عجیب‌ ترین رفتارهایی که افراد مشهور داشتند + عکس

به گزارش رکنا ، ممکن است همه آدم‌ها در اولین نگاه شبیه یکدیگر به نظر برسند، اما همین که وارد زندگی‌شان شوید یا کمی بیشتر روی جزئیات رفتارهایشان دقت کنید، متوجه اتفاقاتی عجیب‌و‌غریب خواهید شد. اتفاقاتی که شاید در نگاه عموم غیرعادی به نظر بیاید، اما بخشی ناگسستنی و معمول از زندگی بعضی از افراد شده است.

شاید پیش خودتان بگویید رفتار‌های نامعقول و نامعمول خاصِ هالو هپروتی‌هاست که این‌جا باید متذکر شوم «خودتان را گول نزنید.» بسیاری از آدم حسابی‌هایی که می‌شناسیم و موفق بودن‌شان برای همه اثبات شده است، رفتار‌های عجیب داشته‌اند. آدم‌هایی که شاید به شغل و شهرت و شمایل شان چنین وصله‌هایی نچسبیدنی به نظر بیاید، اما تاریخ، حقیقت آن‌ها را در دل خود حفظ کرده است تا یک روز دست‌شان را برای آیندگان رو کند.

مثلا بتهوون هنگام کار روی تصنیف‌های جدید، دور اتاقش راه می‌رفته و گاهی تشتی پر از آب را روی سر خودش خالی می‌کرده تا خلاقیت اش بیشتر شکوفا شود. جالب است بدانید «ویکتور هوگو» عادت به ایستاده‌نویسی داشته و بیشتر اوقات، همان‌طور که ایستاده بوده به نوشتن مشغول می‌شده. در پرونده امروز برایتان از آدم‌های محبوب و پر آوازه‌ای حرف خواهیم زد که یک یا چند اخلاق و عادتِ نادر و شگفت داشته‌اند. همراه ما باشید.

افرادی که برای نوشتن نمی‌نشستند

ویرجینیا وولف

معمول است که آدم‌ها هنگام نگارش پشت میز بنشینند و درونیات انباشته شده در ذهن‌شان را روی کاغذ بیاورند، اما در میان نویسندگان بزرگ، کسانی را داریم که هنگام نوشتن از این قاعده پیروی نمی‌کرده‌اند.

«ویرجینیا وولف» یکی از برترین نویسنده‌های قرن بیستم که «خانم دالووی» را به رشته تحریر درآورده است، عادت داشت موقع نوشتن پشت میزی بلند با سطحی شیب‌دار بنویسد. او پس از کمی نوشتن چند قدمی از نوشته‌ها فاصله می‌گرفت و از فاصله‌ای دورتر به دست نوشته‌ها نگاه می‌کرد و مجدد به نوشتن می‌پرداخت.

«نیچه» هم ایستاده می‌نوشت و معتقد بود ایستاده نویسی راه دستیابی به معناست.

«آلبرت اینشتین»، «گوته» و «الکساندر دوما» هم نمی‌توانستند در حالت نشسته بنویسند. «الکساندر دوما» نمایش نامه نویس معروف فرانسوی که به او لقب «سلطان پاریس» را داده بودند، در عجیب‌ترین حالت ممکن دست به قلم می‌برد. او رمان‌های بی‌نظیر خود را در حالی می‌نوشت که داخل وان پر از آب حمام نشسته بود.

«مارک تواین» و «دکارت» هم به هیچ عنوان نشسته نمی‌نوشتند، مگر این که در حالت دراز کشیده و کاملا راحت باشند.

ویکتور هوگو

«ویکتور هوگو» نویسنده آثار معروف «بینوایان»، «گوژپشت نتردام» و «مردی که می‌خندد» هم عادت به ایستاده‌نویسی داشت. او پشت میز بلندی که برای خود تهیه کرده بود می‌ایستاد و شروع به نوشتن می‌کرد. هوگو هر چند دقیقه یک بار برای رفع خستگی و یافتن ایده‌ای جدید در ادامه دادن داستان، اندکی در اتاق راه می‌رفت و با خود به حرف زدن می‌پرداخت.

هنرمندانِ همیشه بیدار

لئوناردو داوینچی

«لئوناردو داوینچی» مردی که در تمام امور هنرمندانه دستی بر آتش داشت، بسیار کم می‌خوابید. داوینچی، مرد دوره رنسانس در طول شبانه‌روز تنها با چند چرت کوتاه که سرجمع به پنج ساعت هم نمی‌رسید، نیاز خواب خود را رفع می‌کرد.

«نیکولا تسلا»، مخترع رادیوی بی‌سیم و ژنراتور‌های AC که کلید آغاز عصر الکترونیک به حساب می‌آید بسیار کم می‌خوابید و از بدن خود به عنوان ابزاری رسانا در نمایش دستاوردهایش استفاده می‌کرد.

«انوره دو بالزاک»، رمان نویس مشهوری که او را با عناوین تاثیرگذار «زن بی‌گناه» و «بابا گوریو» می‌شناسیم به نوشیدن قهوه اعتیاد داشت و روزی ۵۰ فنجان قهوه می‌نوشید بنابراین زمانی برای خوابیدن نداشت!

«بتهوون»، مردی که با وجود ناشنوایی «سمفونی نهم» را خلق کرد، علاقه چندانی به خوابیدن نداشت. او هر روز صبح ۶۰ دانه قهوه را می‌شمرد و با آن قهوه درست می‌کرد. او همچنین بعد از انجام کار، مقداری آب سرد روی سرش می‌ریخت و سپس به سراغ دیگر امور روزمره می‌رفت.

خوابیدن در تابوت برای تقویت قوه تخیل

برای بالا بردن قوه تخیل و برانگیختن ایده‌های جدید، حضور یافتن در جغرافیا و شرایطی که قبلا آن را تجربه نکرده‌ایم می‌تواند بسیار چاره ساز باشد. دنیای مردگان همیشه یکی از موضوعاتی است که با عمیق شدن در آن می‌توان به داستان‌های جذاب راه یافت.

سارا برنارد، «ملکه تئاتر فرانسه» در منزل خود یک تابوت داشت و از آن برای خوابیدن، مطالعه و تمرین نقش‌هایش استفاده می‌کرد. این روش به اندازه‌ای برای او اهمیت یافته بود که حتی اگر راهی سفری می‌شد، تابوت را به همراه خود می‌برد.

«چارلز دیکنز» هم عادت داشت هر بار که به پاریس سفر می‌کند، حتما سری به سردخانه‌های آن جا بزند. او علاقه‌ای به بازدید از سردخانه نداشت، اما احساس می‌کرد نیرویی در شهر پاریس حاکم است که او را مجبور به این کار می‌کند!

داشتن سرگرمی‌های عجیب مثل پیاده‌روی با خرچنگ خانگی

دیوید راکفلر

دیوید راکفلر، مردی که او را با عنوان پدر محصولات تراریخته می‌شناسند، معتقد بود هرکس باید در زندگی خود یک سرگرمی خاص و متفاوت داشته باشد و سرگرمی مختص خودش، جمع آوری سوسک‌های مختلف بود. راکفلر که طبق آمار در سال ۲۰۱۵ مسن‌ترین میلیاردر جهان معرفی شده بود، کلکسیونی عجیب شامل ۹۰ هزار سوسک را در خانه خود نگهداری می‌کرد.

او از هفت سالگی به جمع‌آوری سوسک‌ها علاقه نشان می‌داد و آن‌ها را در جعبه‌های چوبی قرار می‌داد. از آن‌جا که بیشتر از هر گونه جانوری دیگری، سوسک وجود دارد و البته این حشرات از پوستی محکم برخوردارند و نگهداری شان کار ساده‌ای است، هر بار که به سفر می‌رفت، حتما جعبه‌ای برای جمع‌آوری سوسک‌ها با خود به همراه می‌برد.

«ملکه الیزابت دوم» شخص سرشناس دیگری است که در جمع‌آوری نوعی جانور خاص تمایلی سیری ناپذیر داشت. ملکه الیزابت علاوه بر علاقه وافری که به سگ‌های پاکوتاه دارد و حق مالکیت تمام قو‌های انگلستان را به نام خود کرده به سنجاب‌های قرمز و خفاش‌ها نیز توجه ویژه‌ای نشان می‌دهد.

او به کارمندانش حق ورود به حریم خفاش‌ها را نمی‌دهد و هر روز برای آزادسازی خفاش‌هایی که شب قبل در سالن میان قلعه گیر افتاده‌اند، شخصا دست به کار می‌شود.

شاعر بزرگ انگلیسی، «لرد بایرون» هم علاقه زیادی به نگه داشتن حیوانات جورواجور در محل زندگی خود داشت. بایرون وقتی با قانون ممنوعیت ورود سگ به خوابگاه دانشگاه کمبریج رو به رو شد، برای دور زدن قانون یک خرس خرید و آن را به اتاقش برد! دانشگاه که در مقررات خود به طور خاص به ممنوعیت آوردن خرس اشاره نکرده بود، به طور قانونی نتوانست هیچ گونه شکایتی از او به عمل آورد.

«اسکار وایلد» نویسنده ایرلندی تبار هم به نگه داشتن حیوانات خاص با عنوان حیوان خانگی علاقه داشت و از یک خرچنگ و موش سفید نگهداری می‌کرد و عجیب‌تر آن‌که، با این دو حیوان به پیاده‌روی و تئاتر می‌رفت.

«استنلی کوبریک» کارگردان کمال‌گرا و سرسختی که فیلم‌های «اودیسه فضایی» و «درخشش» را ساخت، در زندگی شخصی، فردی منزوی و گوشه‌گیر بود که بیشتر با حیوانات کنار می‌آمد. او در خانه خود از ۱۶ گربه نگهداری می‌کرد و در برهه‌ای از زندگی هفت سگ و چهار الاغ هم داشت.

چشیدن طعم همه موجودات زنده

داروین که در زمینه علوم و تنوع زیستی تحقیقات انجام می‌داد، در طول عمر خود به سرزمین‌های متعددی سفر کرد. این نظریه پرداز مشهور پس از آشنایی با هر موجود جدیدی که روی آن تحقیق می‌کرد، آن جانور را می‌خورد. داروین عادت‌های غذایی عجیب و غریبی داشت و از خوردن هیچ موجود زنده‌ای صرف نظر نمی‌کرد. البته این را هم بگویم که بخش بزرگی از این تحقیقات به حشرات مختلف اختصاص پیدا می‌کرد. داروین در کلوب عجیبی به نام «گلوتن» عضو شده بود که اعضای آن باشگاه، دست کمی از خودش نداشتند. آن‌ها هر هفته گرد هم می‌آمدند و تجربه چشیدن جانوران مختلف را با یکدیگر به اشتراک می‌گذاشتند. در خاطرات داروین آمده است که مزه نوعی حیوان جونده که «آرمادیلو» نام دارد بسیار خوب است و گوشت «پومای» که عنوان یکی از شیر‌های کوهی است، طعم ناخوشایندی دارد.

رفتار‌های عجیب «دیکنز» و «بتهوون» برای افزایش خلاقیت

دیکنز

برای تقویت خلاقیت راه‌های فراوانی وجود دارد و مشاهیر فراوانی با روش‌های محیرالعقول قوه تخیل و خلاقیت خود را بالا می‌بردند؛ در این میان بتهوون را داریم که پوشیدن لباس‌های مندرس و کثیف، صورت اصلاح نشده و مو‌های بلند و آشفته را عامل خلاق‌تر شدن خود می‌دانسته است.

بزرگ‌ترین آهنگ‌ساز جهان، هنگام کار روی تصنیف‌های جدید، دور اتاقش راه می‌رفته و گاهی تشتی پر از آب را روی سر خودش خالی می‌کرده.

«فریدریش شیلر» در کشوی میز کار خود سیب‌های گندیده نگهداری می‌کرد و از بوی متعفن سیب‌ها الهام می‌گرفت!

«شارل بودلر»، نویسنده و شاعر فرانسوی پیش از نوشتن عادت داشت چند عطر با بوی بسیار تند را استنشاق کند.

«چارلز دیکنز» هم پیش از خواب یک عقربه قطب نمای ناوبری را به سمت شمال تنظیم می‌کرد و نزدیک خود قرار می‌داد. دیکنز احساس می‌کرد با این کار در روز بعد با احساس و انگیزه بهتری به نوشتن خواهد پرداخت.

شیوه‌های عجیب برای افزایش تمرکز

هوگو

برای همه ما بسیار پیش می‌آید که در زمان به ثمر رساندن کار و مسئولیتی مدام حواس مان پرت بشود یا در حالی که هنوز کارمان را به سرانجام نرسانده‌ایم، سراغ سرگرمی و دل مشغولی دیگری برویم. بزرگان هم از این قاعده مستثنا نیستند و بسیارند کسانی که نمی‌توانسته‌اند بدون وضع شرایطی سنگین، با اراده‌ای فولادین پای کارشان بمانند.

«ویکتور هوگو» برای وادار کردن خودش به نوشتن از خدمتکارانش می‌خواست لباس‌های او را از دسترس اش خارج کنند تا فکر بیرون رفتن از خانه را از سرش بیرون کند. او زمانی که «گوژپشت نتردام» را می‌نوشت نیمی از ریش و مو‌های سرش را تراشید و تمام قیچی‌هایی که در خانه داشت را دور انداخت.

«لئو تولستوی»، غول ادبیات روسیه با این‌که به بالاترین طبقات اجتماعی تعلق داشت، گیاه خوار شده بود و بدون در نظر گرفتن ثروتش لباس و کفش‌های فقیرانه‌ای می‌پوشید که حاصل خیاطی ناشیانه خودش بودند.

«میکلانژ» مردی که طراحی‌های پاک و آسمانی کلیسای سیستین واتیکان را نقش کرده است، شخصیتی داشت که به رعایت اصول بهداشت توجهی نشان نمی‌داد و معتقد بود حمام کردن برای سلامتی ضرر دارد.

برعکس میکلانژ، «گلن گولد» پیانیست مشهور کانادایی فوبیای کثیف شدن داشت و به هیچ عنوان دستکش‌هایش را در نمی‌آورد و برای اجرا از صندلی مخصوص خودش استفاده می‌کرد.

شیوه‌های خاص برای استخدام همکار

ادیسون

توماس ادیسون، مخترع نامدار آمریکایی روش غیرمعمولی را برای همکاری با دانشمندان و محقق‌های جدید در پروژه‌هایش به کار می‌گرفته است. او این دانشمندان را برای شام دعوت و ظرفی سوپ به آن‌ها تعارف می‌کرده است. سپس هرکدام از مهمان‌ها که قبل از چشیدن سوپ به آن نمک اضافه می‌کردند، از فهرست استخدام خارج می‌شدند.

ادیسون استدلال می‌کرد فردی که بدون چشیدن غذا به آن نمک اضافه می‌کند، قبل از آزمایش کردن به نتیجه‌گیری می‌پردازد و او نمی‌خواهد با چنین افرادی کار کند.

اینشتین هم اگر فردی در محل کارش بوده که بیش از حد غر می‌زده و از شرایط گلایه می‌کرده، او را به عنوان همکار انتخاب نمی‌کرده است. کار محقر او در یک اداره دولتی ثبت اختراعات در شهر برن، همه چیزی بوده که او می‌خواسته است.

حتی با این‌که حقوق او پایین بوده و شغلش به نظر خسته کننده می‌رسیده، اما در حقیقت این ملالت همان چیزی بوده که اینشتین عاشقش بوده است. هنگامی که ما کار یکنواختی را انجام می‌دهیم که به مهارت و تسلط خاص و زیادی نیاز ندارد، مغز ما به سرعت آن را می‌پذیرد و با آن منطبق می‌شود. خیلی زود ما یاد می‌گیریم که کار مد نظر را بدون حتی فکر کردن هم انجام دهیم. این موضوع به تفکرات ما اجازه می‌دهد تا آزادانه از یک موضوع به موضوعی دیگر حرکت کنند و این دقیقا همان چیزی است که اینشتین به آن نیاز داشته است.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.