تنفر از زنان از من یک زورگیر خشن ساخت / با کتک زدن زنان و سرقت طلاهایشان از زنم انتقام می گرفتم!

به گزارش رکنا، اواخر خرداد‌ امسال بود که پرونده سرقت‌های سریالی این مرد روی میز بازپرس شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت تهران قرار گرفت.

بررسی‌ها نشان می‌داد که متهم سوار بر یک دستگاه موتورسیکلت به زنان و دختران در کوچه‌های خلوت هجوم برده و پس از ضرب و شتم آنها، ‌گردنبندشان را قاپیده و فرار می‌‌کرد.

سرقت‌های مرد موتورسوار به قدری خشن بود که برخی از طعمه‌های او راهی بیمارستان شده و حتی یکی از آنها تا یک قدمی مرگ پیش رفته بود.

این مرد برای ترساندن طعمه‌هایش آنها را زیر مشت و لگد می‌گرفت و حتی باعث شکستگی دست یا پای برخی از آنها شده بود.

در یکی از سرقت‌ها چنان مالباخته را کتک زده بود که وی روی زمین افتاده و بر اثر اصابت سرش با زمین از هوش رفته و یک‌ماه در کما بود.

سرنخ مهم

تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی تهران برای دستگیری این مرد در حالی ادامه داشت که شواهد نشان می‌داد متهم در جاهایی مرتکب سرقت می‌شد که دوربین مداربسته وجود نداشت. ‌

این یعنی وی احتمالا فردی سابقه‌دار بود که برای سرقت‌هایش برنامه کاملی داشت و تلاش می‌‌کرد هیچ سرنخی از خودش به‌جا نگذارد. اگرچه دزد سریالی در همه سرقت‌هایش کاملا حرفه‌ای عمل می‌کرد، اما در آخرین سرقت متوجه دوربین مخفی‌ای که در قسمت ورودی مغازه‌ای در نزدیکی محل سرقت نصب شده بود، نشده بود.

همین مسئله باعث ثبت تصویر سارق در دوربین مداربسته شد و مأموران با بررسی‌های بیشتر متوجه شدند که وی مجرمی سابقه‌دار است. دزد سریالی پیش از این نیز به جرم سرقت دستگیر شده و به زندان رفته بود و عجیب اینکه او در سرقت‌های قبلی خود نیز فقط از زنان سرقت می‌کرد و هرگز به سراغ مردان نرفته بود. مأموران متوجه شدند که وی اواخر خرداد امسال از زندان آزاد شده است و این یعنی به محض آزادی سرقت‌‌هایش را از سر گرفته است.

با این سرنخ، ‌پاتوق‌های احتمالی وی زیرنظر گرفته  و چند روز قبل در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد. سارق دستگیر شده در بازجویی‌ها به گردنبندقاپی‌های سریالی اعتراف و انگیزه‌اش را نفرت از زنان عنوان کرد.

وی پس از اعتراف به سرقت‌های خشن از زنان و دختران به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی تهران قرار گرفت و تحقیقات از او ادامه دارد.

سرقت؛ ‌3 ساعت پس از آزادی

مجرم سابقه‌دار، ‌ارسلان نام دارد. او می‌گوید که مهندس کامپیوتر است و مشکل مالی ندارد و تنها دلیلی که باعث شده دست به سرقت خشن از زنان و دختران بزند، انتقام گرفتن از آنهاست. گفت‌وگو با او را بخوانید.

چرا از زنان متنفری؟

چون همسرم خیلی به من بد کرد. در زندگی شکست بدی خوردم و از آن پس دیگر ارسلان سابق نشدم. حس می‌کردم فقط با انتقام حالم خوب می‌شود.

چه اتفاقی در زندگی‌ات رقم خورد؟

من مهندس کامپیوترم و فوق‌لیسانس دارم. در یک شرکت کار می‌کنم و درآمدم بالاست. در یکی از پروژه‌های کاری با دختری به نام نسیم آشنا شدم. مدتی بعد هم یک دل نه صد دل عاشقش شدم و به او پیشنهاد ازدواج دادم. پای سفره عقد نشستیم و زندگی‌مان شروع شد. هیچ مشکلی میان ما وجود نداشت. من مدام کار می‌کردم تا بهترین زندگی را برای همسرم بسازم، اما او درست در سومین سال زندگی‌مان مرا رها کرد و رفت. دلش می‌خواست مهاجرت کند و از من خواست تا برای ادامه زندگی به اروپا برویم اما من راضی نبودم، چون شرایط کاری‌ام خوب بود. نسیم وقتی دید من تمایلی به رفتن از ایران ندارم، نقشه‌هایش را بدون اینکه مرا در جریان قرار بدهد، کشید. یک شبه غیبش زد و ناپدید شد. من ابتدا فکر می‌کردم او را کشته‌اند. چون سابقه نداشت بی‌خبر از من جایی برود، حتی خانواده‌اش هم از او بی‌اطلاع بودند. برای همین نزد پلیس رفتم تا اینکه پس از استعلام مشخص شد که نسیم از کشور خارج شده است. او به فرانسه رفت و چون حق طلاق داشت، وکیل گرفت تا غیابی از من طلاق بگیرد.

این همه خشونتی که در سرقت‌ها داشتی به‌خاطر همین کینه است؟

من ضربه سختی خوردم. بعد از این اتفاق افسرده و بعد هم به گل و شیشه معتاد شدم. زندگی‌ام نابود شد و صدایی در ذهنم می‌گفت که باید انتقام بگیرم.

چرا سرقت را انتخاب کردی؟

درونم پر از خشم و نفرت بود. یک شب دوستم پیشنهاد داد تا طلا و جواهرات زنان را سرقت کنم. من هم احساس کردم با این کار می‌توانم از زنان انتقام بگیرم. راستی همسرم تمام طلا و جواهراتی را که برایش خریده بودم، ‌حتی سکه‌هایی که شب عروسی به ما هدیه داده بودند هم سرقت کرد و با خودش برد.

پرونده‌ات نشان می‌دهد سابقه داری، چرا درس عبرت نگرفتی؟

چون احساس می‌کردم درونم هنوز آشفته است. دچار فروپاشی شده بودم. به همین دلیل وقتی اواخر خرداد امسال درهای زندان گشوده شد و من آزاد شدم درحالی‌که بی‌هدف در خیابان‌ها پرسه می‌زدم با دیدن زنی که طلای گران‌قیمت داشت به سمتش رفتم و از او سرقت کردم. فکر می‌کنم 3ساعت از آزادی‌ام گذشته بود.

اما خشونت تو در سرقت‌ها عواقب بدی داشت، ‌ممکن بود طعمه‌هایت به قتل برسند؟

دست خودم نبود. گل و شیشه می‌کشیدم و حال مساعدی نداشتم.

با طلاهای سرقتی چه می‌کردی؟

من نیاز مالی نداشتم. شاید 2 یا 3 گردنبند را فروختم. مابقی در خانه‌ام کشف شد.

ظاهرا خیلی هم حرفه‌ای عمل می‌کردی؟

چون باهوشم. قبل از سرقت، همه جوانب را می‌سنجیدم. جایی می‌رفتم که دوربین نباشد و اگر بود هم چهره‌ام مشخص نشود. من به قدری محتاطانه این کار را انجام می‌دادم که به هیچ عنوان شناسایی نشوم. مدام فضای مجازی را رصد می‌کردم که نکند فیلمی از من منتشر شده باشد. حتی یک مدت فیلمی از گردنبندقاپی منتشر شد که سارق شبیه من بود و برای اینکه گیر نیفتم مدتی دور سرقت را خط کشیدم. در هر سرقت هم چهره‌ام را گریم می‌کردم، اما در آخرین سرقت فراموش کردم گریم کنم و همین فراموشی کار دستم داد و گیر افتادم.