حوادث رکنا: زن با صورتی کبود وچشمانی قرمز وارد اتاق مشاوره شد وقتی نامش را پرسیدم خودش را زنی بدبخت معرفی کرد و در خصوص روزگار سیاهی که همسرش برایش ساخته است توضیح داد.
حوادث رکنا:روزی که برای وقت گذرانی در فضای مجازی پرسه می زدم با جوانی آشنا شدم که گویی سنگ صبور درددل هایم بود. چند ماه بعد در حالی با مرد رویاهایم ازدواج کردم که آن روی سکه نمایان شد و ...
رکـنا : ازدواج مسالهای است که بسیاری از کارشناسان به انجام بهموقع آن تأکید دارند و معتقدند اگر ازدواج در زمانی که فرد نیاز و انگیزه قوی برای ازدواج دارد انجام نشود و به تأخیر بیفتد باعث ایجاد…
حوادث رکنا: عروس سیاه بخت شیرازی که عرصه زندگی بر او تنگ شده بود برای حل مشکلات و درماندگی اش به کلانتری پناه برد تا راه چاره ای بجوید.
حوادث رکنا: "ملکه ایران" ۵۰۰۰ سال درخشیده، اما حالا تنها در عرض چند سال سیاه بخت شده و آنچه برایش مانده روسیاهی خانواده اش است و خاکی سوخته که دیگر زادآور نیست.
حوادث رکنا: داستان زندگی بانوی مشهدی که خود را ثمانه معرفی کرده، غم انگیز و همچون زنان دیگری است که در سنین پایین ازدواج و بعضا موفق به تشکیل زندگی خوبی هم نشدند.
حوادث رکنا: زن تنها که ازچند سال قبل وبه دنبال مرگ دوفرزندش، دریکی ازمراکز بهزیستی نگهداری میشود، با کمک یک مددکار، به دادگاه خانواده رفت تا از شوهر معتاد ناپدیدش طلاق بگیرد.
رکنا: زن جوان که به سرقت های طلایی از پیرزنان دست می زند برای فرار از کابوس های وحشتناک دست از سرقت کشید و زن خیابانی شد.
رکنا: چند سال قبل وقتی از بزرگ ترها می شنیدم که عشق های خیابانی، عاقبتی جز تباهی ندارد، با خودم می گفتم این حرف ها درباره افرادی صدق می کند که عشقشان پاک نیست. با همین توجیهات خودم را تبرئه می کردم،…
رکنا: بیوه میانسال با امید به رفاه، آسایش و آیندهای روشن در دومین ازدواج همسر مردی شد که نه تنها زندگیاش را به تلخکامی کشاند بلکه همه دارایی اندکش را هم به یغما برد و پا به فرار گذاشت.
رکنا: در نوجوانی به اجبار پدرم، زن چهارم موادفروش ثروتمندی شدم اما فقط 5 سال دوام آوردم و با هرسختی که بود بالاخره طلاق گرفتم. اما چون خلاف میل پدرم عمل کرده بودم مرا به خانه راه ندادند و سرگردان به…
رکنا: در نوجوانی به اجبار پدرم، زن چهارم موادفروش ثروتمندی شدم اما فقط 5 سال دوام آوردم و با هرسختی که بود بالاخره طلاق گرفتم. اما چون خلاف میل پدرم عمل کرده بودم مرا به خانه راه ندادند و سرگردان به…