موشکافی یک جنایت با پشت پرده های تلخ !
پشت پرده جنایتی به دست 2 بچه طلاق / پسرک نمی دانست مادرش زنده است !
رکنا: پرونده 2 بچه طلاق که قتلی را رقم زده اند جای تامل دارد. پسر 16 ساله باید اعدام شود و همدست 12 سالهاش سالها در زندان بماند. رضا 16 ساله فکر میکرد مادرش زنده نیست اما حالا که طناب دار در انتظار 18 ساله شدن او است، فهمیده است که مادر داشته است. رضا میگوید: من نمی دانم مادرم آیا خبر دارد که من حالا یک قاتل هستم؟ از طریق ماموران پلیس متوجه زنده بودن مادرم شدهام. دیگر چه فایدهای دارد، مادرم ازدواج کرده و فرزند دارد، من هرگز او را ندیدهام ....
ساعت 2 بعد از ظهر امان 13 ساله با رضا مشغول دوچرخه سواری بودند. آنها به در تکیه ای در محله خود رسیدند که دو نوجوان 12 ساله و 19 ساله افغان، گاری نان خشک خود را حمل میکردند. امان یکی از آنها را به تمسخر گرفت و آن نوجوان 12 ساله با ناسزاگویی پاسخ وی را داد .
امان هم کوتاه نیامد و سیلیای به گوش پسر 12 ساله زد و دوان دوان به سمت دوچرخه خود رفت. ناگهان پشت سرش را که نگاه کرد دید چاقویی به قلب جوان 19 ساله به نام ناصر فرو رفته است و رضا با دستان خونآلود در حال فرار است.
قاتل 16 ساله بدون آنکه بداند ناصر با همین ضربه چاقو کشته شده است به سمت امان دویده و او را ترغیب به فرار میکند؛ فراری که نتیجهای نداشت. حالا امان و رضا، یکی به جرم قتل و دیگری به شراکت در قتل در حال طی مسیر قانون برای رسیدن به پای چوبه دار هستند .
این دومجرم شرایط بسیاری از همسن و سالان خود را نداشتند؛ آنها در یک خانواده فقیر زندگی میکردند .
امان در جلسه بازپرسی گفت: از سه سالگی شناسنامه ام گم شد و من تا یک سال پیش شناسنامه نداشتم و مجبور بودم در مکانیکی یکی از اقواممان کار کنم. پدر و مادرم هر دو معتاد هستند و جدا از همدیگر زندگی میکنند و من هر هفته مجبور به زندگی کردن در کنار یکی از آنها هستم. زندگی کردن در کنار مادرم بسیار سخت است تا جایی که اگر آزاد شوم دیگر نزد مادرم برنمی گردم .
سرگذشت رضا هم خیلی تفاوتی با امان ندارد، او پس از جدایی مادرش به یکی از خوابگاههای شبانهروزی میرود و روزهای کودکی و نوجوانیاش را پشت سر میگذراند .
وی نیز در جلسه دادگاهش حرفهایی زد که خیلی با حرف های امان تفاوت نداشت. تعجب کردم که چطور دو نفر میتوانند تا این حد شبیه هم باشند! رضا گفت: پدرم معتاد است و به خاطر همین مادرم از او طلاق گرفت، شاید اگر آنها این کار را نمی کردند من الان اینجا نبودم.
وی افزود: پس از جدایی پدرم به خاطر مهریه مادرم به زندان رفت و من در خانه مادربزرگم زندگی میکردم که فوت کرد و من به خوابگاه رفتم و الان 2 سال است که بیرون آمدهام. من نمیتوانستم پدرم را ببینم و مربیان خوابگاه به من اجازه مرخصی نمیدادند .
رضا ادامه داد: اگر آزاد شوم باز به خوابگاه بر میگردم حتی اگر هیچوقت به من مرخصی ندهند زیرا دیگر طاقت سختی کشیدن را ندارم...
موشکافی یک جنایت
این دو پسر بچه در خانواده هایی رشد کرده اند که فقر اقتصادی و فرهنگی داشته اند این دو پسر بهرغم داشتن سن پایین با خود چاقو حمل میکردند.
این مساله بسیار نگران کننده است و پروندههای قتل زیادی وجود دارد که در یک لحظه و بدون اینکه حتی قاتل قصد این کار را داشته باشد، اما چنین کاری را انجام داده است.
افراد جامعه باید این هشدارها را جدی گرفته و از حمل سلاح سرد جدا خودداری کنند چرا که پشیمانی هرگز سودی ندارد .
متاسفانه بسیاری از کسانی که سلاح سرد به خصوص چاقو را با خود حمل میکنند احساس قدرت دارند و میخواهند از این طریق خودنمایی کنند.
اما نتیجه این کار چیزی جز پشیمانی نبوده و بعد از وقوع حادثه هیچ راه برگشتی وجود نخواهد داشت ....
هیچ کس هرگز مخالف اعمال مجازات در مورد کسی که دست به قتلی زده نیست ولی در مورد قاتل 16 ساله ما موضوع کمی فرق میکند، بعید نیست هر کدام از ما اگر در شرایط او بودیم سرگذشتی مشابه رضا داشتیم اما «بنی آدم اعضای یک پیکرند» و من بعد از جلسه دادگاه رضا و امان هنوز هم به این فکر میکنم که کاش میشد برایش کاری انجام داد؛ شاید اگر به او فرصت زندگی دوباره داده شود رضا برای خودش کسی شود.
-
خانم خلبان ادعاهای نماینده سابق ارومیه را رد کرد + فیلم
ارسال نظر