داستان ۲۵۰۰ پیوند یک دکتر ایرانی

سال آخر دوره تخصص را در تهران می‌گذراند که به توصیه استادش و با هدف آموزش یک‌ساله به پزشکان، راهی مشهد شد تا برای کمک به بیمارانی که با هزینه‌ها و رنج زیاد به انگلستان اعزام می‌شدند، قدمی برداشته باشد، اما این یک سال حضور تا حالا که دهه هفتم زندگی‌اش را می‌گذراند، ادامه یافته است. او درکنار بیماران ماند و رسالتی را که به آن قسم یاد کرده بود، به بهترین شکل ادا کرد. در روز‌ها و ماه‌هایی که عمل پیوند عضو تحت تأثیر شیوع کرونا به کمترین تعداد طی سال‌های اخیر رسیده‌است، با قدیمی‌ترین چهره پیوند عضو استان از سال‌ها تلاش در این عرصه گفتیم و شنیدیم. دکتر رضا مهدوی‌زفرقندی شصت‌وپنج‌ساله، اهل شهرستان اردستان، بنیان‌گذار پیوند کلیه و مسئول تیم پیوند دانشگاه علوم‌پزشکی مشهد، تا به امروز ۲۵۰۰ عمل پیوند را رهبری کرده و به سرانجام رسانده است. برای یادآوری ۳۱ اردیبهشت و در روزی که به نام «پیوند اعضا» در تقویم ثبت و ضبط شده است، پای صحبت‌ها و خاطرات او نشستیم تا از روند آغاز پیوند در مشهد بگوید.

از ماجرای آمدن به مشهد و را‌ه‌اندازی بخش پیوند شروع کنید، چرا پیوند از کلیه شروع شد؟

دوره پزشکی عمومی و تخصص ارولوژی‌ام را در دانشگاه تهران و شهیدبهشتی گذراندم. یادم می‌آید وقتی درحال گذراندن دوره تکمیلی پیوند کلیه بودم، بیماران برای پیوند کلیه به انگلستان اعزام می‌شدند و هزینه‌های زیادی به آنان تحمیل می‌شد. در تهران دو پزشک کار پیوند را انجام می‌دادند؛ به همین دلیل استادم دکتر سیم‌فروش، به من توصیه کرد به مشهد بیایم و اینجا بخش پیوند کلیه را راه‌اندازی کنم، بنابراین سال ۱۳۶۷ راهی مشهد شدم و تا امروز همین‌جا ماندگار شده‌ام.

علت شروع کار پیوند از کلیه این بود که هم آن زمان و هم در حال حاضر بیماری کلیه مبتلایان زیادی دارد. در ایران به ازای هر یک میلیون نفر در سال، نزدیک به ۲۰۰ تا ۳۰۰نفر دچار نارسایی کلیه می‌شوند و به دیالیز نیاز دارند و، چون هیچ راه‌حلی برای درمان قطعی جز پیوند برای آن‌ها وجود ندارد، تنها با همین روش می‌توان آنان را نجات داد. یک بیمار اگر امروز دیالیز نشود، ممکن است فردا بمیرد. سالی که ما کارمان را شروع کردیم، این همه مرکز دیالیز وجود نداشت و وضع بیماران به‌شدت وخیم بود.

درباره شروع کارتان در مشهد بگویید و اینکه استقبال دانشگاه چگونه بود؟

وقتی به مشهد آمدم، روز‌های پایانی جنگ را می‌گذراندیم و وضعیت تجهیزات و امکانات در بیمارستان‌ها بسیار بد بود. مکانی که بتوانیم بخش تمیز و مناسبی برای پیوند ایجاد کنیم، وجود نداشت. آن زمان دکتر عبدا... بهرامی، رئیس دانشگاه علوم‌پزشکی مشهد بود و برای راه‌اندازی بخش پیوند زحمت زیادی کشید. یادم هست وقتی به اتفاق از بیمارستان قائم (عج) بازدید می‌کردیم، همکاران گروه ارولوژی می‌گفتند حتی سوند هم به اندازه کافی ندارند و برای راه‌اندازی بخش پیوند، تردید داشتند و من که جوانی پرانگیزه بودم، پاسخ دادم: «در وضعیتی هستیم که باید وسایل اولیه را فراهم و بخش پیوند را راه‌اندازی کنیم.» به‌هرحال تصمیم نهایی گرفته شد و کار بخش پیوند را در بیمارستان امید که مخصوص بیماران سرطانی بود، آغاز کردیم و چهار سال مهمان دکتر قوام‌نصیری در این بیمارستان بودیم. تیم پیوند با مسئولیت من و همراهی دکتر لطفی، دکتر خَمّر و بقیه دوستان آغاز به کار کرد و دکتر مسیح نقیبی به‌عنوان پزشک داخلی، یک‌تنه مراقبت از همه بیماران پس از عمل را برعهده داشت.

آن زمان پیوند کلیه فقط از افراد در قید حیات انجام می‌گرفت؟

بله. دهه ۱۳۶۰ هنوز امکانی برای پیوند از بیماران مرگ مغزی وجود نداشت و پیوند کلیه فقط از افراد زنده به‌ویژه خواهر و برادر و اعضای خانواده انجام می‌شد. اولین پیوند کلیه را در مشهد در سوم اسفند سال۱۳۶۷ از یک خواهر به برادر شروع کردیم که موفقیت‌آمیز بود. به‌تدریج و در مدت چهار سال ما در بیمارستان امید، نزدیک به ۱۲۰پیوند کلیه از دهنده زنده انجام دادیم. خوشبختانه با کمک‌های یک خیر به نام مهندس توکلی‌زاده و بنا به وصیت پدرش، یک دپارتمان کلیه در بیمارستان امام‌رضا (ع) ساخته شد که هنوز هم با امکانات و شرایط خوب درحال فعالیت است. ما بعد از چهار سال از بیمارستان امید به آن ساختمان نقل مکان کردیم. عمل پیوند کلیه دوبار در هفته ادامه داشت تااینکه در بیمارستان قائم (عج) هم یک تیم دیگر فعالیت پیوند را آغاز کردند. در جشن هزارمین پیوند باموفقیت اعلام کردیم که نتایج پیوند‌های ما با نتایج بهترین مراکز پیوند دنیا همخوانی دارد، بنابراین مقالات و پژوهش‌های زیادی را تهیه و به کنفرانس‌های مهم بین‌المللی ارائه کردیم.

پیوند دیگر اعضا و پیوند از مرگ مغزی در مشهد چه زمانی آغاز شد؟

انجام پیوند‌های کلیه تا سال۱۳۸۳ ادامه یافت تااینکه در آن سال، مجلس اجازه پیوند عضو از اهداکننده مرگ مغزی را قانونی اعلام کرد. پس از آن، اولین عمل پیوند از بیمار مرگ مغزی با برداشتن دو کلیه و یک کبد از بدن او، انجام و به سه فرد بیمار اهدا شد. کلیه‌ها را ما پیوند زدیم و کبد را پزشکی که اهل شیراز بود، در مشهد پیوند زد. از آن زمان به بعد، روند چنین پیوند‌هایی گسترش پیدا کرد، به‌طوری‌که در سال ۱۳۸۶ نزدیک به ۶۰درصد عمل‌های پیوند کلیه از دهنده مرگ مغزی صورت می‌گرفت. البته در آن زمان ما هنوز بخش پیوند کبد را نداشتیم و تیمی از دانشگاه شیراز به مشهد می‌آمدند و کبد و پانکراس را می‌بردند.

بیمارستان منتصریه چه زمان به جراحی‌های پیوند اضافه شد؟

سال۹۰ یا ۹۱ بود که بیمارستان منتصریه که به‌وسیله آستان قدس رضوی آماده شده بود، به‌عنوان مرکز تخصصی پیوند اعضا به دانشگاه علوم‌پزشکی تحویل داده شد. در آنجا تیم آموزش‌دیده پیوند کبد هم به‌طور رسمی کار خود را آغاز کردند. نکته مهمِ تلاش‌های ما این بوده که روش ما در پیوند، با شیراز و تهران و دیگر شهر‌های کشور متفاوت بوده‌است، به این صورت که وقتی مرگ مغزی فردی تایید می‌شود، تیم پیوند در شیراز، تهران و شهر‌های دیگر به همان مرکز بستری رفته، عضو پیوندی را به بیمارستان دیگر می‌برند، اما در مشهد، ما بیمار را به بیمارستان منتصریه انتقال می‌دهیم و دهنده و گیرنده در یک زمان در معرض عمل جراحی قرار می‌گیرند که این کار بر کیفیت عمل، تاثیر زیادی می‌گذارد.

آقای دکتر! در همه این سال‌ها چند عمل جراحی پیوند را در تیم خود انجام داده و هدایت کرده‌اید؟

مجموع پیوند‌هایی که از ابتدای کارم در سال ۶۷ تاکنون به‌عنوان جراح یا ناظر انجام داده‌ام، بیش از ۲۵۰۰مورد است. با وجود اینکه سال گذشته از دانشگاه بازنشسته شدم و ریاست تیم پیوند را برعهده ندارم، به‌عنوان عضو ناظر حضور دارم و هنوز برای عمل‌های جراحی مهم دعوت می‌شوم. من بعد از ۳۷سال کار در حوزه آموزش، انجام اعمال جراحی ارولوژی و پیوند کلیه، سال گذشته به‌عنوان استاد از دانشگاه علوم‌پزشکی مشهد بازنشسته شدم. البته تخصص مهم و علاقه من در تومور‌ها و سرطان‌هاست که همچنان به عمل‌های جراحی در این حوزه ادامه می‌دهم.

تعداد اعضایی که بر اثر مرگ مغزی اهدا می‌شود، باتوجه‌به تعداد بیماران کافی است؟

در حال حاضر حدود ۸۰درصد اهدای عضو ما ازطریق اهداکنندگان مرگ مغزی تامین می‌شود. البته به خاطر داشته باشید که بهترین کلیه همان کلیه‌ای است که از برادر، خواهر یا پدر و مادر اهدا شده باشد که در شرایط بسیار مطلوب، پیوند می‌شود و نتایج آن هم عالی است. برای همین توصیه می‌کنند افرادی که فامیل درجه‌یک سالم دارند، برای اهدای کلیه اقدام کنند، زیرا برداشتن یک کلیه معمولا هیچ آسیب جدی به بدن وارد نمی‌کند.

پس از راه‌اندازی بخش پیوند و شروع اهدای عضو از بیماران مرگ مغزی، موفقیت دیگری هم داشتید؟

بله. یک کار مهم ما آموزش و راه‌اندازی بخش پیوند در افغانستان بود. در سال۹۴ که دکتر بهرامی، رئیس بیمارستان امام‌رضا (ع) و همچنین نماینده تام‌الاختیار وزیر بهداشت در مسائل درمانی کشور‌های همجوار بود، تصمیم گرفتیم به پزشکان کشور افغانستان آموزش بدهیم تا کار پیوند را آغاز کنند. تا آن زمان هیچ پیوند کلیه‌ای در آنجا انجام نمی‌شد و امکانات دیالیز بیماران هم خیلی ناچیز و هزینه‌بر بود، بنابراین وقتی یک جوان افغانستانی دچار نارسایی کلیه می‌شد، هیچ راهی به‌جز مرگ برایش باقی نمی‌ماند. در ابتدا یک تیم از کابل و هرات به مشهد آمدند و ما همه آموزش‌های لازم برای پیوند را به آن‌ها فرادادیم، اما چون جرئت انجام آن را نداشتند، چندبار برای عمل به هرات رفتیم. من هفت‌بار در آن شرایط امنیتی شدیدِ هرات، با تیم پیوند و دکتر بهرامی که اغلب با ما همراه بود، به آنجا سفر کردم و نزدیک به ۱۰۰ عمل جراحی پیوند کلیه برای آن‌ها انجام دادیم. در یکی از این سفرها، رکورد پیوند را شکستیم، به‌طوری‌که از عصر پنجشنبه تا صبح یکشنبه، ۲۴عمل پیوند انجام دادیم. بعد‌ها شنیدم که تیمی هم از کابل به شیراز رفته‌اند تا برای پیوند کبد آموزش ببینند.

فکر می‌کنید دلیل مهم موفقیت این تیم و این اعمال جراحی سخت و پیچیده چه بود؟

یکی از علل مهم موفقیت ما، داشتن یک هماهنگ‌کننده فعال، دلسوز، صبور و پیگیر به نام دکتر خالقی بود که زندگی خود را وقف پیوند کرده است. همه ما مرگ عزیزی را دیده‌ایم و در آن شرایط فقط به غم فقدان و دوری فکر کرده‌ایم. دکتر خالقی در چنین شرایطی درکنار خانواده‌ها می‌ایستد تا برای برداشتن اعضای بدن عزیزشان، رضایت بگیرد و این کار سختی است. بعد از انجام عمل، خانواده فرد متوفی از اینکه عضو بدن عزیزشان در جسم دیگری زنده است، خوشحال خواهند شد، اما راضی کردن خانواده مرگ مغزی کار سختی است و هنر می‌خواهد.

مراحل پیوند کلیه به بیمار چگونه است؟ تفاوت پیوند از شخص زنده با پیوند از مرگ مغزی چیست؟

در عمل جراحی پیوند کلیه از دهنده زنده، اگر شخص غریبه باشد، باید ازسوی انجمن حمایت از بیماران کلیوی معرفی شود؛ به این دلیل که افراد کلاهبرداری هستند که از بیماران کاسبی می‌کنند. خوشبختانه این انجمن‌ها در همه شهر‌های ایران فعال است و خود بیماران پیوندی و دیالیزی تشکیلشان می‌دهند. نکته بعدی، همخوانی گروه خونی است. در مرحله بعد باید آزمایش‌های دقیقی انجام شود تا میزان سازگاری نسج را بسنجیم. این آزمایش‌ها باید چندین‌بار تکرار شوند و ما باید از سلامت فرد درخصوص وجود بیماری‌های عفونی، مسری و به‌خصوص بیماری‌های کلیوی مطمئن شویم. پس از تایید همه این مراحل، دهنده عضو در یک اتاق بستری می‌شود و گیرنده در اتاقی دیگر. پهلوی دهنده کلیه، برش داده می‌شود یا به طریق لاپاراسکوپی، کلیه خارج می‌شود. سپس شکافی در لگن گیرنده داده می‌شود و کلیه درکنار شکم قرار می‌گیرد. ما هیچ‌وقت کلیه فرد بیمار را برنمی‌داریم؛ چون به‌دلیل دیالیز کوچک شده است و عضو جدید را کنار شکم پیوند می‌زنیم. پس از اتمام عمل جراحی، کار متخصصان داخلی کلیه و نفرولوژی آغاز می‌شود. از اینجا به بعد بیمار باید تا پایان عمر، دارو‌های سرکوب‌کننده سیستم ایمنی را مصرف کند، زیرا بدن درصورت شناسایی، کلیه یا هر عضو پیوندی دیگر را پس می‌زند. دارو‌های سرکوب‌کننده سیستم ایمنی، اقلام دارویی گرانی هستند که باید تا آخر عمر استفاده شوند. جالب اینکه کسانی که از برادر و خواهر کلیه می‌گیرند، به حداقل داروی سرکوب‌کننده ایمنی نیاز دارند.

روش پیوند مرگ مغزی چه مراحلی دارد؟ چند نفر باید در چنین جراحی مهمی، حضور داشته باشند؟

درمورد دهنده مرگ مغزی اقدامات مهمی باید پیش از عمل جراحی انجام شود و آن تشخیص و تایید مرگ مغزی است. پزشکان متخصص و همچنین پزشکی‌قانونی در چند مرحله، وضعیت بیمار را بررسی و مرگ مغزی را تایید می‌کنند. پس از تایید آن‌ها، بیمار به بیمارستان منتصریه منتقل می‌شود. همان‌طور که گفتم، در روش مشهد، بیمار را به اتاق جراحی می‌آوریم و هم‌زمان تیم‌های جراحی متعدد حاضر هستند تا اعضای دهنده عضو را بردارند و به بیمار پیوند بزنند. قلب و ریه در بیمارستان امام‌رضا (ع) پیونده زده می‌شود و کبد، کلیه و پانکراس و مغز استخوان در بیمارستان منتصریه. برای اینکه اعضا آسیب نبینند، قبل از برداشتن، تمام ارگان‌ها با وارد کردن آب سرد و همچنین یک محلول مخصوص و درعین‌حال گران، سرد می‌شوند. پیوند کبد، سخت‌ترین و مهم‌ترین بخش پیوند است و وقت بیشتری می‌گیرد. خوشبختانه تیم پیوند، بسیار زبردست و ماهر هستند و تمام این فرایند بین یک‌ونیم تا دو ساعت طول می‌کشد. تعداد زیادی پزشک با تخصص‌های مختلف و همچنین پرستاران خبره و آموزش‌دیده پیوند، برای یک عمل فعالیت می‌کنند.

لحظات شیرین و خاطره‌انگیز این سال‌ها چه بود؟

کار کردن به‌عنوان پزشک تیم پیوند، نیاز به علاقه و عشق دارد، زیرا سختی کار ممکن است به‌تدریج برای پزشک، عذاب‌آور و فرسوده‌کننده شود. خاطرات زیادی از تمام این سال‌ها در ذهن دارم؛ مثلا به خاطر دارم یکی از خانم‌های جوانی که کلیه او را پیوند زده بودم، بعد از اینکه صاحب فرزند شد، روزی به مطب من آمد تا با فرزندش عکس یادگاری بگیریم.

نکته مهم بیماری کلیوی، این است که تا زمانی که فرد دیالیز می‌شود، قدرت باروری خود را از دست می‌دهد و برای این بیماران، پیوند یک کلیه یعنی سلامت کل بدن و افزایش کیفیت زندگی.

زن و شوهر دیگری هم بودند که هر دو دیالیز می‌شدند و برای هر دوی آن‌ها، عمل پیوند انجام دادم. بعد‌ها که صاحب پسری شدند، اسمش را پیوند گذاشتند و روزی به دیدنم آمدند. همین‌طور سال‌ها پیش، بر روی پسر کوچکی چندین‌بار عمل‌های مختلف کلیه انجام دادم و درنهایت در چهارده‌سالگی عمل پیوندش را انجام دادم و همین چندوقت پیش آمده بود مرا ببیند که جوانی تحصیل‌کرده و خوش‌تیپ شده بود. دیدن همه این‌ها برای من سراسر لذت و شادی و آرامش است و برای آن، خدا را شاکرم.

چه برنامه یا کار ناتمامی برای حوزه پیوند باقی مانده است که باید انجام شود؟

ما در حال حاضر از نظر پیوند در رتبه خوبی هستیم و جای نگرانی نیست، اما مهم‌ترین کاری که باید انجام دهیم، توجه به پیشگیری است. آموزش رسانه‌هایی همچون رادیو، تلویزیون و نشریات باید خیلی بیشتر و مداوم باشد. کشور‌های پیشرفته دنیا با وجود اینکه در زمینه اهدای عضو فرهنگ‌سازی کرده‌اند، همچنان به آموزش ادامه می‌دهند. باید یاد بگیریم سلامتی خود را حفظ کنیم. دو نمونه از مهم‌ترین بیماری‌هایی که فرد با درصد زیادی ارث می‌برد، فشارخون و دیابت است که عامل مهم بیماری کلیوی است. تغذیه مناسب، ورزش، چکاپ سالانه به‌خصوص درصورتی‌که فرد زمینه خانوادگی دارد، می‌تواند از ابتلا به بیماری، جلوگیری و درنهایت از نیاز به پیوند که هزینه زیادی را به فرد و جامعه تحمیل می‌کند، پیشگیری کند؛

و صحبت آخر؟

من تمام زندگی‌ام را وقف پیوند، درمان بیماران و آموزش دانشجویان کرده‌ام. یکی از مشکلات این بود که پیوند از بیمار مرگ مغزی زمان مشخصی نداشت و وقت و بی‌وقت، نیمه‌های شب و هنگام کار در مطب اعلام می‌کردند که باید کار را تعطیل کنیم و به بیمارستان برویم. یادم هست در سال۱۳۸۸ و در مدت ۲۴ ساعت از ۶ بیمار مرگ مغزی و یک فرد زنده، پیوند انجام دادم و شاید دو ساعت بیشتر نخوابیدم. خودم سه فرزند دارم که هیچ‌وقت بزرگ شدن آن‌ها را ندیدم و کسی که تمام زحمت بچه‌ها را کشید، همسرم بود. حالا یکی از فرزندانم مثل خودم اورولوژیست است. دیگری روان‌پزشک است و دخترم هم دندان‌پزشکی می‌خواند، اما من سال‌ها از آن‌ها دور بودم. تلاش‌های من چه در کار و چه در زندگی شخصی، به ثمر نشسته است؛ چون هرگز اهل حاشیه نبودم و زندگی سالمی داشتم و واقعا عاشق کارم بودم. اگر بمیرم و باری دیگر زنده شوم، باز همین رشته را انتخاب می‌کنم؛ چون بهبودی بیماران، برایم از همه لذت‌های دنیا قشنگ‌تر است.

برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

تکتم جاوید