جوان 25 ساله ای که پس از چندین بار دستبرد به اموال صاحبخانه اش در چنگ قانون Law گرفتار شده است با بیان این که سرقت Stealing ها را قبول دارم و از شاکی می خواهم از گناهانم گذشت کند در تشریح سرگذشت سیاه خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت: فرزند چهارم یک خانواده 8 نفره هستم که 3 برادر و دو خواهر دارم پدرم به دلیل این که تحصیلاتی نداشت هیچ وقت نمی توانست شغل مناسبی پیدا کند تا این که بالاخره با راهنمایی های دیگران به عنوان کارگر فضای سبز در شهرداری مشغول کار شد.

با آن که درآمد زیادی نداشت و مادرم نیز خانه دار بود ولی زندگی آرام و توام با قناعت داشت به طوری که دستش را نزد دیگران دراز نمی کرد در همین شرایط من تا کلاس سوم راهنمایی درس خواندم ولی دیگر ادامه تحصیل ندادم چرا که بیشتر به دنبال بازیگوشی و رفاقت با افراد بزرگ تر از خودم بودم و علاقه ای به درس و مدرسه نداشتم شاید ریشه انحراف من در زندگی نیز از همین جا آغاز شد چون من هم مانند پدرم و به دلیل تحصیلات اندکم شغل مناسبی پیدا نکردم و به دنبال آموختن حرفه و هنری هم نرفتم علاوه بر این ها بر اثر رفاقت با افراد نابابی که اطرافم بودند به سوی مصرف مواد مخدر Drugs کشیده شدم در حالی که فکر می کردم تفریحی استفاده می کنم و با آنان که معتاد Addicted می شوند تفاوت دارم خلاصه وقتی به سن 17 سالگی رسیدم عاشق دختری به نام میترا شدم و تصمیم به ازدواج با او گرفتم اگرچه 7 ماه بعد به خاطر رفتن به سربازی روزهای سختی را در دوران نامزدی می گذراندم توهم شدید داشتم و تنها بودن زن جوانم در مدتی که من نبودم خیلی اذیتم می کرد در تماس هایم و حرف های نامربوطی که می زدم او را اذیت کردم البته برای خودم هم به سختی تحمل کردم از طرفی پدرم هم مجبور بود هزینه های زندگی مرا تامین کند اما باز هم به طور پنهانی مواد مخدر مصرف می کردم تا این که خانواده ام در جریان ماجرا قرار گرفتند و مرا در مرکز ترک اعتیاد بستری کردند .
با آن که خدمت سربازی ام به پایان رسیده بود و باید بار سنگین مسئولیت یک زندگی را به دوش می کشیدم ولی بعد از پایان دوران بستری در مرکز ترک اعتیاد دوباره مصرف مواد را ادامه دادم به طوری که دیگر غده های سرطانی اعتیاد در همه وجودم ریشه دواند و من به جای آن که امکانات رفاهی را برای همسر و فرزند کوچکم فراهم کنم فقط به فکر تامین هزینه های اعتیادم بودم.

بالاخره در یک کارواش مشغول کار شدم ولی درآمدم آن قدر اندک بود که حتی اجاره خانه‌ام را نیز خانواده همسرم پرداخت می کردند تا این که چند ماه قبل در طبقه دوم یک مجتمع مسکونی در منطقه الهیه ساکن شدم صاحبخانه در پارکینگ طبقه اول و با استفاده از چادرهای برزنتی انباری درست کرده بود که لوازمش را در آن جا نگهداری می کرد من هم وقتی چشمم به آن لوازم افتاد فکر کردم اگر مقداری از اشیای آهنی را سرقت کنم وبه ضایعاتی بفروشم کسی متوجه نخواهد شد اما وقتی با اولین سرقت مبلغی پول به دست آوردم دوباره برای دستبرد به آن انباری وسوسه شدم این گونه بود که پنج بار به آن جا دستبرد زدم و هر بار تعدادی از لوازم را به سرقت بردم اما نمی دانستم که بعد از دومین سرقت، صاحبخانه دوربین مخفی را داخل انباری نصب کرده بود و این گونه مرا رسوا کرد حالا هم بسیار پشیمانم و می خواهم که شاکی مرا به خاطر فرزند خردسالم ببخشد.

بنا به این گزارش، متهم با دستور سرهنگ توفیق حاجی زاده (رئیس کلانتری الهیه مشهد) به مراجع قضایی معرفی شد. خواندنی های رکنا را در اینستاگرام دنبال کنید

 

وبگردی