ریزی شده است.
برنامه ریزی ها هدفشان منافع اقتصادی گروه های خاصی است
وی ادامه داد: برای خوزستان سی و چند سد بر روی کارون بستیم و بیش از 5 خط انتقال از سرشاخه های دز و کارون به کویر کشیدیم. سدهای بزرگ ساختیم که تالاب هورالعظیم را خشک کند. مثل سد کرخه و سیمره که یک میلیارد متر مکعب آب گنجایش دارند و به راحتی می توانند در چند سال هورالعظیم را خشک کنند. این مسائل را در تهران و زیر تهویه مطبوع متوجه نمی شویم. برنامه ریزی ها در کل هدفشان منافع اقتصادی گروه های خاصی است. هیچ وقت مردم بومی در آن دخیل نیستند. طرح نیشکر هفت تپه هم به همین روش برنامه ریزی دنبال شده است. البته نیشکر کشت قدیمی خوزستان است. منتهی وقتی به عنوان یک دستگاه بزرگ دولتی اراضی بزرگی را بگیرند، یک کشت و صنعت دولتی کاملا ناپایدار عمل می کند. مثل یک کشاورز کوچک، پایدار و درازمدت فکر نمی کند. عملکرد سال برایش مهم است. یک شرکت کشت و صنعت نگاه کوتاه مدت به همان سال را دارد و هیچ عرق و رابطه حسی با زمین، خاک، رود ها، دریاچه، جلگه، کوه و تپه های آن محیط ندارد. شرکت کشت و صنعت دولتی مثل یک کارخانه بسیار خشن است و به اثرات فرآیند فعالیتش هیچ توجهی ندارد. بنابراین هر کاری در آن محیط انجام می دهد.
ایرانی ها در گذشته سدسازی را به دلیل تبخیر شدید آب متوقف کردند
ظفرنژاد در پاسخ به ناموفق بودن سیاست های سدسازی و تبخیر شدن بیش از 30 درصد آب پشت سدها گفت: ایرانی ها روش های بسیار خردمندانه و درخشانی در بهره گیری از منابع آب داشتند. برای سرزمینی خشک، تمدن آبی بسیار درخشانی داشتند. ایرانی ها به نوشته و گفته دهها پژوهشگر غربی بهترین شیوه های استفاده از آب کمیاب در این سرزمین متنوع پیدا کرده بودند. یکی از آنها سدسازی بود. اما دقیقا سدسازی را به دلیل تبخیر شدید آب در سطح گسترده در مقابل نور خورشید متوقف کردند. سدسازی رویکرد اصلی ایرانی ها در گذشته نبود و به صورت پراکنده در جاهایی سدهایی زدند. اما وقتی دیدند تجربه این را می گوید که راهی نیست که پاسخ بدهد و آب هدر می رود، رفتند به سمت روش هایی که آب کمتری را تبخیر کند و بهره وری بیشتری ببرند.
سالانه بیش از 10 میلیارد متر مکعب آب کمیاب این سرزمین پشت مخزن سدها تبخیر می شود
این پژوهشگر آب و توسعه پایدار در ادامه گفت: قنات های گناباد 1700 سال است که به شکل پایدار آب می دهد و آبی هم تبخیر نمی شود. قنات هایی که هنوز در شهرهای یزد، کرمان، تاکستان موجود است که بدبختانه بخش بزرگی از آن را با نامدیریتی آب از بین بردیم. من در کتاب خود این موضوع را توضیح دادم و نوشتم که سالانه بیش از 10 میلیارد متر مکعب آب کمیاب این سرزمین از پشت مخزن سدها تبخیر می شود. این مساله مهم در هیچ یک از بیلان های آبی متولیان آب کشور و وزارتخانه های مربوط دیده نمی شود و به آن اشاره نشده است. این را به پای کشاورزان می گذارند. همین مساله در خوزستان به شدت رخ داده است. در خوزستان بالای سه متر تبخیر از سطح دریاچه پشت سدها وجود دارد. این همه سدهای گسترده که در خوزستان زده شده است دلیل مهم از دست رفتن بخش بزرگی از آب کمیاب کشور است که مردم را با تشنگی روبه رو ساخته است. ولی هیچ کدام از این ها در بیلان های آبی کشور دیده نمی شود و فقط به حساب کشاورزان نوشته می شود.
امنیت خوراک این مملکت را با سدسازی ها نابود کردیم
وی ادامه داد: کشاورزانی که هزاران سال تمدن آبی خیلی درخشانی را به ما آزمودند و منتقل کردند، ما آن را در 70 سال اخیر نابود کردیم. در 10 سال اخیر که فاجعه کردیم. با سدهای بزرگی که بر روی مارون و جراحی و زهره در شادگان زده شد جلوی ورودی آب به تالاب شادگان این تالاب بین المللی را گرفتیم. در سال های سیلابی بخشی از سیلاب ها دز و کارون را زنده کرده بود ولی در حال حاضر شادگان چه وضعیتی دارد؟ احداث سدهای عظیم در حوزه مارون و جراحی و سدهای عظیم در حوزه دز و کارون، شادگان را در حال نابودی قرار داد. همینطور که ورودی اصلی تالاب هورالعظیم را که از کرخه بود و اصلی ترین ورودی آب شیرین به تالاب هورالعظیم بود، با سد کرخه و سد سیمره و سد کشکان و چند سد قول آسای دیگر که در حال ساخت هستند ما نابود کردیم. ده ها هزار جوامع و عشایر بومی و جوامع بومی مولدی که در کنار این تالاب ها هزاره ها زندگی کردند و از نقاط تمدنی برجسته جهان مانند تمدن ایلام به شمار می آید را نابود کردیم. تمام زیستگاه ها، گاومیش ها ، دام ها و پرندگان و آبزیانشان و تمام حصیربافی و بوریابافی و تولید پایدار و همیشگی که داشتند و بخشی از امنیت خوراک این مملکت را این ها تامین می کردند به شدت آسیب زدیم.
وزارت نیرو را حذف کنیم
ظفرنژاد درخصوص ارائه راهکاری برای این وضعیت گفت: راهکار بسیار سخت و دشوار است که نابودی 70ساله را مخصوصا این 10 ساله اخیر را بخواهیم جبران کنیم. اما امکان پذیر است. ما در حقیقت باید بند نخست سیاست های کلی محیط زیست را اجرا کنیم. یعنی بر اساس این بند بسیار مهم و کارآمد باید مدیریت آب، خاک، جنگل و منابع طبیعی و مرتع را یکی کنیم و وزارت خانه نیرو را حذف کنیم. در یک حوزه آبخیز مگر می شود خاک را جدا و آب را جدا مدیریت کرد؟ این در کمال نادانی است که فکر کنیم جنگل از خاک جداست و مرتع از کوه جداست و کوه از آب جداست. پیدایش چنین وزارتخانه ای در دهه 1330 بسیار اشتباه بوده است. ما باید این را برگردانیم و مدیریت آن را با مشارکت مردم یکی کنیم. چون در این بند قید شده است با مشارکت مردم. چون نمی شود در تهران عده ای تصمیم گیری کنند که تالاب هورالعظیم چه شود و مردم هیچ اطلاعی نداشته باشند. بعد همه مصیبت و بدبختی برای مردم جوامع بومی مولدی باشد که امنیت خوراک ما را حفظ می کنند.
با برنامه هایمان تولید و زندگی این مردم نجیب را نابود کردیم / امنیت ملی با تهدید بزرگی رو به رو است اگر ...
وی در آخر گفت: اگر بگویم امنیت خوراک کشور از امنیت مرزها مهمتر نیست اما دست کمی از آن هم ندارد. پس راهکار این است اگر بخواهیم این سرزمین را نجات بدهیم، چون اگر نخواهیم امنیت ملی با تهدید بزرگی روبه رو است، اما اگر بخواهیم نجات بدهیم ناگزیریم بند یک سیاست های کلی محیط زیست را اجرا کنیم و یک جراحی را در دولت انجام دهیم و وزارت خانه های ناسازگار را جراحی کنیم و غده های سرطانی مثل وزارت خانه نیرو و وزارت ساخت و ساز (راه و شهرسازی) که زیست بوم ما را نابود کردند برداریم و برنامه ریزی های دیگری برای آنها انجام دهیم. مردم را مخصوصا جوامع بومی مولد کسانی که تولید می کنند در تصمیم گیری ها وارد کنیم و تصمیم گیری ها به جای یک مرکز در تهران ، به حوزه های آبی منتقل شود. ما بیش از 30 حوزه آبی داریم که همه از نظر آب و خاک و مرتع با هم فرق دارد و همه خصوصیات متفاوتی باهم دارند. با برنامه ریزی بومی محلی و نقطه ای و با مشارکت مردم و جوامع مولد مدیریت کنیم. زیرا جوامع مولد و بومی در سخت ترین، بهترین، گرمترین، سردترین روزهای سال آنجا زندگی میکنند و تولید می کنند. ما در تهران می نشینیم و تولید هم نمی کنیم و با برنامه هایمان همه جا را نابود کرده ایم. و با برنامه هایمان همه تولید و زندگی این مردمان نجیب را نابود کردیم.
ارسال نظر