جواني 27 ساله هستم. يك سال است كه ازدواج كردهام. مادرزنم خيلي در زندگي ما دخالت ميكند. همسرم به دليل اينكه 9 سال از من كوچكتر است، زود تحت تاثير حرفهاي مادرش قرار ميگيرد و دهنبين است. اين مساله باعث اختلاف در زندگي ما شده است. من و همسرم همديگر را خيلي دوست داريم. ميترسم حرفهاي اطرافيان او را منصرف كند. نمیدانم چرا تا اين اندازه همسرم از اطرافيانش تاثير ميپذيرد. لطفا راهنماییام کنید.
دختری ۲۰ ساله هستم. یک سال است با پسرى آشنا شدهام که ۲ سال از من بزرگتر است. واقعا وابستگی شدیدى به او پیدا کردهام. با اینکه به من خیلى خیانت کرد، اما باز هم او را بخشیدم. خانوادهام در جريان هستند. دوست ندارم از او جدا شوم. لطفا راهنماييام كنيد.
جواني 29 ساله، مهندس برق هستم و با درآمدي متوسط، اما همسرم به من اهميتي نميدهد. البته من هم بلد نيستم با او ارتباط مناسب برقرار كنم. نميدانم اين مشكل را چگونه برطرف كنم. لطفا راهنماییام کنید.
پسرم 15 ساله است و از بچگي مشكل ترس داشته است. هنوز هم وقتي از خواب بيدار ميشود، مثل بچهها ميترسد و التماس ميكند. ميخواستم بدانم بيماري وحشت شبانه تا چند سالگي ممكن است طول بكشد. نگران هستم اين مشكل تا چه زماني ممكن است با او همراه باشد. لطفا راهنماییام کنید.
دو سال قبل با كلي آرزو و اميد با يكي از اقوام ازدواج كردم و چند روز بعد از مراسم عقد به من گفت كه هيچ علاقهاي به ازدواج با من نداشته است و حتي از خانوادهام نيز خوشش نميآيد، اما حرفهايش را ناديده گرفتم و مجلس عروسي را زود برگزار كردم. الان يك سال و نيم است که از زندگيمان ميگذرد و ميگويد بدون من نميتواند زندگي كند، اما نميدانم چرا حركات همسرم نشان ميدهد او به ظاهر مرا دوست دارد. لطفا راهنماییام کنید.