بازخوانی یک ماجرا قدیمی
هدیه ای بهشتی برای مامور پلیس مرزی
حوادث رکنا: هدیه ای برای بهشت صدای شکستن شیشه عمر شایان کوچولو قلبمان را شکست و لحظه بی رمق شدن دست های کوچولوی او که به سویمان گشوده شده بود و با دانه های مروارید اشک، می خواست در آغوشمان پناه بگیرد، تلخ ترین صحنه ای است که در طول زندگی خود تجریه کرده ایم.
به گزارش رکنا، من و همسرم از مرگ فرزندمان ناراحت نیستیم و آن چه خیلی عذابمان می دهد این است که شایان همیشه با دست هایش سرمان را روی سینه اش می گذاشت و ما را به آغوش می کشید. اما در آخرین ثانیه های زندگی اش، زمانی که با تمام وجود به دستهایمان نیاز داشت تا او را در آغوش بگیریم دچار تشنج شدیدی شد و به کما رفت.
شایان ۳ روز در کما بود و پزشکان مرگ مغزی اش را اعلام کردند. افسر پلیس که در شهرستان مرزی مشغول خدمت به کشورمان است، قطرات اشک را از روی گونه هایش پاک کرد و افزود: از لحظه ای که مرگ مغزی فرزندم اعلام شد خداوند صبر عجیبی به من و همسرم عطا کرد و ما توانستیم در سخت ترین موقعیت زندگیمان بهترین تصمیم را بگیریم چون بنابر گفته پزشکان امیدی به حیات دوباره پاره تنمان وجود نداشت. من و همسرم، خودمان برای اهدای اعضای فرزندمان پیش قدم شدیم و موضوع را به مسئول واحد فراهم آوری اعضای پیوند ، هماهنگی های لازم در این باره به عمل آمد و پس از تایید نهایی مرگ مغزی فرزندمان، آخرین وداع را با چهره معصوم و صورت آسمانی بچه دو سال و ۳ ماهه مان در شرایطی بسیار سخت و طاقت فرسا انجام شد. شایان در بیمارستان به اتاق عمل جراحی رفت و کلیه های او به دختری ۱۳ساله و پسری ۹ سا له اهدا شد و کبد فرزندم نیز برای پیوند به بیمارستان نمازی شیراز انتقال یافت. پدر شایان با صدایی بغض گرفته افزود: ما فرزندمان را به عنوان هدیه ای به بهشت فرستادیم و امیدواریم روح او از ما راضی و این کار موجب خشنودی خدای متعال شود و واقعا این بهترین امانتداری بود که می توانستیم در پیشگاه خداوند انجام بدهیم. مردجوان گفت: من و همسرم دلخوش به این هستیم که از این به بعد هر موقع بخواهیم با خدای خودمان خلوت کنیم شایان را واسطه قرار می دهیم و از بچه بی گناهمان مدد می خواهیم نزد خداوند رحمان شفاعتمان کند. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر