متوجه حضورم نمی شود و با امیدواری هر چه تمام می خواند. فرصتی پیش می آید و باب گفت وگو با او باز می شود.«فرهاد» در حالی که بغض عجیبی در صدایش است، آه عمیقی می کشد و می گوید: فرزند هفتم یک خانواده 13 نفری هستم، پدر و مادرم بی سواد هستند، مادرم خانه دار است و پدرم که سابقه مصرف مواد مخدر داشت کارگری می کرد تا مخارج خانواده را تامین کند اما هنوز به سن مدرسه نرسیده بودم که پدرم فوت کرد. همین موضوع سبب شد دوره ابتدایی را به اتمام نرسانده به پرسه زدن در کوچه و خیابان بپردازم و مادر که آن قدر درگیر مشکلات نگهداری فرزندان بود وقت نظارت و کنترل من و برادران و خواهرانم را نداشت.

اولین پرتگاه

وی بیان می کند: برای کمک به تامین هزینه های خانواده با تعدادی از بچه های هم سن و سال محل برای کارگری به شهرستان رفتم، در آن جا برخی کارگران برای رفع خستگی حشیش مصرف می کردند، من هم به پیشنهاد آن ها برای اولین بار مصرف مواد مخدر Drugs را امتحان کردم، اگر چه اولین مصرفم، سبب خراب شدن حالم شد اما این امتحان آغازی بود برای نابودی زندگی ام.

او ادامه می دهد: پس از چند سال کار در شهرستان به خانه برگشتم و با یکی از اقوام مادرم ازدواج کردم. در این مدت به صورت مخفیانه و به دور از چشم همسرم مواد مخدر استفاده می کردم. تولد دو فرزند دو قلو اگر چه همسرم را شادمان کرد، اما مخارج تامین مواد مخدر از یک طرف و هزینه نگهداری بچه ها از طرف دیگر از من مردی بد خلق و عصبانی ساخته بود و روز به روز هم اخلاق و وضعیت اقتصادی ام بدتر می شد.

به همین دلیل همسرم که از مصرف مواد مخدر من بو برده بود و دیگر نمی توانست اخلاقم را تحمل کند خانه را ترک کرد و بچه ها را به مادرم سپرد.وی می افزاید: در یک روز تابستانی که به خانه آمدم مادرم را کلافه از بی تابی فرزندانم و گرمای اتاق دیدم، برای تهیه پول خرید یک دستگاه کولر آبی به دوستان و آشنایان رو زدم، اما کسی به من روی خوش نشان نداد، به همین دلیل پیشنهادی را که یکی از دوستانم داد پذیرفتم تا در قبال انتقال خودرویی به شهرستان که در آن مواد مخدر جاساز شده بود 500 هزار تومان دریافت کنم اما در اولین ایست بازرسی دستگیر و روانه زندان Prison شدم و تا پنج ماه در حبس بودم.

لغزش بزرگ تر

وی می گوید: حضور در زندان و سختی های آن سبب شد مصرف مواد مخدر را کنار بگذارم و پس از آزادی Freedom هم تا مدتی سراغ آن نروم از همین رو مادرم که نگهداری فرزندان برایش سخت بود دختر یکی از اقوام را برایم خواستگاری کرد و با همسر جدیدم زندگی را آغاز کردم اما به دلیل ارتباط کاری با دوستان قدیمی، دوباره اعتیاد دامن گیرم شد ولی به خاطر حفظ ظاهر خود و مخفی نگه داشتن موضوع از همسرم، بیشتر قرص مصرف می کردم.

وی بیان می کند: با تولد فرزند سوم و هزینه های بالای نگهداری نوزاد دوباره وسوسه شدم تا در قبال دریافت یک میلیون و 500 هزار تومان، خودروی حامل مواد مخدر جاساز شده را به شهرستان ببرم. این بار برای رد گم کنی وانمود کردم خودرویی را از دوستانم به امانت گرفتم تا همسرم را به مسافرت ببرم و به این بهانه همسرم را نیز با خود بردم، اما به دلیل مصرف مواد مخدر و قرص در میان راه کنترل خودرو از اختیارم خارج و واژگون شد. خودم و همسرم مجروح و راهی بیمارستان شدیم و خودرو هم به پارکینگ نیروی انتظامی منتقل شد، صاحب خودرو از ترس لو رفتن مواد جاساز شده برای خارج کردن خودرو از پارکینگ اقدامی نکرد و من را برای پول مواد و خودرو در تنگنا قرار داد.

وی ادامه می دهد: برای جبران خسارت های قبل برای بار سوم تصمیم گرفتم خودرویی را که در آن مواد مخدر جاسازی شده بود به شهرستان منتقل کنم، اما این بار هم در ایست بازرسی مشکوک شدند و مواد مخدر را از داخل خودرو کشف کردند و روانه زندان شدم.

معجزه قرآن

فرهاد می گوید: اعتیادم سختی تحمل زندان را برایم دو چندان کرد، اما در حالی که با تجویز پزشک Doctor زندان از طریق دارو در حال ترک اعتیاد بودم در این بازه به مرور گذشته ام پرداختم و مصرف مواد مخدر را دلیل همه بدبختی های خود دیدم و به فکر چاره ای اساسی افتادم، در همین افکار بودم که برگزاری کلاس های قرآن و روحیه زندانیانی که در این کلاس ها شرکت می کردند توجه ام را جلب کرد.وی ادامه می دهد: زیاد شنیده بودم که قرآن معجزه می کند در یک آن با خودم گفتم من که چندین بار خواستم مواد مخدر را کنار بگذارم اما نتوانستم حال به قرآن پناه بردم تا در سایه آن بتوانم بدون استفاده از دارو موادمخدر را ترک کنم و چنین شد که با قرآن همنشین شدم.وی بیان می کند: با این که سواد چندانی نداشتم در کلاس های آموزش قرآن شرکت کردم، سرعت یادگیری ام بهترین مشوق برای ادامه راهم بود هر چند که از ترک اعتیاد از لحاظ جسمانی به شدت سختی

می کشیدم اما روحم را به قرآن سپرده بودم. علاوه بر کلاس های روخوانی به حفظ سوره های کوچک قرآن پرداختم چنان که در مدت 10 ماه موفق به حفظ چهار جزء از کلام وحی شدم.

اعدام؛ پایان راه

وی تصریح می کند: اما این بار داستان زندگی ام متفاوت شد نوع موادمخدرکشف شده از من و سابقه دار بودنم سبب صدور حکم اعدام execution شد، برای این که مادر پیرم، همسر و فرزندانم را غمگین نکنم آن ها را از این موضوع مطلع نکردم اما صدور حکم اعدام اراده و تصمیمم را در توسل به قرآن افزایش داد، زیرا سبب شد بیشتر به گذشته و آخرت خودم فکر کنم.وی بیان می کند: ارتباطم را با واحد فرهنگی زندان بیشتر از گذشته کردم، محفوظات قرآنی ام را به 10 جزء رساندم و در مسابقات مختلف قرآنی زندانیان شرکت می کردم و چندین مقام اولی به دست آوردم، دوره های آموزش مربی گری قرآنی را گذراندم و به دیگر زندانیان نیز قرآن آموزش می دهم. همین ممارست در حفظ، آموزش و تلاوت قرآن و حسن اخلاق و رفتارم سبب شد مسئولان زندان با ارسال گزارش هایی از وضعیتم کمک کنند تا حکم اعدامم بشکند و با تخفیف مجازات رو به رو شوم.

فرهاد گذشته نیستم

او می گوید: این اتفاق خوب سبب شد علاوه بر آموزش های قرآنی در کلاس های فنی و حرفه ای شرکت کنم و پیرایشگری مردانه را فرا گیرم و با اصلاح سر و صورت هم بندی ها و دیگر زندانیان مخارج خانواده ام را تامین کنم، عضو کتاب خانه و از اعضای فعال کتابخوان کتابخانه زندان شدم. چون در خانواده بی سوادی بزرگ شدم آگاهی لازم برای زندگی کردن را نداشتم، در مسیر اشتباهی که دوستانم می رفتند حرکت کردم. در زندان در کلاس های آموزش مهارت های اساسی زندگی شرکت کردم و کتاب های زیادی در این زمینه مطالعه کردم تا بدانم با اطرافیان و خانواده ام چگونه برخورد کنم و چه نوع ارتباطی داشته باشم، چگونه فرزندانم را تربیت کنم که در مسیر درست زندگی قدم بردارند.وی اظهار می کند: وقتی خانواده ام در ملاقات ها تغییر روحیه مرا دیدند باور نمی کردند. حتی بعضی از اقوام با هماهنگی مسئولان زندان در محل مسابقات قرآنی حضور یافتند و تلاوت های مرا مشاهده کردند. این موضوع سبب شد همسر اولم مجدد به خانه برگردد و به نگهداری فرزندانش بپردازد و اقوام هم که متوجه شدند فرهاد گذشته نیستم به خانواده ام کمک می کنند تا مشکل اقتصادی نداشته باشند.از فرهاد درباره آرزوهایش می پرسم، می گوید: قبل دستگیری آن قدر گرفتار بودم که همه آرزویم رسیدنم به مواد مخدر و به دست آوردن موقعیتی برای مصرف بود و توجهی به خانواده و فرزندانم نداشتم اما وقتی زندانی Prisoner شدم آرزویم این بود که پاک شوم که خوشبختانه به آرزویم رسیدم، می خواهم مهارت های اساسی زندگی را که در زندان آموختم به افرادی که مانند خودم در غفلت و ناآگاهی به سر می برند آموزش دهم و به این طریق تاثیر منفی که در گذشته بر جامعه داشتم را جبران کنم.او در پاسخ به این که اگر به گذشته برگردد چه مسیری را انتخاب می کند می گوید: اشتباه های من به دلیل ناآگاهی بود، اگر می توانستم به کسانی که به من مواد مخدر تعارف کردند «نه» بگویم اگر می دانستم مجازات حمل مواد مخدر چیست هرگز در این راه قدم بر نمی داشتم اما مهم تر این است که اگر خانواده ام سواد داشتند به تحصیل من اهمیت می دادند و اگر پدرم موادمخدر مصرف نمی کرد مدت بیشتری سایه اش بالای سرم بود و زندگی من رنگ دیگری به خود می گرفت.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

دست درازی مرد بی حیا در هواپیما به یک دختر در کنار همسرش+عکس

تصاویر گردن زدن یک زن با شمشیر در عربستان غوغا به پا کرد +عکس

وقتی فهمیدم زنم از من حامله نشده است دنیا روی سرم خراب شد !

در پارتی شوم حامله شدم !

تجاوز به زن شوهردار درحمام/ متجاوز دربرابر چشم مرد به زنش تجاوز می کرد+عکس

سوراخ شدن عجیب صورت پسر تهرانی به دست خود ! + تصاویر

گفتگو با سعید براتی بعد از آزادی از اسارت تروریست ها / 15 ماه در یک دخمه بودم + عکس

خودکشی مادر نازنین زهرا در بی اعتنایی پلیس مرند به فیلم شکنجه دیدن کودکش ! + عکس

مرد تهرانی در خانه زن ماساژور مُرد!

شوهرم یک زن را با 100 هزار تومان عقد موقت کرده است ! + جزییات

می ترسم شوهرم متوجه ارتباط شومم با همکلاسی ام شود ! / نمی توانم از او دل بکنم !

تجاوز به زن بیمار هنگام بیهوشی روی تخت بیمارستان

حامله شدن همزمان 16 پرستار یک بیمارستان ! + عکس

وبگردی