سرنوشت واقعی و تکاندهنده ترانه 15 ساله سینمای ایران / او کارتن خواب است
حوادث رکنا: ترانه 15 ساله سینمای ایران سرنوت بغرنجی دارد که باور کردنی نیست!
کارتن خواب هایی که ستاره سینما شدند
همان زمان بود که آیدا و فرزین هم وارد مجموعه شدند. همان هایی که بعد از مدتی قصه زندگیشان با دو فیلم " من، ترانه 15 سال را دارم " و " شمعی در باد " برپرده سینماها به اکران در آمد.
جالب است که بدانید ترانه آن قصه با نام حقیقی آیدا و فرزین شمعی در باد نام واقعی اش نیز فرزین بود . آن دو در رختشور خانه این مرکز که آن زمان ، محلی برای جمع آوری کارتن خواب ها بود همدیگر را دیدند، به هم دل دادند و عاشق شدند و ازدواج کردند. نوزاد آیدا ، بعد از تولد به بهزیستی انتقال داده شد ، خانواده ایرانی ، مقیم آمریکا، او را به فرزندی برگزیدند و از ایران به آمریکا بردند. آخرین خبری که از آن کودک داریم در شرایط بسیار خوب مالی در ایالات متحده آمریکا با والدین جدیدش زندگی می کند .
"ترانه دختری ارمنی بود که ما نیمه زنده و نیمه هوشیار در حالی که باردار بود او را گوشه خیابان پیدا کردیم. کارتن خواب بود."
دکتر فرهاد رمضانی نژاد در ادامه قصه آیدا که با نام ترانه برروی پرده سینماها به نمایش درآمد گفت :" اسمش آیدا بود. وقتی به اینجا رسید ته خط بود. 19 ساله سال داشت. وقتی عاشق فرزین شد، مسلمان شد."
رمضانی نژاد همزمان از قصه فرزین هم گفت : " فرزین از یک خانواده مرفه بود. درحوزه اقتصاد تحصیلات دانشگاهی داشت. مدتی قبل از اینکه معتاد شود در ژاپن و اروپا زندگی کرده بود. ولی وقتی به ایران برگشت و با از دست دادن والدین به تدریح تملک مالی بسیار زیادی را که داشت ازدست داد .دچار سردرگمی شد و در نهایت وسط اعتیاد افتاد. آنقدرغرق مواد شده بود که یک روز وقتی وارد خانه می شود. آب داغ را باز می کند تا وام حمام را پر کند و حمام برود، اما غش می کند و از حال می رود و دستش زیر آب گرم می ماند و می پزد! در فیلم شمعی در باد هم که مشاهده می کنید دست بهرام رادان در نقش این فرزین، بسته بود. دستش در آب پخته شده و شکلی نامناسب پیدا کرده بود ولی آنقدر در آن لحظات تحت تاثیر مواد بود که متوجه نشده بود. فرزین را به واقع در جوب پیدا کردیم."
فرزین و آیدا بعد از اینکه هر کدام جدا از هم وارد این مرکز شدند، مراحل کمک درمانی دریافت کردند و به سلامت نسبی رسیدند، در رختشور خانه مرکز کار را شروع کردند. فرزین در رفت و آمد به بخش ها و جمع آوری لباس های کثیف و تحویل لباس های تمیز ، آیدا را دید. هردو عاشق هم شدند. ازدواج کردند . مدتی اینجا زندگی کردند . بعد از سوی یکی از خیران، خانه ای برایشان در منطقه شوش تهیه شد و از اینجا رفتند. متاسفانه بعد از مدتی فرزین به دلیل ابتلا به سیروز کبدی جان باخت و آیدا تنها ماند ، آخرین خبری که داریم افسرده شده و کارتن خواب ...."
ارسال نظر