دختری 14 ساله هستم و به خاطر نشان ندادن احساساتم به اطرافیانم برخی شبها گریه میکنم. روابطم با دوستانم کمتر شده است. لطفا راهنماییام کنید.
به نظر میرسد با توجه به اینکه در سنین نوجوانی قرار دارید، در بحرانیترین شرایط بسر میبرید، زیرا در این دوران علاوه بر کسب هویت و استقلال درگیر مسائل دیگری نیز هستید. چنانچه از سوی دوستان و اطرافیان مورد بیمهری یا کمتوجهی قرار بگیرید، از نظر رشدی نیز دچار اختلال خواهید شد.
از سوی دیگر در برقراری ارتباط با بزرگسالان و اطرافیان احتمالا ناهمگونی شناختی را تجربه میکنید.
بهتر است برای کاهش چنین مشکلاتی در ارتباط با دیگران از کانالهای ارتباطی متفاوتی استفاده کنید، اما اطرافیان بدون اینکه متوجه باشند بر اساس پیشفرضهای قبلی، مسیرهای ارتباطی دوران کودکی را مورد امتحان قرار میدهند.
این مساله خود نیز باعث ناهماهنگی شناختی طرفین میشود و احساس نداشتن درک متقابل نتیجه آن است، بنابراین رفتهرفته نشانههای انزوای اجتماعی رخ میدهد و مشکلات خانوادگی، ناهماهنگی عواطف و در نتیجه انواع اختلالات افسردگی را برای فرد به همراه دارد.
پیشنهاد میشود اطرافیان را از نظر خودشان مورد بررسی قرار دهید و سطح توقعات و انتظارات طرفین را در روابط دوستانه و خانوادگی اصلاح کنید.
وقت بیشتری برای روابط هر چند تنشزای خانوادگی بگذارید و با صبر و حوصله دیدگاه خود را در زمینههای مختلف با آنها به اشتراک بگذارید.
روابط اجتماعیتان را تقویت کنید و تکنیکهای جدید مبارزه با افسردهخویی را فرابگیرید، اما مهمترین پیشنهاد برای شما شناخت توانمندیها، استعدادها و ریشهیابی عمیق مشکلات جاری است.
دوره نوجوانی سختترین دوره زندگی هر فردی به شمار میرود. حساسیتهای این دوره به اندازهای زیاد است که گاه باعث اختلالات رفتاری میشود. شناخت حساسیتهای این دوران از سوی والدین به نوجوان کمک میکند تا بهتر با این دوره کنار آید.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر