راز دردناک خانه مجردی پسر 15 ساله مشهدی

نوجوان 15ساله ای که مدعی بود ازدواج دوم پدرش زندگی آن ها را آشفته کرده است، با بیان این که دیگر نمی تواند رفتارهای تحقیرآمیز نامادری اش را تحمل کند، به کارشناس اجتماعی کلانتری شهیدهاشمی نژاد مشهد گفت: 10ساله بودم که مادرم را به خاطر یک بیماری صعب العلاج از دست دادم.

مرگ مادرم ضربه روحی شدیدی به من و خانواده ام وارد کرد چرا که او زنی مهربان و فداکار بود که حتی جانش را برای آسایش و آرامش ما فدا می کرد.

به گزارش رکنا، پدرم چون اوقات بیشتری را برای کار در بیرون از خانه به سر می برد، مادرم همه کارهای من و برادرم را علاوه بر امور خانه داری انجام می داد به طوری که حتی از تکالیف مدرسه من نیز غفلت نمی کرد. 

خلاصه با درگذشت مادرم، زندگی ما زیر و رو و ضربه روحی شدیدی به من وارد شد. هنوز یک سال بیشتر از فوت مادرم نگذشته بود که اطرافیان برای پدرم آستین بالا زدند و طوری وانمود می کردند که پدرم باید به خاطر سر و سامان دادن به این زندگی آشفته ازدواج کند تا من و برادرم نیز از انزوا و افسردگی خارج شویم.

فرار از خانه و پناه به خانه مجردی راهکار

بالاخره پدرم با زن جوانی ازدواج کرد. برادرم که نمی توانست حضور نامادری را تحمل کند، خانه مجردی اجاره کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت. من هم که هنوز ماجرای از خودگذشتگی های مادرم را به خاطر داشتم، سعی می کردم به نامادری ام نزدیک تر شوم اما او هیچ علاقه ای به من نداشت.

با آن که مادرم همه اعضای خانواده را دور یک سفره جمع می کرد و اجازه نمی داد کسی به تنهایی غذا بخورد اما نامادری ام غذای من را داخل سینی می گذاشت تا به اتاقم بروم و مزاحم او و پدرم نشوم. کار به جایی رسید که با نصب یک پرده در اتاق پذیرایی حتی محل رفت و آمد مرا نیز جدا کرد. رفتارهای ناشایست نامادری ام به گونه ای بود که دیگر آداب اجتماعی از خاطرم رفت و به نوجوانی خجالتی و گوشه گیر تبدیل شدم.

با آن که بارها برایش هدیه خریدم تا مرا دوست داشته باشد اما او فقط پدرم را می دید و اهمیتی به من و برادرم نمی داد.

از سوی دیگر پدرم نیز غرق در احساسات و عواطف خودش بود و نمی خواست همسرش آزرده خاطر شود. حالا دیگر تحمل این رفتارها را ندارم و ...

شایان ذکر است، به دستور سرگرد علی فاطمی (رئیس کلانتری شهیدهاشمی نژاد مشهد) اقدامات مشاوره ای و روان شناختی برای این نوجوان در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

وبگردی