دختری ۲۰ ساله هستم. یک سال است با پسرى آشنا شدهام که ۲ سال از من بزرگتر است. واقعا وابستگی شدیدى به او پیدا کردهام. با اینکه به من خیلى خیانت کرد، اما باز هم او را بخشیدم. خانوادهام در جريان هستند. دوست ندارم از او جدا شوم. لطفا راهنماييام كنيد.
در درجه اول وابستگي را بايد از چند بعد بررسي كرد. نخستين بعد شخصيت افراد است و معمولا وابستگيهاي خيلي شديد يك ويژگي شخصيتي به شمار ميرود. به اين معنا كه برخي افراد از همان ابتداي زندگي خود به دلايل تربيتي يك شخصيت وابسته پيدا ميكنند. البته به واسطه والدين است كه دچار اين وابستگي ميشوند. برخي گروههاي ديگر هستند كه به اشيا بويژه از دوران كودكي نسبت به اسباببازيهاي خود وابستگي نشان ميدهند. اغلب اين افراد توسط والديني تربيت شدهاند كه پدر و مادر به آنها اجازه استقلال و عملكرد فردي ندادهاند. به تدريج كودكان احساس ميكنند توانايي انجام خيلي از كارها را ندارند و وابستگي به والدين و كمك و حمايت همه جانبه آنها ميتوانند كار خود را انجام دهند، ريشه در مسائل والدين دارند. كودك هرچه بزرگتر شود، ترس از استقلال عمل دارد و متكي به ديگران عمل ميكند، بنابراين از اينكه مستقل عمل كند، ترس دارد تا زماني كه تحت حمايت والدين است، از آنها كمك ميگيرد و شخصيت او وابسته شكل ميگيرد. به تدريج كه فرد وارد جامعه ميشود جاي نگراني دارد و اين وابستگيها ادامه پيدا ميكند، چون فرد هنوز تحت حمايت خانواده است و براي جايگزين كردن فرد ديگر به او تكيه ميكند. در حالي كه بخشي از زندگي سالم و دلبسته هر فردي يعني وابسته بودن در حد طبيعي و نرمال. وقتي كه فرد با اختلال درعملكرد روبهرو ميشود، به ارتباطات او لطمه وارد شده و احساس خلأ حمايت عاطفي ميكند، از اين رو به سمت فرد ديگري كشيده ميشود. اين نوع وابستگيها عقلاني نيست و به خاطر پر كردن خلأهاي عاطفي است، بنابراين فرد مورد سوءاستفاده قرار ميگيرد و هنگام قطع ارتباطات دچار آشفتگي شديد ميشود، زيرا اين ارتباطات بهنجار و سالم نيست و فرد علاوه بر اينكه به خود آسيب ميزند، به ديگران نيز آسيب وارد ميكند.
حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:
ارسال نظر