به گزارش رکنا ، روز پنج شنبه دوم بهمن‌سال قبل مرد جوانی در تهران سراسیمه به اداره پلیس رفت و از گم شدن ناگهانی پدرش خبر داد.

شاکی در توضیح ماجرا گفت: پدرم حمید ۷۰ سال سن دارد که پس از فوت مادرم در خانه بزرگی نزدیکی پل گیشاتنهایی زندگی می‌کند. معمولاً من هر چند روز یکبار به خانه‌اش می‌روم و از حال او با خبر می‌شوم. امروز با او تماس گرفتم، اما پدرم جواب نداد و حتی با زن میانسالی به نام فریبا هم که کار‌های خانه پدرم را انجام می‌دهد تماس گرفتم و او هم گفت که چند روزی است از پدرم خبری ندارد. نگران شدم و به خانه پدرم آمدم که مشاهده کردم سارقانی به خانه پدرم دستبرد زده‌اند و خبری هم از پدرم نیست. الان نگرانم برای او اتفاقی رخ داده‌باشد.

۴ سارق نقابدار

با شکایت مرد جوان تیمی از کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی به دستور قاضی محمد جواد شفیعی، بازپرس شعبه‌پنجم دادسرای امور جنایی برای تحقیقات وارد عمل شدند.

مأموران پلیس در نخستین گام دوربین‌های محل حادثه را بازبینی کردند که دریافتند یک روز قبل حمید با خودروی سواری جکش از خانه‌اش بیرون می‌رود تا اینکه روز بعد چهار مرد ناشناس که نقاب به صورت دارند با خودروی مرد گمشده به خانه او بر می‌گردند و پس از سرقت پول، طلا و اموال قیمتی از آنجا خارج می‌شوند.

بدین ترتیب دو فرضیه آدم‌ربایی و قتل برای مأموران قوت گرفت، اما از آنجایی که آدم‌ربایان با خانواده مرد گمشده هیچ تماسی نگرفتند و درخواست پولی نکردند فرضیه آدم‌ربایی رنگ باخت و مأموران تحقیقات خود را درباره فرضیه قتل ادامه دادند.

کشف جسد

بدین ترتیب مأموران پلیس با رد یابی خودروی مرد گمشده تحقیقات خود را ادامه دادند تا اینکه با خبر شدند مأموران گشت جاده قم جسد سوخته شده مردی با مشخصات حمید را کشف کرده‌اند.

با انتقال جسد به پزشکی قانونی تهران پسر مرد گمشده هویت پدرش را شناسایی کرد که مشخص شد وی در مکان دیگری به قتل رسیده و عاملان قتل جسد او را در بیابان‌های اطراف جاده قم رها کرده و سوزانده‌اند.

با کشف جسد مرد تنها پرونده وارد مرحله تازه‌ای شد و تیمی از کارآگاهان اداره‌دهم پلیس‌آگاهی تحقیقات خود را برای شناسایی عاملان قتل آغاز کردند.

بررسی‌های مأموران پلیس نشان داد شهلا دختر زن نظافتچی یک روز قبل از سرقت با مقتول تماس گرفته و با او قرار ملاقات گذاشته است. از سوی دیگر مشخص شد شهلا مدتی است با پسر جوانی به نام کامبیز که فرد خلافکاری است ارتباط دارد.

بنابراین مأموران شهلا و پسر مورد علاقه‌اش را به عنوان مظنون حادثه به صورت نامحسوس تحت نظر گرفتند و از طرفی هم خودروی مقتول را که چی‌پی‌اس آن فعال بود، حوالی ملارد کرج شناسایی و دو پسر جوان که سوار آن بودند بازداشت کردند.

دو متهم در بازجویی‌ها قتل مرد تنها را انکار کردند، اما به سرقت از خانه او با همدستی دو پسر جوان دیگر به نام‌های کامبیز و ستار اعتراف کردند.

یکی از متهمان گفت: چند روز قبل همراه دوستم بودم که کامبیز دوست مشترکمان همراه پسر جوانی به نام ستار به سراغ ما آمدند. کامبیز گفت دختر مورد علاقه‌اش مرد تنهایی را می‌شناسد که وضع مالی خوبی دارد و از ما خواست همراه آن‌ها از خانه مرد تنها سرقت کنیم که قبول کردیم. پس از سرقت خودروی جک در اختیار من و دوستم بود که دستگیر شدیم.

دستگیری قاتلان

با اعتراف متهم مأموران ابتدا کامبیز و شهلا را دستگیر کردند.

شهلا در بازجویی‌ها گفت: چند ماهی بود که مادرم به خانه حمید رفت و آمد داشت و کار‌های خانه او را انجام می‌داد. مادرم همیشه از وضع مالی حمید تعریف می‌کرد و می‌گفت که او پولدار است و در خانه‌اش مقدار زیادی پول و طلا نگهداری می‌کند. من حرف‌های مادرم را به خواستگارم کامبیز گفتم که او پیشنهاد داد از خانه مرد تنها سرقت کنیم. چند روز قبل از حادثه دوستم سحر و پسر مورد علاقه‌اش ستار، من و کامبیز را در رستورانی برای شام مهمان کردند که در آنجا موضوع اخاذی از مرد تنها را به آن‌ها گفتیم و دوستم و پسر مورد علاقه‌اش هم قبول کردند با ما همکاری کنند.

روز حادثه با نقشه‌ای که کامبیز طراحی کرده‌بود من با حمید تماس گرفتم و گفتم حال مادرم بد است و درخواست کمک دارد. آنقدر اصرار کردم که او قبول کرد و بعد او را به خانه‌ای در منطقه یافت‌آباد کشاندم و آنجا کامبیز و ستار او را گروگان گرفتند و قرار بود از او اخاذی کنیم که فوت کرد. مأموران در ادامه ستار و سحر را نیز بازداشت کردند.

تحقیقات از متهمان به دستور قاضی محمد جواد شفیعی از سوی مأموران پلیس ادامه دارد.

گفتگو با طراح اخاذی مرگبار

کامبیز چه شد که تصمیم گرفتی برای اخاذی دست به قتل بزنی؟

ما قصد قتل نداشتیم و فقط می‌خواستیم سرقت کنیم، اما به جنایت ختم شد.

مقتول را می‌شناختی؟

نه، اما دختر مورد علاقه‌ام او را می‌شناخت که به من معرفی کرد. شهلا همیشه از وضع مالی صاحبخانه‌ای که مادرش برای نظافت به آنجا می‌رفت تعریف می‌کرد و می‌گفت مرد تنهایی است و همیشه درخانه‌اش پول و طلا نگهداری می‌کند که وسوسه شدم و نقشه اخاذی از پیر مرد را طراحی کردم، اما از آنجایی که به تنهایی قادر به انجام آن نبودم تصمیم گرفتم با دوست شهلا و پسر مورد علاقه‌اش نقشه ام را اجرایی کنم.

درباره حادثه توضیح بده.

پس از طراحی نقشه برای اینکه شناسایی نشویم ستار از خاله‌اش خواست تا چند ساعتی خانه‌اش را در اختیار او قرار دهد که او هم قبول کرده بود. پس از این شهلا با حمید تماس گرفت و به دروغ گفت حال مادرش بد است و درخواست کمک کرد و در نهایت او را به قتلگاه کشاند. وقتی حمید وارد شد من و ستار دست و پای او را بستیم و دهانش را چسب زدیم. به زور رمز عابربانکش را گرفتیم و با کارتش به عابر بانکی رفتیم، اما پول زیادی داخل آن نبود. دوباره به خانه برگشتیم و او را کتک زدیم و این بار رمز کارت عابر دیگرش را گرفتیم، اما وقتی از عابر بانک استعلام گرفتیم متوجه شدیم او ما را بازی داده و رمزش را اشتباهی به ما داده است. در حالی که عصبانی بودیم به خانه برگشتیم که دیدیم او خفه شده است.

بعد چه کار کردید؟

وقتی متوجه شدیم فوت کرده جسد را داخل خودرواش انداختیم و به بیابان‌های اطراف جاده قم رفتیم، البته قبل از آن از پمپ بنزینی مقداری بنزین تهیه کردیم و جسد راآتش زدیم.

چه شد که پس از قتل دوباره نقشه سرقت از خانه مقتول را طراحی کردی؟

ما دستمان به خون پیر مرد آلوده شده بود واز طرفی هم دراین جنایت چیزی گیرمان نیامده بود که با دو نفر دیگر از دوستانم نقشه سرقت را طراحی کردیم و چهار نفری به خانه مقتول رفتیم و سرقت کردیم. البته دوستانمان خبری از قتل نداشتند.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.