مرگ مرموز میهمان جوان تهرانی در خانه دوست / در مشهد رخ داد
رکنا: از پشت پرده حادثه ای که رخ داده است هیچ اطلاعی ندارم اما برای از دست دادن جگرگوشه ام که فقط 18 سال داشت، قلبم آتش گرفته است.
به گزارش رکنا، زن 41 ساله سیاهپوش در حالی که چون ابر بهار اشک می ریخت و در سوگ پسرش به سر و صورت می کوبید با بیان این که نمی دانم چگونه از فرزندم غافل شدم، درباره این حادثه دردناک به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: 20 سال قبل با جوانی که کارمند یکی از ادارات دولتی بود ازدواج کردم و به امور خانه داری پرداختم. زندگی مشترک خوبی داشتیم و خیلی زود صاحب یک دختر و پسر شدیم که به زندگی ما صفای دیگری بخشیدند.
در این میان من دلبستگی عجیبی به «شاهین» داشتم چرا که او فرزند بزرگم بود و من و پدرش سعی می کردیم برای شادی او همه خواسته هایش را فراهم کنیم و بهترین امکانات رفاهی را در اختیارش بگذاریم. آن زمان شاهین در یکی از بهترین مدارس غیرانتفاعی تهران تحصیل می کرد و من حتی گران قیمت ترین لوازم تحریر را برایش می خریدم تا نزد همکلاسی هایش احساس حقارت نکند. پدرش نیز ماهانه پول تو جیبی زیادی در اختیارش می گذاشت تا وقتی با دوستانش بیرون می رود، برای مخارج تفریح و خوش گذرانی دوستانه خجالت نکشد و آن چه را که می خواهد تهیه کند.
خلاصه شاهین در این شرایط بزرگ شد و ما هم سالی چند بار به صورت خانوادگی به مسافرت می رفتیم و زندگی خوبی را تجربه می کردیم تا این که پسرم در سال آخر دبیرستان دوستانی را از طریق فضای مجازی پیدا کرده بود که چند نفر از آن ها ساکن مشهد بودند. به همین دلیل پسرم همواره با آن ها در ارتباط بود و با یکدیگر چت می کردند یا گروه هایی در شبکه های اجتماعی تشکیل می دادند.
مدتی قبل برای تعطیلات چند روزه تصمیم گرفتیم به مشهد سفر کنیم. پسرم خیلی از این موضوع خوشحال بود و طوری وانمود می کرد که من اجازه بدهم او شب را نزد دوستانش سپری کند اما من کاملا مخالف بودم چرا که هیچ گونه آشنایی با دوستان او و خانواده های شان نداشتم. در همین حال یک شب او به بهانه گشت و گذار در خیابان، از هتل بیرون رفت و تا سپیده دم به هتل بازنگشت.
من هم که خیلی نگران شده بودم احتمال دادم که او برای دیدار با دوستانش رفته باشد ولی باز هم افکار و خیالات گوناگون مانند تصادف یا درگیری رهایم نمی کرد تا این که صبح از کلانتری قاسم آباد با من تماس گرفتند و مرگ مشکوک پسرم را اطلاع دادند. هراسان خودم را به کلانتری رساندم و ماجرا را جویا شدم.
دوست مشهدی شاهین و مادرش نیز که به کلانتری احضار شده بودند درباره چگونگی مرگ پسرم گفتند، حدود ساعت 23 بود که شاهین با حالت غیرطبیعی مانند نشئگی زیاد به منزل ما آمد و مدعی شد دو قرص مخدردار با دوز بالا را مصرف کرده است و این حالت غیرطبیعی را دوست دارد.
هر چه به او اصرار کردیم به درمانگاه برود یا از داروهای خانگی استفاده کند، قبول نکرد و در همان وضعیت به خواب رفت. ما هم که دوست نداشتیم مهمان را از خانه بیرون کنیم، دیگر ساکت شدیم تا او صبح منزل ما را ترک کند سپیده دم که مشغول تهیه صبحانه بودم از پسرم خواستم تا دوستش را بیدار کند ولی هر چه او را صدا زد پاسخی نداد. وحشت زده با اورژانس تماس گرفتم ولی آن ها مرگ شاهین را تایید کردند و من و فرزندم نیز درگیر این پرونده جنایی شدیم.
بررسی های سم شناسی با دستور قاضی ویژه قتل عمد مشهد برای کشف حقیقت این ماجرا آغاز شد.
ارسال نظر