سیاهبختهای دنیای تبهکاری
رکـنا : ازدواج مسالهای است که بسیاری از کارشناسان به انجام بهموقع آن تأکید دارند و معتقدند اگر ازدواج در زمانی که فرد نیاز و انگیزه قوی برای ازدواج دارد انجام نشود و به تأخیر بیفتد باعث ایجاد بزهکاری و اجتماعگریزی و همچنین نوعی تضاد و انتقام از جامعه میشود.
در برخی موارد افراد به دلیل حساس شدن شرایط روحی خود نسبت به محبتهای هر فردی که با آنها همراهی کند، حالت باورپذیر پیدا میکنند و همین مسأله باعث میشود گاهی به سمت گروههای بزهکاری و خلافکار کشیده شوند.
بررسی پروندههای قضایی نشان میدهد گاهی ازدواج نکردن برخی دختران باعث فریب خوردن آنها میشود و به همین دلیل ممکن است در دام افرادی بیفتند که به این شرایط واقف هستند و میتوانند با چربزبانی دیگران را با خود همراه کنند.
دکتر امانا... قراییمقدم، آسیبشناس، اجتماعی میگوید: ازدواج نکردن علاوه بر آثار زیادی که به همراه دارد از نظر روحی و روانی نیز افراد را با خود درگیر کرده و نوعی احساس ناکامی در فرد ایجاد میکند. در واقع احساس ناکامی میتواند همه رفتارهای فرد و شخصیت وی را تحت سلطه بگیرد. این حس به گونهای است که طی زمان فرد قویتر میشود و وقتی فرد میبیند شرایط ازدواج برایش مهیا نمیشود ناکامی در همه وجودش ریشه میدواند. در این شرایط دو حالت پیش میآید یا اندیشه بزهکاری در برخی افراد ریشه میدواند یا اینکه در دام افراد بزهکار گرفتار میشوند.
وی در ادامه میگوید: البته باید گفت که خیلی از پروندههایی که در این خصوص به وجود میآید به صورت موردی است و نمیتوان آن را به همه نسبت داد، اما مساله اینجاست که بالا رفتن سن ازدواج در بین مردم همهگیر شده است و همین مساله میتواند آمار برخی از این جرمها و آسیبهایی که این گروه افراد با آن روبهرو میشوند را بالا ببرد.
این آسیبشناس اجتماعی در ادامه میگوید: متأسفانه بالا رفتن سن ازدواج در دختران آسیب روحی بیشتری وارد میکند و این مساله میتواند آنها را تنها و گوشهگیر کند. برخی از دختران که در چنین شرایطی قرار میگیرند نوعی احساس فرافکنی میکنند و مدام میخواهند به خودشان و دیگران بقبولانند که فردی سرحال و خوشحال و بدون هیچگونه مشکلی هستند، به همین دلیل سعی میکنند در اکثر میهمانیها و مجالس شرکت کنند. زنگ خطر وقتی به صدا درمیآید که پای این دختران جوان به میهمانیها و مجالس مختلط باز شود، زیرا گاهی برخی از این دختران جوان به گمان اینکه میتوانند نیمه گمشده خود را در این مجالس پیدا کنند، پا در میدان بزهکاری میگذارند و در واقع همین حضور در این مجالس میتواند وی را با دنیای جرم و خلافکاری آشنا کند.
این جامعهشناس در ادامه میگوید: افرادی که در این شرایط قرار دارند و با دنیای جرم آشنا میشوند، در واقع مدام احساس دوگانهای آنها را آزار میدهد. از سویی مدام فکر میکنند کاری که انجام میدهند اشتباه است و از سوی دیگر با فکر اینکه میتوانند با عضویت در گروههای جدید شرایط خود را تغییر دهند، خود را در واقع گول میزنند. اصولا این دختران جوان گاهی در دام گروههای فحشا، توزیع موادمخدر یا سرقت گرفتار میشوند. متأسفانه بررسیها نشان داده است که گاهی مصرف موادمخدر نیز دامن این افراد را میگیرد.
در واقع میتوان گفت برخی گروههای خلافکاری هستند که به نقاط ضعف دیگران آگاه هستند و سعی میکنند هر کسی را از راهی به راه خلاف وارد کنند و سوژههای خود را از میان طیفهای آسیبپذیرتر انتخاب میکنند.
قراییمقدم در ادامه میگوید: یکی از دلایلی که باعث میشود افراد خصوصا دختران در دام گروههای بزهکاری بیفتند احساس استقلال مالی است. فرض کنید دختر جوانی سالها درس خوانده و مدرک خوبی هم دریافت کرده است. شرایط ازدواج هم در دورهای برایش فراهم بوده است، اما به دلیل سختگیریهای خود یا خانوادهاش ازدواج نکرده است. این فرد در یک شرایط روحی قرار میگیرد که فکر میکند برای آنکه فشاری بر خانوادهاش وارد نکند، باید به محیط کار وارد شود و از طرفی میخواهد حتما کاری را انتخاب کند که با تحصیلاتش هم همخوانی داشته باشد. اینجاست که به واسطه این شرایط و عصبیتی که فرد در این شرایط دارد میتواند به دام گروههای بزهکار گرفتار شود. چندی پیش دختر جوانی برای مشاوره پیش من آمد. وی 37 ساله بود و ازدواج نکرده بود. این دختر جوان در شرکتی مشغول به کار بود که میدانست صاحبان آن شرکت در کار جعل و کلاهبرداری هستند، اما چون در ابتدای ورود وی به این شرکت با چربزبانی وی را با خود همراه کرده بودند، وی از شکایت میترسید و میگفت آنها به من وعده پول و زندگی در خارج از کشور را نوید میدادند و من هم که به واسطه سن بالا و ازدواج نکردن فکر میکردم به طریقی باید زندگیام را تغییر دهم با آنها همکاری کردم و حالا از اینکه با آنها در کار جعل و کلاهبرداری همکاری داشتهام، عذاب وجدان گرفتهام و نمیدانم چه کنم.
این جامعهشناس در ادامه میگوید: متأسفانه پایین بودن اعتماد به نفس در این افراد باعث میشود این افراد خود را مدام با اطرافیان خود مقایسه کنند و وقتی میبینند اطرافیان و اقوامشان که در سن آنها هستند همه ازدواج کردهاند و شاید صاحب فرزند هستند، مدام سعی میکنند خود را از طریق دیگری مطرح و سعی کنند موفقیتهای دیگر خود را به رخ دیگران بکشانند و همین مسأله گاهی آنها را با دنیای جرم نیز آشنا میکند.
وی در ادامه میگوید: متأسفانه بالا رفتن سن ازدواج به یک اپیدمی تبدیل شده و خیلیها را با آن درگیر کرده است. اولا بسیاری از افرادی که سن ازدواجشان بالا رفته به دلیل آن است در سنی که خواستگار داشتهاند با سختگیری یا بهانههای مختلف چه از سوی خود و چه از سوی خانواده شرایط ازدواج را نپذیرفتهاند و افراد میتوانند با تسهیل برخی شرایط از بالا رفتن سن ازدواج کم کنند و از سوی دیگر اگر فردی سن ازدواجش بالا رفت هم باز مشکلی وجود ندارد و راه خوشبختیاش بسته نشده است. افراد میتوانند با افزایش اعتماد به نفس و افزایش امنیت درونی و همچنین رفع مشکلات ذهنی و روانی به خود در طی کردن مسیر زندگی کمک کنند. همچنین افزایش مهارت و انگیزه موفقیتهای بیشتر در زندگی نیز میتواند راهی باشد تا افرادی که در شرایط سن بالای ازدواج قرار دارند در دام افراد بزهکار گرفتار نشوند. در این میان حمایت خانوادهها نیز بسیار مهم و تأثیرگذار است و میتواند نقش مهمی در زندگی افراد ایفا کند. وقتی جوانی بداند که خانواده در هر شرایطی حامی عاطفی او به حساب میآید و محبت خانواده را با خود همراه دارد هیچگاه با یک محبت به سمت دوستیهای پوشالی نخواهد رفت.
ارسال نظر