اعتراف قاتل به داشتن باند گانگستری خیالی / پلیس آگاهی تهران فاش کرد

این مرد با اعتراف به سرقت‌های بزرگ از طلافروشی‌های سراسر کشور و همچنین سه جنایت Crime مسلحانه، کارآگاهان را در برابر پرونده پیچیده‌ای قرار داده بود. سومین روز از عید امسال مأموران اداره یکم پلیس Police آگاهی در جریان تحقیقات سرقت Stealing از یک جواهرفروشی در مولوی، با دستگیری یک تبهکار مسلح به نام مصطفی 22 ساله با اعتراف‌های خونسردانه او، خود را در برابر یک باند مخوف دیدند.

مصطفی که در جریان تحقیقات بدون هیچ هراسی لب به اعتراف گشوده بود، نه تنها سرقت مسلحانه طلافروشی مولوی را رد نکرد بلکه از 5 سرقت باندی دیگر در شهرهای مختلف و همچنین سه قتل Murder مسلحانه پرده برداشت. مصطفی در برابر بازپرس «ایزدموسی» از شعبه 5 دادسرای ناحیه 34 تهران گفت: «ما از 5 سال پیش سرقت‌هایمان را در قالب باندی شروع کردیم و در همه دزدی‌ها نیز مسلح بودیم.»

این مجرم جوان در حالی جزئیات سرقت‌ها را مو به مو می‌گفت که کسی شک نمی‌کرد که آنها رخ نداده باشند. نقشه سرقت از طلافروشی شهرستان دنا، سرقت خودرویی زیر پل Bridge کلارک کرج، سرقت از جواهرفروشی در شهر خمین، نسیم شهر و سرانجام سرقت از طلافروشی کهریزک، اعتراف‌هایی بودند که مصطفی در برابر بازپرس و تیم پلیسی با جزئیات آنها را شرح می‌داد و با جوسازی بسیار وانمود می‌کرد در همه آنها او گانگستری خطرناک بوده است.

جنایت چهار دانگه

این سرقت‌ها اما همه جرایمی نبودند که مصطفی به خود و باند 5 نفره‌شان نسبت می‌داد. او در ادامه اظهارات تکاندهنده خود به سه قتل نیز اعتراف کرد که یکی از آنها به سرقت خودرویی در پل کلارک کرج مربوط بود و دو مورد بعدی که به ادعای مصطفی در شهرک شهید مطهری تهران و چهار دانگه رخ داده با انگیزه شخصی به وقوع پیوسته بود.

مصطفی در مورد این جنایت‌ها، خونسردانه به تیم پلیسی گفت: «نخستین جنایت را در سال 90 وقتی قصد سرقت یک خودرو را داشتیم با مقاومت یک موتوسوار با زدن ضربه چوبی به سرش مرتکب شدم. همچنین برادر دختر مورد علاقه‌ام را که به خاطر اعتراض شدیدش به ارتباط ما سد راهمان بود با شلیک گلوله کشتم و جسدش را یکی از اعضای باند سر به نیست کرد. من، علی رئیس باندمان را نیز که در چهار دانگه هم محلی بودیم، به قتل رساندم چون او همیشه سهم کمی به من می‌داد و به همین خاطر او را سر قرار با یک شلیک به جمجمه‌اش کشتم و با همدستی یکی از اعضای باند، جسد را در نزدیکی دانشگاه شاهد به آتش کشیدیم.»

دروغگوی بزرگ

کارآگاهان که با اظهارات مصطفی خود را در برابر یک پرونده پیچیده و پرابهام می‌دیدند، تحقیقات خود را برای روشن شدن ابهامات پرونده آغاز کردند. در این ارتباط چندین مظنون نیز دستگیر شدند اما ادامه بررسی‌ها مشخص کرد مصطفی در همه بازجویی‌ها دروغ‌پردازی کرده و با بیان داستان‌های تخیلی سعی داشته خود را شخصی قدرتمند جلوه دهد و مسیر تحقیقات پلیسی را نیز منحرف کرد. در میان جرایم دروغین این گانگستر دروغگو تنها قتل «علی» هم محلی قدیمی مصطفی در چهار دانگه واقعیت داشت که در آن پرونده نیز مقتول به دروغ رئیس باند معرفی شده بود در حالی که علی 22 ساله تنها با مصطفی هم محلی و فامیل دور بود. این جوان در آغازین روزهای سال جاری با نقشه شوم مصطفی سر قرار مرگ رفت و با شلیک گلوله او به قتل رسید. جسد نیمه‌سوخته علی، عصر سومین روز عید در نزدیکی دانشگاه شاهد پیدا شد.

ا نگیزه قتل علی چه بود؟

تحقیقات درباره قتل علی ادامه داشت اما برخلاف ادعای مصطفی علی هرگز در باند خلافکارانه‌ای عضویت نداشته و از آنجا که مصطفی همکلاسی قدیمی و فامیل دورشان بود، تنها برای گرفتن کارت معافیت سربازی بدون اطلاع خانواده‌اش چند میلیونی به حسابش ریخته بود.

علی که پس از مدتی متوجه شده بود خبری از کارت معافیت نیست برای گرفتن پولش مصطفی را تحت فشار قرار داد. این تبهکار نیز برای خلاصی از دست علی در یک توطئه هولناک او را به بهانه تسویه حساب به سرقرار در نزدیکی دانشگاه شاهد کشاند و پس از اینکه با تهدید مسلحانه از او یک رسید پول با اثر انگشت گرفته بود با شلیک به جمجمه‌اش علی را به قتل رساند.

مصطفی پس از این جنایت برای از بین بردن جسد، اقدام به سوزاندن آن کرد اما بارش باران آتش را خاموش کرد و جسد نیمه سوخته یک روز بعد از جنایت توسط مأموران پلیس پیدا شد.

واگویه‌های پدر داغدار علی

علی 22 ساله دانشجوی سال آخر عمران بود و می‌خواست در سال 95 سربازی برود. مصطفی فامیل دور خانواده آنها و همکلاسی دوران دبیرستانش بود که با نقشه سیاه این دوست قدیمی به کام مرگ رفت.

پدر علی به شوک گفت: علی قهرمان کیک‌بوکسینگ و عضو پایگاه بسیج‌ محل‌مان در چهار دانگه بود. او بچه سر براهی بود و هیچ‌کس از او بدی ندیده بود. شب حادثه Incident به خاطر اینکه پسر همسایه‌مان تنها نباشد پیش او رفت و دیگر او را ندیدیم.

وی افزود: «اواخر شب بود که مادرش نگران شد و چند باری به گوشی‌اش زنگ زد که در دسترس نبود و بعد هم خاموش شد. فکر کردم شاید خواب باشند و تا صبح صبر کردم. صبح زود به خانه همسایه رفتم اما پسر همسایه‌مان گفت دیشب کسی با علی تماس گرفت و او با عجله خانه را ترک کرد و دیگر برنگشت.»

این پدر داغدار ادامه داد: «نگران شده بودم. مصطفی چند خانه دورتر زندگی می‌کرد. گفتم شاید او خبری داشته باشد اما پدرش گفت مصطفی از دیشب به خانه برنگشته است. هنوز از خانه آنها دور نشده بودم که مصطفی را هراسان و سراسیمه دیدم و به سمتش رفتم. او نیز به من، رسید 8 میلیون تومانی را نشان داد که به پسرم داده بود. نمی‌دانستم علی برای چه از مصطفی پول گرفته است. نگرانی همه وجودم را گرفته بود که به کلانتری رفتم و گزارش گم‌شدن پسرم را دادم. مأموران پلیس پیشنهاد کردند تا ظهر صبر کنم، اگر علی برنگشت اطلاعات او را وارد سیستم پلیس کنیم. همین کار را کردیم که گزارشی درباره پیدا شدن جسدی با مشخصات علی در نزدیکی دانشگاه شاهد دریافت شد.

من به همراه پلیس و چند نفر از اقوام به محل رفتیم. با دیدن جسد از فاصله چند متری پسرم را شناختم و از هوش رفتم. وقتی به هوش آمدم فهمیدم او را با گلوله‌ای به جمجمه‌اش کشته‌اند و جسدش را آتش زده‌اند.»

با پیدا شدن این جسد کارآگاهان ویژه قتل پلیس آگاهی با دستور بازپرس وارد عمل شدند و از آنجا که کیف دستی مقتول دست نخورده بود و فرضیه زورگیری رد شد پلیس پس از تحقیقات تخصصی مصطفی را دستگیر کرد.

پدر علی ادامه داد: «پس از پیدا شدن جسد پسرم موضوع رسیدی را که مصطفی صبح به من نشان داده بود به پلیس گفتم و مأموران پس از تحقیق، مصطفی را بازداشت کردند. وقتی گردش حساب علی را بررسی کردیم تازه متوجه شدم که او مبلغی پول به حساب مصطفی ریخته و دوستانش گفتند که مصطفی به او قول داده با این پول کارت معافیت برایش بگیرد.»

با این اظهارات و اعترافات تکان‌دهنده و صریح مصطفی این تبهکار خیال‌پرداز به اتهام قتل علی به زندان Prison افتاد.