سکوت عجیب در پرونده قتل بابک خرمدین پس از هیاهوهای روزهای اول
حوادث رکنا: بابک خرمدین کارگردان سینما روز ۲۶ اردیبهشتماه توسط پدر و مادر خود به قتل رسید و این خبر افکار عمومی را به سمت خود کشید اما ناگهان این ماجرا به سکوت تبدیل شد تا جایی که از سرانجام آن بیخبریم.
واقعیتهای اجتماعی، پروندههای قضایی و مشکلات واقعی جامعه از جمله سوژههای مورد علاقه فیلمسازان برای ساخت فیلم هستند که به شکلهای مختلفی انتخاب و روایت میشوند تا شاید دردی از جامعه کم یا راهحلی برای برطرف کردن آن پیدا شود.
سرنوشت قاتلان بابک خرمدین چه شد
به گزارش رکنا، ازجمله فیلمهایی که براساس واقعیت ساخته شدهاند میتوان به فیلم «شبهای تهران» که درباره یک قاتل زنجیرهای یا همان خفاش شب است، فیلم «خشم و هیاهو» که روایتگر قتل رسیدن همسر دوم ناصر محمدخانی بازیگر فوتبال است، فیلم «شبی که ماه کامل شد» که داستان زندگی عبدالرحیم ریگی و قتل همسر و برادر همسرش را روایت میکند و… اشاره کرد که از جذابیتهای قابل توجهی برخوردار هستند و عنوان پرفروشترینها را از آن خود کردهاند.
مردم پروندههای قضایی را دنبال میکنند، اتفاقات روز را میخوانند و نسبت به مسائل مختلف جامعه واکنش نشان میدهند و وقتی فیلمی درباره یک پرونده قضایی یا براساس داستانی واقعی ساخته شود، صوت و تصویر موجود تمایلشان را به دیدن آن بیشتر میکند.
پرونده خرمدیدن ها با یک سکوت عجیب
از جمله اتفاقاتی که چندی پیش مردم را روزها درگیر خود کرد و هنوز هم تلنگری در آن پرونده همه حواسها را به خودش جمع میکند، ماجرای قتل بابک خرمدین کارگردان سینما توسط پدر و مادرش است. این ماجرا زمانی حواسها را بیشتر و بیشتر به خود جذب میکند که بامداد ۲۶ اردیبهشتماه جسد مثله شده این کارگردان در سطل زبالهای واقع در فاز سه شهرک اکباتان کشف شد و پدر و مادر او نسبت به ارتکاب جرم اعتراف کردند.
پدر بابک خرمدین کارگردان سینما در اعترافات خود گفته بود: پسرم مجرد بود، به خاطر اختلافاتی که داشتیم صبح قتل روز یکشنبه او را با خوراندن مواد بیهوشی، بیهوش کردم سپس با ضربات چاقو به قتل رساندم و برای خارج کردن جسدش آن را تکه تکه کرده و در نزدیکترین سطل آشغال خیابانی انداختم.
قتل بابک خرمدین توسط پدر و مادرش و مثله شدن بدن او چنان در فضای مجازی و کوچه و خیابان پیچید که تا روزها جز آن چیزی شنیده نمیشد. رسانههای تصویری، صوتی و کتبی همه و همه این پرونده را دنبال میکردند گویی همهمان خبرنگار بخش جنایی شده بودیم.
واکنشهای جهانی نسبت به قتل بابک خرمدین
حتی رسانهها و نشریههای فرهنگی جهان به فاصله چهار روز از قتل بابک خرمدین فیلمساز ایرانی به این خبر واکنش نشان دادند.
نشریه «گاردین» ۲۱ می در مطلبی با تیتر «ایران در بهت و حیرت پرونده زوجی که فرزند خود را بیهوش و سپس تکه تکه کردند، قرار دارد» به قتل فیلمساز ۴۷ ساله ایرانی واکنش نشان داد. در این مطلب به صفحه اول روزنامههای ایران در این چند روز اشاره شده و تیتر یکی از این روزنامهها با عنوان «جامعه در شوک» ذکر شده است.
روز پنجشنبه ۲۰ می خبرگزاری بریتانیایی «مترو» نیز در قسمت سینمایی خود در خبری با تیتر «بابک خرمدین کارگردان ایرانی توسط والدینش در ماجرای یک قتل ظاهرا ناموسی کشته و مثله شد» به این موضوع پرداخت. در خبر «مترو» به سکونت خرمدین در شهر لندن در سالهای گذشته و همچنین شوک خبری ناشی از این خبر در فضای مجازی ایران اشاره شده است. در پایان خبر «مترو» با پرویز جاهد منتقد ایرانی نیز گفتگویی کوتاه انجام شده که در آن جاهد، خرمدین را این گونه توصیف کرده است: «بابک یک فیلمساز بود و من او را چند سال پیش اغلب در محافل فرهنگی و هنری لندن ملاقات میکردم. شنیدم که او دلتنگ خانوادهاش شده بود و به ایران بازگشت و اکنون این خبر هولناک را دیدم و نمیتوانم آن را باور کنم، چه زمانه وحشتناکی است.»
خبرگزاری هندی «ایندیا تودی» نیز یکی دیگر از رسانههای دنیا بود که خبر کشته شدن بابک خرمدین بهدست والدینش را پوشش داد. در خبر «ایندیا تودی» گفتههای شوکه کننده پدر این فیلمساز در تیتر قرار داده شده است: «اصلا احساس پشیمانی نمیکنم: کارگردان ایرانی توسط والدینش به دلیل مجرد بودن کشته و تکه تکه شد.»
رسانههای «عرب نیوز»، «میدلاستآی» و همچنین نشریه اسپانیایی «لاراسون» نیز دیگر رسانههایی بودند که در ۲ روز گذشته با تیترهای مشابه به این خبر واکنش نشان دادند.
قضاوتها و افکاری که دوسویه شده بودند
روزهای پایانی اردیبهشت و ابتداییترین روزهای خردادماه که افکار عمومی ترجیحا به اخبار قتل بابک خرمدین روی آورده بودند، فضای دوگانهای در جامعه به وجود آمده بود؛ بسیاری میگفتند اگر چیزهایی که پدر و مادرش میگویند، درست باشد، پس او آدم بد و سزاوار مرگ بوده است، بسیاری نیز این قتل را محکوم میکردند.
همین مساله باعث شد که تعدادی از همکاران و دوستان بابک خرمدین با انتشار متنی در فضای مجازی نسبت به خبرپراکنیها و شایعات پیش آمده که هول محور این شخصیت ایجاد شده بود، انتقاد کنند.
در بخشی از این متن میخوانیم: «ما امضاکنندگان این متن، به عنوان همکاران دانشگاهی مرحوم آقای بابک خرّمدین اعتراض خود را نسبت به نشر اتهاماتی علیه وی که موجب ترسیم چهرهای منفی از ایشان در جامعه ملتهب از مواجهه با این فاجعه شده است، اعلام میداریم.
ما به عنوان همکاران دانشگاهی ایشان اعلام میکنیم شخصیتی که از بابک خرّمدین میشناختیم انسانی متین، مودب، بیحاشیه، منطقی و متعهد بود. ایشان فردی اندیشمند و مدرّسی مجرّب و بسیار محبوب بود لذا هرگز در اندیشهمان چنین تصویری که از وی ساخته شده، جای نمیگیرد. در واقع نمیتوانیم بر اساس صحبتهای پدر ایشان، باور کنیم که این مرد محجوب دانشگاه، آن هتّاک جفاپیشه خانه و خانواده باشد. آنانی که وی را در محیط خانواده میشناختند نیز این تصویر را مردود میانگارند. مگر او به عشق خانه و خانواده ترک غربت نکرد و به وطن بازنگشت؟ پس چگونه در مخیّله آدمی میگنجد که او برای آزار والدیناش رجعت کرده باشد؟»
در این گیر و دار، خبری از گرفتن مجوز ساخت مستند «پدرکشتگی» به کارگردانی سیامک میثاقی و تهیهکنندگی مشترک سید امیر سیدزاده و فاطمه پاقلعهنژاد شنیده شد.
در ادامه این خبر آذر (آزیتا) خرمدین در متنی که در اختیار رسانهای قرار داده بود از سازمان سینمایی خواسته بود که جلوی ساخت این مستند گرفته شود که در بخشی از آن میخوانیم: «صبح شنبه از طریق اخبار خبرگزاریها مطلع شدم که مستندی با موضوع حادثه ناگواری که برای خانوادهام پیش آمده و درباره قتل برادرم بابک خرمدین و ابعاد روانشناختی و جامعه شناختی آن است، از سازمان سینمایی وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی پروانه ساخت دریافت کرده است. این در حالی است که سازندگان حتی به خودشان زحمت ندادهاند که با من و یا برادرم تماس بگیرند و اطلاعی بدهند و اجازه یا رضایتمان را جویا شوند.»
پرونده ناتمامی که رو به سکوت رفت
این ماجرا تا اوایل تیرماه نیز ادامه داشت و بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر به آن واکنش نشان دادند، اما کم کم رنگ ابتدایی خود را از دست میداد. قتل دیگر اعضای خانواده خرمدین نیز ازجمله مسائلی بود که افکار عمومی به دنبال برملا کردن آن بودند، همچنین ناپدید شدن داماد خانواده که حالا به نام قتل توسط پدر و مادر خرمدین شناخته میشد از دیگر دغدغههای جامعه در آن روزها شناخته میشد. افکار عمومی خواستار دنبال و برملا کردن پرونده بودند اما برخلاف آن، پرونده کم کم رو به سکوت میرفت؛ سکوتی به یک باره درباره این پرونده به وجود آمد و مشکلات بسیار جامعه نیز بر فراموشی آن تاثیر داشت. تیترها تغییر کرد و این پرونده به انزوای خود فرو رفت.
ما تا به امروز میدانیم که کارگردانی به دست پدر و مادر خود کشته شده است اما درباره سرنوشت قاتلان آن چیزی نمیدانیم.
این نوع سکوت درباره بسیاری از مسائل موجود در جامعه ما به وجود میآید و هیچکس دلیل آن را نمیداند. چگونه میشود پروندهای مهم که قتل فرزند را به تصویر میکشد اینگونه در سکوت باقی بماند؟
در پایان باید دید کدام ماجرای قتلهای زنجیرهای ، فرزندکشی و… به فیلمهای سینمایی تبدیل میشوند تا جامعه از آن صوت و تصویر استقبال گرمی داشته باشد.
منبع: صبا
ارسال نظر