خانمي 35 ساله هستم و بيش از 10 سال است که ازدواج کرده ام، اما در اين سالها مدام فکر ميکنم همسرم مرا دوست ندارد و در زندگي فقط تحملم ميکند. او همه جور رفاهي براي من و فرزندانم مهيا ميکند، اما هنگام درگيري و دعوا مدام ميگويد از من متنفر است و نميخواهد با من زندگي کند. از اين شرايط خسته شده ام و ديگر نميخواهم شرايط را ادامه دهم. لطفا مرا راهنمايي کنيد.
در زندگي همه زوجها درگيري و اختلاف وجود دارد، اما مهم در اين ميان مديريت دعواست. از قديم بزرگترهاي ما هميشه مثالي ميزدند که هنگام دعوا نان و حلوا خير نميکنند. قطعا در ميان مشاجرات و دعواهايي که بين زوجها رد و بدل ميشود، حرفهاي نامناسبي گفته ميشود که در اکثر آنها گوينده پس از دعوا از گفتن آنها پشيمان نيز ميشود، اما مساله اينجاست که نبايد صحبتهايي که هنگام عصبانيت دعوا گفته ميشود ملاک کل زندگي باشد. شما در صحبتهاي خود عنوان کرديد که همسرتان همه خواسته هاي شما را برآورده ميکند و رفاه خانواده را تا حد توان تامين ميکند. مطمئن باشيد اگر مردي همسر و خانواده اش را دوست نداشته باشد چنين کاري نميکند و سعي ميکند با بهانه هاي مختلف از اين کار سر باز بزند. پس به حرفهاي شوهرتان هنگام دعوا اکتفا نکنيد، حتي ميتوانيد راه ديگري براي خود انتخاب کنيد و وقتي او هنگام دعوا به شما گفت از شما متنفر است و شما را دوست ندارد، شما بگوييد در عوض شما دوستش داريد و عاشق او هستيد. يک بار اين کار را امتحان کنيد و مطمئن باشيد حتما اثر اين کار را خواهيد ديد. در ضمن بسياري از مردها خصوصيت اخلاقي خاصي دارند و اين هم آن است که گاهي احساسات و دوست داشتن خود را به زبان نميآورند و تنها بايد از عملکرد آنها به اين مساله پي برد.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر