خانم خانهدار هستم. همسر دوم شوهرم هستم و زندگی معمولی دارم. افسردگی از زمان نوجوانی دارم. گوشهگیر هستم در ضمن شوهرم خیلی من را دوست دارد. سه فرزند دختر دارم اما حرف دلم را نمیتوانم به کسی بگویم اینکه در نوجوانی به من آسیبی رسید.
یکی از تلخترین اتفاقاتی که ممکن است یک فرد در زندگی خود تجربه کند، مورد تجاوز و سوء استفاده جنسی قرار گرفتن است. متاسفانه این اتفاق تلخ چه در کودکی و چه در بزرگسالی میتواند پیامد های منفی و مخرب زیادی به دنبال داشته باشد. بیان این مسأله برای شخص آزاردیده بسیار سخت است. خصوصا این که این موضوع نه تنها در جامعه ما بلکه در سراسر دنیا یک تابو است. فرد آسیب دیده از ترس این که نکند کسی او را قضاوت کند، تمایلی به برملاشدن و آشکار کردن این راز را ندارد و مجبور است این بار سنگین را به تنهایی به دوش بکشد. روانشناسان عقیده دارند که آزار جنسی یا سوء استفاده جنسی ر دوران کودکی یکی از دردناک ترین ضربه ها و تروماهای روانی است که یک فرد می تواند در زندگی تجربه کند به ویژه اگر این امر توسط نزدیکان فرد انجام بگیرد. لذا برای فرد آسیب دیده علاوه بر خجالت زدگی از آزار دهندگی بیشتری نیز برخوردار خواهد بود. مسلماً اتفاقی که برای این پرسشگر عزیز افتاده است دشوارتر از آن است که بتوان با چند توصیه ساده آن را حل و فصل کرد. شایع ترین عوارضی که ممکن است بعد از این ماجرا افراد تجربه کنند علاوه بر اضطراب، ترس، افسردگی، خشم، عصبانیت، بدبینی، بیاعتمادی، عدم رضایت و لذت جنسی خواهد بود که گاهی این نوع حوادث می تواند منجر به سرد مزاجی یا حتی بیزاری جنسی در فرد شود. طبیعی است که قربانیان این گونه حوادث دچار نوعی اختلال به نام PTSD یا اختلال استرس پس از ضربه می شوند که برای رها شدن از آسیب و عوارض آن نیازمند کمک حرفه ای هستند لذا توصیه می شود مددجوی گرامی در این رابطه از یک متخصص روانشناس بالینی کمک بگیرند.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر