به گزارش گروه حوادث Accidents رکنا، زن 24 ساله که اشک های سوزانش بر روکش پلاستیکی سند ازدواجش می چکید، درحالی که بغض در گلو مانده اش ترکیده بود، به کارشناس اجتماعی کلانتری سناباد مشهدگفت: روزگاری در یکی از شهرک های حاشیه تهران زندگی می کردیم اما از همان دوران کودکی هیچ گاه مانند کودکان دیگر نوازش دستان پر مهر مادرم را حس نکردم.

روزهای سخت و عجیبی را می گذراندم، مادرم که از زندگی فقیرانه اش ناراضی بود به بهانه های مختلف همواره با پدرم سر ناسازگاری می گذاشت. درگیری ها ، توهین ها و کتک کاری های آن ها روزهای ناخوشی را برای من و خواهر و برادرم رقم زده بود تا این که بالاخره مادرم طلاقش را گرفت و پس از ازدواج با مردی دیگر به دنبال سرنوشت خودش رفت.

آن زمان من 10 سال بیشتر نداشتم اما حال و روز پدرم را به خوبی درک می کردم این گونه بود که پدرم دست من و خواهر و برادرم را گرفت و برای ادامه زندگی عازم مشهد شد. شاید با این کار قصد داشت مادرم را به کلی فراموش کند. خلاصه خانه ای در مشهد اجاره کردیم و من که دختر بزرگ خانواده بودم تلاش کردم با آموختن مهارت های آشپزی و خانه داری اندکی آرامش به زندگی بی روحمان تزریق کنم. اگرچه پدرم با خیاطی هزینه های ما را تامین می کرد ولی آشفتگی و بی سروسامانی در زندگی ما موج می زد با وجود این، حادثه Incidentدلخراش دیگری، آن روی صفحه تلخ تر زندگی را برایمان نمایان ساخت.

آن روز پدرم هنگام بازگشت به خانه تصادف Crash کرد و یکی از پاهایش را از دست داد. از آن زمان به بعد او خانه نشین شد و ما دست نیاز به سوی مراکز خیریه دراز کردیم چرا که دیگر پدرم نمی توانست کار کند و ما در تنگنای مالی قرار گرفته بودیم. در این شرایط بود که از طریق یکی از خیریه ها مرد 86 ساله ای پیشنهاد ازدواج با مرا مطرح کرد اگرچه با مخالفت شدید پدرم روبه رو شدم اما برای رفاه حال خانواده ام حاضر شدم تا آینده خودم را تباه کنم چرا که دیگر توان دست و پنجه نرم کردن با فقر و بیچارگی را نداشتم.

با قول خرید آپارتمان Apartment 100 میلیون تومانی پای سفره عقد نشستم و به زندگی مشترک با مردی تن دادم که 62 سال از من بزرگ تر بود. هنوز چند ماه بیشتر از ازدواج ما نمی گذشت که تازه فهمیدم همسرم زنان دیگری را نیز به عقد موقت خودش درآورده است.

روزی نبود که زن جوان یا میان سالی مقابل منزلم سروصدا به راه نیندازد که من صیغه فلانی هستم اما مخارج زندگی ام را نمی دهد! و گاهی نیز با شکستن شیشه ها از خواب می پریدم از سوی دیگر هم پسر بزرگ همسرم که متوجه ازدواج ما شده بود مدام مرا تهدید می کرد و با ارسال پیامک های توهین آمیز مرا مستحق تصرف اموال پدرش نمی دانست. این گونه بود که با چشمانی اشکبار و در حالی که آینده ام تباه شده است، سند ازدواجم را به دست گرفتم و راهی کلانتری شدم تا ...

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

دختر 16 ساله وقتی با پسری خلوت کرد، 3 پسر دیگر داخل اتاق در کمین بودند + عکس

این خانم معلم بی حیاترین زن دنیا لقب گرفت! / او در پیش دبستان درس می داد! +عکس

سعید وسوسه شده بود با هانیه که نوعروس بود، دوستی وقیحانه ای برقرار کند!

هایده مرا آواره خیابان ها کرد تا شوهرم را به خلوت خود بکشد

واقعیت ماجرای پرونده آزار دختران ایرانشهری چیست؟ / یکی از دختران از ارتباطش با متهم گفت

آخرین جزئیات پرونده آزار دختران ایرانشهر از زبان رئیس پلیس آگاهی

چرا دزدان خانه های ویلایی تابستان ها دست به کار می شدند؟

قتل زن جوان تهرانی در خانه مجردی مرد گل فروش

قربانیان شیطان صفت ها سکوت نکنند / چرا دختران آزار دیده ایرانشهر شکایت نمی کنند؟!

فوری / علت قهر عادل فردوسی‌پور اعلام شد

تجاوز به زن جوان در میان التماس هایش / راننده شیطان صفت پراید چه گفت؟!

مرد افغان پسر 6 ساله تهرانی را به ساختمان نیمه کاره برد! / کودک کابوس می بیند

وبگردی