طلاق از مردی که 2 ایراد بزرگ داشت + جزییات
حوادث رکنا: شاید با اعتیادش می ساختم و دوام می آوردم اما هیچ وقت با رفیق بازی هایش نتوانستم کنار بیایم. شوهرم به دوستان نابابش بیشتر از من و زندگی مشترک مان اهمیت می داد. زن جوان غمگین که طفل خردسالش را در آغوش گرفته است در راهروی دادگاه خانواده ادامه می دهد: به خاطر همسرم جلوی خانواده ام ایستادم چون عاشقش بودم و فکر می کردم مرد رویاهایم است.
با وجود مخالفت های شدید پدرم با همسرم پای سفره عقد نشستم و روی تصمیم ام ماندم و چشم ام را روی واقعیت ها بستم. قبل از ازدواج از کارها و اعتیاد همسرم خبر نداشتم اما بعد از زندگی زیر یک سقف ورق برگشت و نقاب از چهره همسر بی مسئولیت ام برداشته شد. اوایل ازدواج مان کج دار و مریز سر کارش حاضر می شد و من از علت آن بی خبر بودم.
مدتی گذشت که متوجه رفتارهای عجیب و غریبش شدم و بعد از پیگیری از چند مطلع، پی به اعتیادش به شیشه بردم. چون مواد صنعتی که استفاده می کرد اصلاً بو نداشت از اعتیاد همسرم بی خبر بودم. بعد از اطلاع از این ماجرای خانمان سوز به نوعی غافلگیر شدم و نمی دانستم چه تصمیمی بگیرم، آیا به خانواده ام بگویم یا نه؟ چون خیلی خوب عاقبت ماجرا را می دانستم و پدرم منتظر گرفتن نقطه ضعف از همسرم بود و اگر از اعتیاد او باخبر می شد با سرزنش هایش مرا آزار می داد.
خودم دست به کار شدم و همسرم را چند بار در کمپ بستری کردم و هر بار به خانواده خودم و همسرم می گفتم او به خاطر شغل اش مدتی به اجبار به شهر دیگری رفته است. هر چه تلاش می کردم شوهرم را از مواد و دود دور کنم و پاک نگه دارم اما فایده ای نداشت چون او قبل از این که به شیشه اعتیاد پیدا کند به دوستان نابابش معتاد Addicted بود و از طریق آن ها در این لجنزار غوطه ور شد.
بعد از به دنیا آمدن فرزندمان فکر می کردم همسرم به خاطر بچه هم که شده به زندگی اش برمی گردد و دست از رفیق بازی و اعتیادش برمی دارد اما هیچ تغییری در رفتار او ندیدم. مانده بودم حیران و سرگردان که چه تصمیمی بگیرم. هر چقدر سعی می کردم شوهرم را نجات دهم اما دوستانش مثل کنه به او چسبیده بودند و او را به سمت مواد سوق می دادند. پشت و پناهی نداشتم چون خانواده های مان به دلایلی با ازدواج مان مخالف بودند و به خاطر همین روی بازگشت و صحبت از این اتفاق را نداشتم. خیلی تحمل کردم تا در این جنگ از دود و دم شکست نخورم و همسرم را از باتلاق اعتیاد نجات دهم اما دوستانش هر بار مانع می شدند.
چندین بار سر این موضوع با دوستان ناباب و معتاد همسرم درگیر شدم اما شوهرم به جای این که طرف من را بگیرد با آن ها ابراز همدردی می کرد.
وقتی دیدم شوهرم حاضر است اعتیادش را ترک کند اما حاضر نیست از دوستان سمج و نابابش دست بردارد دل به دریا زدم و به دادگاه خانواده آمدم تا تکلیف ام را با او و دوستانش روشن کنم.اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید
صدیقی
ارسال نظر