من الان 9 ماه است که مادر عزیزم را از دست داده ام ولی هنوز نمی توانم باور کنم . دچار افسردگی شدم حوصله صحبت کردن با هیچکس را ندارم همیشه به یاد او هستم و گریه می کنم از دنیا بیزار شدم فقط منتظر این هستم که خودم هم بمیرم...
سوگواری به دنبال فقدان عزیزان یکی از مسایل بسیار ناراحت کننده ای است که برای بسیاری از افراد رخ می دهد. به ویژه غم از دست دادن مادر موضوعی است که فرد را تا حد زیادی افسرده و ناراحت می کند. اندوهگین بودن، مرحله سختی از زندگی هر فرد است به ویژه این که، این غم بر اثر از دست دادن یک عزیز باشد و گاهی این واقعه آن چنان تکان دهنده است که فرد را درگیر افسردگی می کند. افسردگی سوگ، به عنوان یک فرایند نرمال، می تواند از چند روز تا چند ماه ادامه پیدا کند. فرد سوگوار اغلب احساس خستگی و بی حالی و بی حوصلگی می کند علایق او نسبت به چیزهایی که در قبل برایش لذت بخش بوده ، کاهش پیدا می کند و میل به انزوا و گوشه گیری دارد. صبر و تحملش کم می شود، گاهی عصبی و پرخاشگر می شود و گاه دچار بهت و حیرت و احساس گناه می شود. موضوع مرگ اگرچه واقعیت است اما پذیرش آن برای بازماندگان می تواند دردناک باشد اما پذیرش مرگ به عنوان یک واقعیت می تواند احساس بهتری به ما بدهد. این که مرگ ، مرحله ای از تحول و تکامل بشر است. گریه کردن و برون ریزی عاطفی در هفته ها و ماه های اول بسیار مفید و موثر است. یکی از راه های موثر در این زمینه تقسیم غم با دیگران است. سعی کنید بار غم را به تنهایی به دوش نکشید و غم را در درونتان زندانی نکنید. غم را بیان کنید و اجازه دهید دیگران نیز با شما همدردی کنند. گفتگو و بیان احساسات از شدت غم می کاهد. افسردگی سوگ، نباید بیش از چند ماه طول بکشد یا به همان شدت روزهای اول باشد. در صورت ادامه این وضع لازم است از یک روانشناس بالینی یا روانپزشک کمک بگیرید.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر