شوهرم رفته یکطرفه دادگاه من را طلاق بدهد. قبل از من دو زن دیگر هم داشته است که هر دو را طلاق داده است. من از بچه بیمار او هم مراقبت میکنم اما هر بار من را تهدید میکند که از من میخواهد جدا شود و من را طلاق بدهد. نمیدانم با این وضعیت چکار کنم.
30 روز است که مادر شوهرم فوت کرده و از روزی که رفته انگار تمام خوشیهای زندگیام را با خودش برده است. شوهرم که انگار اصلا برایش وجود ندارم. وقتی بیمارستان بستری شدم اصلا نیامد و تلفن هم نزد. خدا بیامرز مادرشوهرم اگر میفهمید سردرد دارم چند بار به من زنگ میزد اما شوهرم فکر میکند من فیلم بازی میکنم. نمیدانم با این وضعیت چکار کنم.
من 20 سالهام و نامزدم را خيلي دوست دارم، اما او خيلي مرد شکاکي است و فکر ميکند همه اطرافيانش نسبت به او توطئه ميکنند. اين طرز تفکرش مرا نگران کرده است. لطفا راهنماييام کنيد.
زني 34 ساله هستم و داراي تحصيلات عالي و شغل اجتماعي هستم. مدت چهل روز است که داييم فوت شده و دچار مشکل شدهام. نميتوانم به زندگي عادي برگردم کمکم کنيد.
من ۳۰ سالمه و یک ساله با آقایی ۳۴ ساله که ازدواج دومشون هست و یک پسر ۸ ساله دارند ازدواج کردم که البته پیش مادرشان هستند. از زندگی راضیم و تصمیم گرفتیم بچه دار نشویم و به خاطر همین موضوع همسرم تمامی اموالش را به نام من زد. الان سوالم از شما این است تصمیمی که ما گرفتیم بچه دار نشویم درست است؟ این تصمیم از دوره آشنایی ما بوده است.